ز شروط توحيد معرفي كرده است و به مردم فهمانيده كه پذيرفتن ولايت يكايك امامان معصوم از شرطهاي يكتاپرستي است. از اين رو شيخ صدوق در ذيل همين روايت گويد: اقرار امام به اين كه مفترض الطاعة بر بندگان بوده بدين معنا ميباشد كه پذيرفتن ولايت آن حضرت و نياكانش ملازم با پذيرفتن توحيد و يگاني پروردگار جهان است. اكنون اين نكته قابل دقّت و بحث است كه چرا امام
سخن خود را يكباره ايراد نكرده، بلكه جمله پاياني را با فاصله بيان كرده است؟ در اين مورد نيز چند مطلب قابل دقت و بررسي است: اول: شايد بدين جهت بود كه امام ميخواسته حديثي را كه از پدرانش نقل ميكند از سخن خود كه بر آن ميافزايد كاملاً جدا و متمايز سازد تا نگارندگان نيز اين دو را جدا بدانند. و جمله (بشروطها و أنا من شروطها) را از اصل حديث نشمارند. دوم: ترديدي نيست كه آن جمعيت انبوه از نظر ايمان و اعتقاد با يكديگر همتراز نبودند، زيرا برخي بر اساس نصّ و تعيين به امامت آن حضرت معتقد بودند و گروهي بر اين عقيده بودند كه چون يكي از فرزندان علي (ع) و بهترين مسلمانان است به امامت و رهبري وي اعتقاد داشتند. و شايد گروهي آن حضرت را نشاني بي همتا از جهت علم و معرفت و دانش و شناخت و گفتار و كردار و اخلاق ميدانسته اند و شايد گروه ديگر نيز او را فقط از جهت اين كه نسبش به پيامبر (ص) ميرسد، امام و رهبر ميپنداشته اند و نمي دانسته اند كه شرايط امامت و رهبري چيست؟
۱- بحارالأنوار ۴۹ / ۱۲۳. ۲- التوحيد / ۲۴. ۳- التوحيد / ۲۴- ۲۵. ۴- التوحيد / ۲۵.
.......:
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
باشد. در اين جا روايتي كه مرحوم حاج شيخ عباس قمّي از چند روايت بحار الأنوار پسنديده و در سفينة البحار آورده است و برابر با نقل كشف الغمه اربلي در بحار الانوار است، از بحار و سفينه نقل و ترجمه ميشود: عماد الدين محمد بن ابي سعيد بن عبدالكريم وزّان در محرم سال ۵۹۶ ه. ق نقل كرد كه صاحب كتاب تاريخ نيشابور در كتابش آورده كه هنگامي علي بن موسي الرضا (ع) در سفري كه در همان سفر به فيض شهادت نايل آمد، به نيشابور رسيد، در مَهدي بر روي يك استر سفيد رنگ مايل به خاكستري نشسته بود در راه بازار، دو حافظ احاديث نبوي يعني ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسي، رحمهما الله به حضور حضرت راه يافتند و گفتند: اي بزرگوار و بزرگ زاده، اي امام و فرزند ائمه به حق پدران مطهّر و نياكان گراميت، چهره مباركت را به ما بنما و براي ما از پدران و جدّت حديثي به يادگار نقل كن، استر ايستاد، سايبان كنار رفت و چشمان مسلمانان به طلعت مبارك او روشن شد. گيسوان بافته و فرو هشته او همانند گيسوان رسول اللَّه (ص) بود، و مردم از هر طبقه اي حاضر و ايستاده بودند، بعضي فرياد ميزدند، بعضي ميگريستند و جامه پاك ميكردند يا در خاك غلتيدند يا باربند استر او را ميبوسيدند و به سوي سايبان او گردن ميكشيدند، و اشكها چون جويباران روان بود،
بعضي از ائمه حاضر در ميان جمعيت [ به ديگران ] بانك زدند اي مردم گوش فرا دهيد و عترت رسول اللَّه (ص) را نيازاريد و خاموش باشيد. آن گاه حضرت صلوات اللَّه عليه، اين حديث را املا كرد و عدّه دواتها بالغ بر بيست و چهار هزار بود، به علاوه تعداد بسياري قلمدان، نويسندگان اصلي حديث ابوزرعه رازي و محمد بن اسلم طوسي رحمهما اللَّه بودند. حضرت (ع) فرمود: پدرم موسي بن جعفر الكاظم گفت: كه پدرم جعفر بن محمد الصادق گفت: كه پدرم محمد بن الباقر گفت: كه پدرم علي بن حسين گفت: كه پدرم حسين بن علي شهيد ارض كربلا گفت: كه برادرم و پسر عمم محمد رسول اللّه (ص) فرمود: كه جبرئيل مرا گفت: كه از حضرت ربّ العزّه - سبحانه و تعالي- شنيدم كه فرمود: كلمة لا اله الا اللّه حصني فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني أمن من عذابي. عبارت حديث در بعضي منابع تفاوتهايي دارد از جمله در توحيد صدوق چنين است: فمن دخله أمن مِن عذابي، شيخ صدوق در توحيد اين حديث را با سلسله راويان متفاوت هم نقل كرده است، در يكي از روايتهاي او آمده است كه چون مركب امام به حركت در آمد حضرت ندا در داد: بشروطها و أنا من شروطها، و شيخ در توضيح آن نوشته است: از شروط آن اقرار به حضرت رضا (ع) است به اين كه امامي از
