eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 شگفتیها و زیباییهای جهان پیرامون ما 🍃🌷بهمراه تلاوت آیات نورانی قرآن...
.......: پس چه نوع پيامهايى اطمينان بخش است؟ پاسخ اين سؤال خيلى روشن است؛ بايد پيام، پيامى باشد كه انگشت روى مسائل خصوصى با تمام مشخّصات آن بگذارد و از مطالب كلّى كه همه كس از آن باخبرند نباشد. مثلًا، شما اسم چندنفر از دوستان دورتان را در نظر ارتباط با ارواح، ص: ۱۱۴ بگيريد (از اسمهائى باشد كه زياد هم مأنوس نباشد)، اگر مدّعى ارتباط توانست آن اسمها را صريحاً در ذهن شما بخواند، مى توان ادّعاى او را تا حدودى پذيرفت. يا اين كه شما در ميان دفتر تلفن خصوصى خود، يا عمومى، نام چند نفر را بطور سرّى علامتگذارى مى كنيد، اگر مدّعى ارتباط توانست شماره تلفن همه آنها را كه شما علامت گذارده ايد، بطور صحيح بگويد، معلوم مى شود يك مطلب عادى نيست. منظور ما از نشانه گرفتن نيز همين چيزهاست؛ نشانه هاى خصوصى و مشخّصى كه افراد عادى از آن آگاه نباشند؛ اگر كسى توانست در ارتباطات خود چنين نشانه هايى را بدهد، گفته هاى او را بايد مورد مطالعه قرار داد، و الّا گفتن كلّيّات به هيچ وجه ارزش علمى در اين بحث ندارد. ارتباط با ارواح آیت الله شیرازی https://eitaa.com/zandahlm1357
24 فروردین 1401 - طرحی برای فردا _ شبکه 1 - ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۱.mp3
43.49M
🔹روز ازل چه اتفاق افتاد؟ (۱۰) (قرآن،انسان، خلقت،خلافت،هبوط)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🎙آیت الله حسن جبل عاملی : 🔰 یکی از گناهانی که بخشیده نمیشه، اینه که، شخص در جواب آمر و ناهی بگه: علیک بنفسک! ❌ تو برو به خــودت برس، منو که توی قبــر تو نمیگذارن❗️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠فشار روح از زبان یک تجربه گر مرگ موقت ▪️این قسمت: مرداب : چگونه‌ دریا شدی؟ چشمه: گذشتم... ▫️تجربه‌گر : آقای محمود شاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اتفاقی جالب در برنامه تلویزیونی؛ پس از سالها،گذشتن از مشتی که تجربه گر مرگ موقت را در برزخ گرفتار کرد ▪️این قسمت: مرداب : چگونه‌ دریا شدی؟ چشمه: گذشتم... ▫️تجربه‌گر : آقای محمود شاهی
صفحه تست هوش حل معما باما همراه باشید👇👇👇👇 @zandahlm1357
بيمارى طولانى ( (حضرت صادق آل محمد صلى اللّه عليه و آله) ) فرمود: مردى از انصار چند روز خدمت ( (حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله) ) نيامد. بعد از چند روز كه خدمت حضرت شرفياب شد، حضرت احوال او را پرسيد و فرمود: چرا چند روز است كه غايب هستى و نزد ما نمى آيى؟! عرض كرد: آقاجان فداى شما بشوم، چند وقت است كه دستم تنگ شده و بيماريم طول كشيده. حضرت فرمود: مى خواهى به تو دعايى ياد بدهم كه وقتى كه فقير و بيمارشدى، فقر وبيماريت از تو بر طرف شود؟! گفت: بله، يا رسول اللّه چه از اين بهتر. حضرت فرمود: هر صبح و شب اين دعا را بخوان: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِّىٌ مَنَ الذُّلِ وَ كَبِّرْهُ تَكْبيراً. مى گويد: چون بر آن مداومت كردم احوالاتم نكو گشت، و حالم بهتر شد.
