eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.7هزار عکس
35.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: آماده مي‌شدند تا به نقطه درگيري بروند و بجنگند. من و ميراب پاپيچشان شديم كه نرويد و اگر مي‌رويد اجازه بدهيد ما هم كمكي بياييم، قبول نكردند. هر دو گفتند: - نه! هيچكس لازم نيست، خودمون مي‌ريم. هرچه التماس كرديم، اجازه بدهيد ما هم بياييم، قبول نكردند. دو تايي از داخل كانال به طرف خط حركت كردند. حاج همت داخل سنگر بود و محور عمليات را فرماندهي مي‌كرد. صد قدم بيشتر نرفته بودند كه از خط پيام دادند دشمن عقب نشيني كرده و خط به نسبت آرام شده، حاج همت صدا زد: به آقا مهدي و احمد آقا بگين برگردن، دشمن بحمدالله عقب نشيني كرده. قدري از ناراحتي هايمان كاسته شد. چند نفر كه توي سنگر بوديم بيرون آمديم تا آقا مهدي و احمد آقا را برگردانيم. اول هر چه گفتيم قبول نكردند، احتمال مي‌دادند كلكي توي كار است كه مانع رفتن شان شويم. قسم خورديم كه حاج همت چنين گفت. برگشتند سنگر، حاج همت گفت: دشمن عقب نشيني كرده... لبخند خوشحالي بر لبانمان نقش بست و خوشحال شديم كه آقا مهدي و احمد آقا سالم برگشته اند... آقا مهدي توي اهواز بود. من و برادر سفيدگري هم توي سنگر فرماندهي بوديم. قرار شد برويم از تداركات يك مقدار خورد و خوراك بگيريم معمولا مهمان مي‌آمد و براي پذيرايي يك چيزهايي آماده مي‌كرديم. تداركات هم با دست و دل بازي تمام جعبه انار و يك جعبه پرتقال داد و آورديم سنگر فرماندهي. وقت اذان ظهر بود كه آقا مهدي وارد سنگر شد. قبل از همه چيز جعبه‌ها نظرش را به خود جلب كرد، قيافه اش عوض شد، پرسيد: اينارو از كجا آوردين؟ گفتم: از تداركات گرفتيم. گفت: برادر صمد و برادر غلامحسين! الان وقت نمازه و نيروها ميان كنار تانك آب تا وضو بگيرن، دو تايي اين ميوه‌ها رو مي‌برين اونجا كه نيروها وضو مي‌گيرن، هر كي آمد وضو بگيره، از اين ميوه‌ها يكي مي‌دين و براي هر كدام يك صلوات هم مي‌فرستين. همه اش رو به نيروها تقسيم كنين، لازم نيست چيز اضافي توي سنگر باشه، براي نيروها هر وعده چند تا ميوه مي‌دن؟ ماهم مثل اونا. ديگه از اين كارها نكنين. بعد از عمليات خيبر بود. اكثر نيروها و فرماندهان رفته بودند مرخصي. آقا مهدي هم توي منزلشان در اهواز بود. داخل سنگر نشسته بوديم، حوالي ۹ شب برادر عنايت اصغرزاده، جانشين ستاد لشكر وارد سنگر شد. گفت: اين نامه از قرارگاه ارسال شده، بايد فوري به دست آقا مهدي برسه. گفتم: برادر اصغرزاده الان كه ماشين نداريم. از اردوگاه تا اهواز ۹۵ كيلومتر راهه، با موتور رفتن هم مشكله، نمي شه بمونه صبح؟ گفت: نه برادر صمد، فوريه بايد همين امشب به دست آقا مهدي برسه. نامه را گرفتم و تك و تنها با موتور حركت كردم به طرف اهواز... حوالي ساعت ۱۲ شب خودم را رساندم جلوي منزل آقا مهدي. زنگ منزلشان را به صدا در آوردم، لحظاتي بعد آقا مهدي با لباس استراحت از پنجره جواب داد. خودم را معرفي كردم: آقا مهدي منم، از اردوگاه اومده ام. چند دقيقه بعد در باز شد و آقا مهدي با لباس نظامي آمد بيرون! از حيرت زبانم بند آمد و او كه الان لباس استراحت به تن داشت! بعد با خودم گفتم: ببين اين مرد چقدر آماده است. گفت: خوب برادر صمد چه خبر؟ گفتم: آقا مهدي اين نامه رو از ستاد دادن، گفتن بدم شما. گفت: چه عجله اي بود اين وقت شب، چرا با موتور اومدي؟ گفتم: ماشين نبود، با موتور اومدم. گفت كار خطرناكي كردي! بيا تو استراحت كن صبح مي‌ري! گفتم: نه! مي‌رم ستاد مي‌خوابم. از آقا مهدي جدا شدم در حالي كه حيرت آمادگي او وجودم را گرفته بود. صبح از اهواز به طرف قرارگاه خاتم الانبيا حركت كرديم. آقا مهدي خودش پشت فرمان بود، من و يعقوب كريمي هم، همراهش بوديم. آقا مهدي بي خواب به نظر مي‌رسيد. قدري از اهواز دور شده بوديم كه بي خوابي كلافه اش كرد و آخر سر هم نتوانست رانندگي كند. ماشين را كشيد كنار جاده و گفت: من يه كمي مي‌خوابم بعد راه مي‌اوفتيم و مي‌ريم. گفتم: اگه اجازه بدين من رانندگي كنم، شما استراحت كنين. گفت: گواهينامه رانندگي نداري، حق هم نداري رانندگي كني! دوباره گفتم: خوب شما فرمانده ما هستين، با سلسله مراتب اجازه شما اجازه ولايت فقيه است... با همان تبسم هميشگي اش گفت: شما اين درس‌ها رو در كدام حوزه خوانده اي؟ همگي خنديديم ولي ديگر جوابي نداشتيم. صداي خنده هر سه نفرمان در فضاي ماشين پيچيد. آقا مهدي داخل ماشين دراز كشيد و مشغول استراحت شد. از جواب منطقي و حاضر جوابي اش شوكه شده بودم. من و يعقوب چيزهايي به هم مي‌گفتيم و مي‌خنديديم. سر و صداي ما نگذاشت آقا مهدي بخوابد. بلند شد و گفت: «خدا شما را رحمت كند! خدا انصافتون بدهد! نذاشتين بخوابيم، سوار شوين بريم... » https://eitaa.com/zandahlm1357
بچه محل امام رضا: آیات نه گانه موسوی بالجمله، از جمله آیاتی که مشعر است بر وقوع امورات [۳] به اوقات معینه، این آیات مبارکه است از وقایعات موسی و فرعون که خدا خبر می‌دهد: « وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ فَسْئَلْ بَنِی إِسْرَآئِیلَ إِذْ جَآءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لاَءَظُنُّکَ یَا مُوسَی مَسْحُورًا * قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَآ أَنزَلَ هؤُلاَءِ إِلاَّ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَ الاْءَرْضِ بَصَآئِرَ وَ إِنِّی لاَءَظُنُّکَ یَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا * فَأَرَادَ أَن یَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الاْءَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ جَمِیعًا * وَ قُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِیآ إِسْرَآئِیلَ اسْکُنُوا الاْءَرْضَ فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الاْآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا [۴] » که تفسیر، و بعضی از تأویل آیات شریفه آن که: به تحقیق ما دادیم موسی را آیات بیّنات که اوّلیه از آنها عصی و تقلیب او به صورت ثعبان است. و دیگر ید و بیضا، کما قال: « اُسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَ-اءَ مِنْ غَیْرِ سُوآءٍ ». [۱] و بعد: « فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آیَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ [۲] » چه هر یک از آیات منفصل از دیگری بود به حسب زمان. و هشتم او: نجات کلّیه بنی اسرائیل از بحر. ---------- [۳]: ۲ - کذا در اصل / صحیح: امور (و همچنین در موارد بعد). [۴]: ۳ - سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۰۱ - ۱۰۴. [۱]: ۴ - سوره مبارکه قصص، آیه ۳۲. [۲]: ۵ - سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۳۳. و نهمِ او: هلاکت فرعون و قوم او. بعد از مشاهده اغلب این آیات فرعون به واسطه حب جاه عناداً و جحوداً گفت که: من گمان می‌کنم تو را ای موسی مسحوراً، یعنی: ذا سحرٍ، یا ساحر گردیده شده به صیغه مفعول. بعد موسی جواب داد که: انکار تو از جحود است، و الاّ در نفس خود می‌دانی که مثل این طور آیات را نازل نتوان نمود « الاّ رب سماوات و أرض بصائر » یعنی: حجج واضحه و علامات ظاهره بر اثبات صانع حکیم علیم، چنان که خود فرماید: « وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَآ أَنفُسُهُمْ [۳] » یعنی: در قلب یقین دارند، عناداً انکار می‌نمایند، قال موسی: « إِنِّی لاَءَظُنُّکَ یَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا [۴] »، یعنی: تو را یقین می‌نمایم از جمله هلاکت گردیده شدگان. ---------- [۳]: ۱ - سوره مبارکه نمل، آیه ۱۴. [۴]: ۲ - سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۰۲. 📚✍شرح بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
شکر نعمت مسیح علیه السلام می‌گوید: اگر آدمی به خاطرگناهش عذاب نشود، سزاوار است که به خاطر شکر نعمت، او را نافرمانی نکنند. فراموشی خطای دیگران زمانی که یعقوب به یوسف رسید، به او گفت: اخبار حوادث را بازگو. یوسف گفت: پدر جان، از آنچه برادرانم با من کردند نپرس، از آنچه خدا با من کرد بپرس. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: خانواده گرايي اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده ي خود را از آتش نگه داريد: يا أيُّها الّذينَ آمَنوا! قُوا أنفسَكُم و أهليكُم ناراً! چون آية « اي اهل ايمان! خود و خانواده تان را از آتش نگه داريد! » نازل شد، مردم گفتند: اي فرستاده ي خداوند! چگونه خود و خانواده ي خود را حفظ كنيم؟ فرمود: كارهاي خوب را انجام دهيد و آن را به خانواده ي خود نيز يادآوري كنيد، و بر فرمانبرداري از خدا پرورششان دهيد! لمّا نَزَلتْ: « يا أيُّها الّذينَ آمَنوا! قُوا أنفسَكُم و أهليكُم ناراً » قالَ النّاسُ: (يا رسول اللَّه! ) كيفَ نَقِي أنفسَنا وَ أهلِينا؟ قالَ: اعمَلُوا الخيرَ و ذَكِّروا بهِ أهْلِيكُم و أدِّبُوهُم علي طاعةِ اللَّهِ! خانواده موفق هرگاه خداوند خوبي خانواده اي را بخواهد: آنان را در دين آگاه كند: إذا أرادَ اللَّهُ بأهلِ بَيْتٍ خَيراً فَقّهَهُم في الدِّينِ كوچكشان بزرگشان را گرامي و محترم شمارد: وقَّرَ صَغيرُهُم كبيرَهُم در زندگي از مهارت همدلي و هم حسي بهره مندشان كند: رزَقَهُمُ الرِّفقَ في مَعيشَتِهِم در مديريت اقتصادي (ميانه روي) توفيق يابند: القَصْدَ في نَفَقاتِهِم آن‌ها را به عيب هايشان بينا كند، پس از آن‌ها دست بكشند و توبه كنند: بَصّرَهُم عُيوبَهُم فيَتُوبوا مِنها و اگر براي خانواده اي خوبي نخواهد آنان را به حال خود رها كند: و إذا أرادَ بِهم غيرَ ذلكَ تَرَكهُم هَمَلاً! خانواده سبز ✍مهدی واعظ موسوی https://eitaa.com/zandahlm1357
029.mp3
1.26M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش بیست و نهم" ❇️ یک مرد چگونه مقتدر میشود؟ 💥 دکتر حمید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بیانات مقام معظم رهبری در مراسم خطبه عقد - سال ۱۳۸۱ 💌 هر چیزی که پایه خانواده رو سست میکند باید ممنوع شود، مثل بعضی گله‌گذاری‌های بیخودی، توقعات بیجا و... که باعث خراب شدن صفا و صمیمت خانواده می‌شود.