🌷 آیت الله بهجت (ره) : 7 توصیه از آیت الله بهجت برای دفع شّر و و همین طور برای جلوگیری از و دستورات عامی فرموده اند که به این شرح است : 1⃣ هنگام اذان در جایی که زندگی میکند ، با صوت جهر و آشکار (صدای بلند مثل نماز صبح) ، اذان بگوید . 2⃣ پس از نماز صبح 50 آیه از قرآن را به صوت جهر و آشکار (صدای بلند) تلاوت نماید. 3⃣ دو سوره ی معوذتین (فلق و ناس ) را بخواند. 4⃣ پیش از خواب 4 قل (یعنی سوره های کافرون ، توحید ، ناس و فلق ) را بخواند . 5⃣ همراه خود ( مثلاً در جیبش ) قرآن داشته باشد. 6⃣ را فراوان بخواند و آن را نوشته و در خانه نصب کند . { آیة_الکرسی 3 آیه است تا فیها خالدون } 👌 دستورفوق بخصوص برای کسی که سحر شده و کسی که مبتلا به چشم زخم است نیز راه گشاست. 7⃣ وی در دستور دیگری فرموده اند که برای دفع چشم زخم و طلسم ، دهید و تکرار و تکرار لاحول ولاقوةالابالله را انجام دهید . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ذکر مشکل گشا ...! 🎙 👌 چنـد چیـــز را بــا چنـــد چیـــز از خــود دور کنیــد؛ 🔸 غضب خدا را با سوره ی " حمد " 🔸 بی حوصلگی ، خشم و عصبانیت را با سوره ی "یس " 🔸 هراس قیامت را با سوره ی " دخان " 🔸فقر و نداری را با سوره ی " واقعه " 🔸عذاب قبر را با سوره ی " تبارک " 🔸در امان بودن از کفر در زمان مردن را با سوره ی " کافرون " 🔸چشم بد ، وسواس و آشوب را با سوره ی " ناس 🌺وَنُنـزلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ما آنچه از قرآن فرستیم شفا (ی دل) و رحمت (الهی) برای اهل ایمان است . 📖 سوره اسرا، آیه 82 أللَّھُمَ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْفَـــــــــرَج🤲🖤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت 113: حالا من هم شیعه بودم اما مریدی که غریبی میکرد و گنگ، تماشا.. گاهی پای تلوزیون مینشستم و به پیاده روی مردم خیره میشدم. اینها به کجا میرفتند.. ؟؟ این همه عشق دقیقا از کدام منبع انرژی ساطع میشد که دل، پا خسته کند برایِ رسیدن به معشوق.. امیرمهدی و دانیال گوشه ایی از سالن به بحث در مورد مسائل کاری مشغول بودند و من هر ازگاه گوش تیز میکردم که حرف از رفتن به ماموریت نباشد، که اگر باشد ریه تنگ میکنم، محضه مردن. تلوزیون مستندی از پیاده روی میلیونی به سویِ کربلا را پخش میکرد. به طرز عجیبی دلم پرنده شد، بال گشود و میل پریدن کرد. چقدر تا مرگ فاصله داشتم؟؟ یعنی میتونستم برایِ یکبار هم که شده قدم زدن در آن مسیر را امتحان کنم؟؟ با افکاری پیچیده و درگیر به اتاقم رفتم. در اینترنت پیاده روی عاشقان حسینی را سرچ کردم. عکسها هواییت میکرد. این همه یک رنگی از کدام جعبه ی مداد رنگی به عاریت گرفته شده بود؟ چند ضربه به در خورد و حسام وارد شد. لبخند زد و کنارم نشست. ( خانوم اینجوری شوهر داری نمیکننا.. منو با اون برادرِ اژدهات تنها گذاشتی اومدی اینجا…) لب تاپ را به سمتش چرخاندم (اینا رو ببین.. خیلی خوبه.. نمیشه ما هم بریم؟؟) نگاهش که به عکسها افتاد، مردمک چشمانش سراسر برق شد. (دعوت نامه ات که امضا بشه رفتی؟) ساده لوحانه و عجول پرسیدم ( خب بیا بگیریم، دوتایی بریم.. حسام من خیلی دلم میخواد برم.. تا به حال همچین چیزی ندیده بودم..) لبخند زد ( والا ارباب خودش باید بطلبه.. نطلبه تا خودِ مرزم بری، برتمیگردونن.. واسه خودمم پیش اومده..) با تعجب نگاهش کردم ( واااه… حرفا میزنیاااا.. خب ویزا میگیری، میری دیگه.. بطلبه دیگه چه صیغه اییه؟؟) با انگشت ضربه ایی به بینی ام زد ( صیغه ی طلبیدن، صیغه ی عجیبیه.. به این راحتیا نمیشه صرفش کرد.. نمونه اش خودم که لب مرز پاسپورتم گم شدو اجازه ندادن که برم کربلا.. تا آقا امام حسین زیرِ نامه اتو امضا نزنه، همه ی دنیا هم جمع شن، نمیتونن بفرستنت حرمش..) چیز زیادی از حرفهایش متوجه نمیشدم. او از دعوتی ماورایی حرف میزد که برایِ من تازه مسلمان ملموس و قابل درک نبود. دستی به محاسنش کشید ( اما ظاهرا آقا طلبیده..) از چه حرف میزد؟؟ با چشمانی پر سوال خیره اش شدم.. انگار جملاتش را مزه مزه میکرد تا خوب بیانشان کند. تعلل اش نگرانم کرد. منظورش را پرسیدم و او دستانم را درمشتش گرفت. کلماتش شمرده شمرده و با آرامش بیان شد (راستش سارا خانوم.. من باید برم ماموریت..) دنیا بر سرم آوار شد. آخرین بار دو روز در سوریه گم شد و من به جایِ مادرش جان به لب شدم. اخم هایم در هم کشیدم . با انگشت اشاره گره پیشانیم را باز کرد ( اینجوری اصلا خوشگل نمیشینا..) و نرم و مهربان ادامه داد ( من یه نظامی ام.. و شما تاجِ سرِ یه مردِ نظامی.. چند روز دیگه باید برم عراق.. تامین امنیت کربلا تو این ایام رو دوش بچه های سپاهه… از سراسرِ دنیا زائر میاد.. پیاده و سواره.. چشم خیلیا به این جمعیت میلیونیه.. باید امنیتِ حریم امام حسین رو حفظ کرد.. نباید خار به پایِ زوار بره.. منم امسال طلبیده شدم.. باید برم..) عصبی و پر تشویش بودم. عراق؟؟ امنیت؟؟ در چند قدمیِ داعشیان؟؟ ناخودآگاه جواب داد( منم میام.. منم با خودت ببر..) عاشق که دل سپرده باشد با پا میرود وقتی سر سپرده شد، جان بر کف میگیرد.. حسام دل داده بود یا سر؟؟ ادامه دارد.. بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357