1400-07-21(tarashion).mp3
13.54M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 📚 موضوع: ( تلاش در جهت بهبود روابط خانواده ) 🔹 قسمت بیست و نهم
27.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دوره رایگان امید در خانواده از سلسله بحث های دانش افزایی 🔻 جلسه ششم (جلسه آخر)
4_5764934434469972914.mp3
12.75M
۴۸ 💥 در روز قیامت بسیاری از بانمازان، بی نماز محشور می‌شوند، و بسیاری از باحجاب‌ها، بی‌حجاب! اگر تمامِ حقیقت دین به خواندن نماز، رعایت حجاب و... است پس دلیل این تناقض در روز قیامت چیست؟ 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️آموزش یک شیوه ساده و راحت و‌ در این حال کاربردی برای رهایی گردن یا یقه با کمترین انرژی 💪👌
🔖🔖 📝 گزینه های جانشینی علیمحمد باب شیرازی ؛ 🔺 2. ميرزا يحيی ؛ « صبح ازل » 📗 مرحوم علامه حسن مصطفوي، ميرزا يحيی صبح ازل را جانشين باب دانسته، مينويسد: «آري به اعتراف شوقی ( شوقی افندی رئیس بهائی ها ) پس از درگذشت باب، بيست وپنج نفر دعوی « مَن يظهره ‌اللهی » كردند. [شوقي میگويد : ] «... غفلت و جسارت بابيان به مقامی رسيد که بيست و پنج نفر از آنان به شهادت مرکز عهد و ميثاق الهی، جسورانه ادّعای مقام « مَن يظهره اللّهی » و موعوديّت بيان را نمودند... .» بعضي از آنها از لحاظ سوابق علمی و عنوانی و خصوصيات ديگر بر ميرزا بهاء برتری داشته‌اند. در ميان اينها ميرزا یحیی صبح ازل برادر ميرزا بهاء ديده ميشود که امروز بابيهای ازلی ، پيرو او هستند. سوابق ميرزا يحيي از لحاظ ارتباط با محمد علی بارفروشی قدوس ، نوشتن آيات، مکاتبه با علیمحمد باب، سفارشهاي باب در حق او، گرويدن سران بابيه به وي، پيروي خود ميرزا بهاء از او و خصوصيات ديگر، مسلم بوده و هيچ گونه قابل انکار نیست و اگر کسی به باب معتقد باشد، چاره‌ای جز پيروي از یحیی و قبول دعاوي‌اش نداشته و هرگز نتواند او را انکار کند.» 📙 ايشان به نقل از باب در لوح اول از مجموعه الواح نقطه اولی چنين آورده است: «باز در همان کتاب (الواح باب ـ لوح اول) به خط خود باب، خطاب به صبح ازل اين گونه کليشه شده است: اللّه‏ اكبر تكبيراً كبيراً، هذا كتاب من عنداللّه‏ الي اللّه‏ المهيمن القيوم، قل كلٌ من اللّه‏ مبدئون، قل كلّ الي اللّه‏ يعودون، هذا كتابٌ من علي قبل نبيل، ذكر اللّه‏ العالمين الي من يعدل اسمه اسم الوحيد ذكر اللّه‏ للعالمين، قل كلّ من نقطة البيان ليبدئون، اَن يا اسم الوحيد فاحفظ ما نزل في البيان و أمر ربه فانك لصراط حق عظيم؛ خدا از همه چيز بزرگ‏تر است. اين نامه‏اي از سوي خداي مهيمن و قيوم به سوي خداي مهيمن و قيوم است !!! بگو همه از خدا ابتدا شده‏اند و همه به سوي خدا بازگشت می‏كنند. اين، نامه‏اي است از علی قبل نبيل (عدد محمد و نبيل به حساب ابجد 92 ميشود و منظور باب خودش بوده ) كه ذكر خدا براي جهانيان است به سوي كسي كه نامش مطابق با وحيد است (وحيد به ابجد 28 است و يحيی هم به استثناي الف آخرش 28 است.) بگو همه از نقطه بيان ابتدا می‏شوند. اي نام وحيد! حفظ كن آنچه را كه در بيان نازل شد و به آن امر كن. پس تو در راه حق بزرگ هستي... سپس باب ، ذيل لوح را هم با مهري که سجع آن (انني انا حجه الله ونوره) است، مهر کرده است.» 📒 نهايت کلام آنکه علامه مصطفوي از ذکر اين‌گونه شواهد نتيجه ميگيرند که اگر گفته و نوشته باب صحيح باشد، پس از در گذشت او، جانشين و خليفه باب، ميرزا یحیی است. ميرزاجانی کاشی در نقطة الکاف درباره علت انتخاب ازل به جانشینی می‌نويسد: «باب به علت از دست دادن ياران و دستياران نزديک اندوهگين بود؛ اما با ديدن مکتوبات و نوشته‌جات ميرزا يحيي صبح ازل به شدت مسرور شد و وي را به عنوان وصي خود برگزيد.» 📕 کنت دوگوبينو ، وزير مختار فرانسه در ايران‌ نيز که در آن سالها در ايران بوده و جزئيات وقايع بابيان را ثبت کرده است، ميرزا يحيي صبح ازل را جانشين باب دانسته و تأکيد کرده است که اين جانشيني، بدون سابقه و مقدمه صورت گرفت و بابيها آن را پذيرفتند. نگاهی کوتاه به فرقه ازلیه بعد از ازل، رهبري پيروانش به عهده ميرزا يحيي دولت آبادي قرار گرفت. ميرزا يحيي دولت آبادي در خانواده‌اي بابي به دنيا آمد و پدرش مأمور و نماينده امور حسبية ميرزا يحيي صبح ازل در ايران بود. هرساله، وجوهات به اصطلاح شرعيه «بابيها» راجمع آوري ميكرد و براي «ميرزا يحيي صبح ازل» به قبرس می‌فرستاد. بنا به برخي مدارك و اسناد بر جاي مانده ، ميرزا يحيي دولت‌آبادي، فرقه ازلي را منحل كرد و ازليان را آرام و بي سر و صدا به جامعه شيعه اثني‌عشري سوق داد. البته ممتنع، بلكه محال است تمام ازليان، تسليم اين شيوه از سوي ميرزا يحيي دولت‌آبادي شده باشند. یحیی دولت‌آبادی هم این کار را برای نشان‌دادن اعتقادش به تشیع انجام نداد؛ بلکه وی با این کار، بی‌ اعتقادی خود را به اندیشه‌ای نشان داده است که به عنوان رهبر آن شناخته می‌شد، چنان‌که بارها نیز از باب و ازل، اعلام تبری کرده بود. امروزه از بابيان ازلي خبري نيست و كسي به درستي نميداند آيا اين نحله از بابيان كه زماني حضوري فعال در جنبشهاي اجتماعي داشت، اكنون در چه وضعيتي به سر میبرد. تنها ردپايی كه از اين دسته میتوان يافت، يك سايت اينترنتی با عنوان «مؤمنين دين بيان» است كه با قرار دادن كتابهايي از دوستداران ازل، مثل «نقطة الكاف» اثر حاج ميرزا جاني كاشي و «تنبيه النائمين» اثر عزيه خانم نوري، خواهر ازل و بهاءالله به تداوم ازليگري صحه ميگذارد و البته از همين رد پاي کوچک نيز نبايد غفلت ورزيد و نبايد به آن بي‌اعتنا ماند.