جانب خداوند عزّوجلّ بر بندگان او است و اطاعت از او بر بندگان واجب است. در اين جا كه چرا ناقلان و نگارشگران تاريخي يا ارباب حديث از فريقين از آوردن عبارت (أنا من شروطها) غفلت كرده اند، و يا آن را ناديده انگاشته اند، با توجه به درجه اهميت موضوع شايد بنابر جهاتي باشد كه بر دانشمندان پوشيده نيست، و احتمال ميرود كه يكي از اين جهات بيان دو گونه بودن سخن امام (ع) باشد. شايد نگارشگران سخنان ديكته شده امام را در مرحله نخست مينگاشته اند و در مرحله ديگر غفلت كرده باشند، و يا اين كه با طبع و خواست برخي از گروههاي گوناگوني كه در آن اجتماع بي مانند بوده اند، سازگار نبوده و يا سانسور شديد دستگاه حكومت، با توجه به اين كه گروهي از مأموران همراه حضرت بوده اند ايجاب ميكرده كه آن قسمت از بيان امام (ع) را نگارشگران حذف كنند، گرچه بعيد نمي نمايد كه بعدها، برخي از نگارشگران آن قسمت را حذف كرده باشند و يا اين كه اصولاً نگارشگران اين جمله را از اصل حديث ندانسته اند و شايد خواست امام نيز باشد كه در دو مرحله سخن آن حضرت را به دو گونه بيان كنند. چون با خواهش فراواني از آن حضرت خواستند كه حديثي از نياكانش نقل كند و آن حضرت هم از پدرانش حديثي نقل كرده، سپس آن جمله (بشروطها و انا من شروطها) را از خويش گفته باشد و راويان نيز كه متوجه بوده اند آن جمله از خود
حضرت ميباشد آن را حذف كرده اند. با اين همه، خودداري نگارشگران در بيان مطلب و يا غفلت آنان از نگارش به هر شكلي و به هر انگيزه اي كه باشد دليلي بر بيان نكردن امام در اين زمينه نيست، علاوه بر اين كه اسناد ديگر تاريخي و روايي گواه روشني بر بودن اين جمله در ذيل حديث است و شايد بتوان گفت كه هيچ حديثي به اندازه اين روايت روايان راستگو و مورد اعتماد نداشته باشد. و اما اين كه چرا امام جمله (بشروطها و انا من شروطها) را بر آن روايت افزوده است، در اين مورد نيز ميتوان گفت: پس از آن سلسله اسنادي كه امام از پدرانش كه در واقع جانشين آنان بوده، ارائه كرده است. بيان اخير، سندي حتمي به شمار ميآيد و آن حضرت با اين سخن خود مسأله ولايت و رهبري را با توحيد و يكتاپرستي درهم آميخته و اعلان داشته است و نه تنها رهبري خود را از شرطهاي توحيد و يكتاپرستي معرفي نموده، بلكه اسنادي را نيز كه
در آغاز متن حديث بيان نموده ا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎤💭🎤💭🎤💭🎤 ✅پاسخ به شبهات وهابیت علیه مهدویت ⬅️قسمت 1⃣3⃣ از 2⃣3⃣ 💭شبهه ی شماره 1⃣3⃣ ✍در این شبهه م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤💭🎤💭🎤💭🎤
✅پاسخ به شبهات وهابیت علیه مهدویت
⬅️قسمت 2⃣3⃣ از 2⃣3⃣
💭شبهه ی شماره 2⃣3⃣
☝️در این شبهه مطرح می کند که مهدی شیعیان بدون هیچ سبب و بهانه ای مردم را می کشد، اما مهدی اهل سنت مردم را نمی کشد⚔ مگر اینکه برای قتل دلیلی داشته باشد.
✅جواب شبهه 👇👇
📘منبعی که این روایت نوشته شده این است حضرت مهدی (عج) و یاران وی در مدت 8 ماه ⚠️از منحرفان (نه از مردم) عده ی زیادی را می کشد و مختلط می کشد و از کسی درخواست توبه نمی کند، کتاب "تاریخ ما بعد ظهور، ص472"
👌پس فقط تنها منحرفین را
میکشد و آن منحرفین هم از یک طیف خاص نیستند مثلا ممکن است یکی از نژاد فلان، یکی از.. باشند👥 از این لحاظ هست. و اینکه می گوید درخواست توبه نمی شود 👈موقع جنگ منظورش هست قرآن هم می گوید: فرعون هم در آن لحظه ی آخر که عذاب را دید گفت خدایا توبه.. خدا گفت الان توبه قبول نیست، آن هم مراد از آن صحنه ی جنگ هست که میگوید توبه را از آنها نمی پذیرد.
✅همه ی این موارد که در حدیث آمد براساس اصول مسلم اسلام است، اگر این وهابیت در نقل حدیث رعایت امانت را میکردند❌ چنین شبهاتی پیش نمیآمد.
👌خُب مسلم هست وسط جنگ
کسی توبه کند توبه اش را نمی پذیرند؛ و این کاملا طبیعی طبیعی هست و امام زمان فقط ″منحرفین″ را می کشد، نه همهی مردم را.⚠️
🔹پـــایـــان
🎤استاد احسان عبادی
ادب ماه رجب 5.mp3
زمان:
حجم:
4.56M
🔰 سلسله جلسات #ادب_حضور 5
💠 رعایت بیشتر #ادب_ماه_رجب 5
✅ تدریس کتاب ادب حضور
👈 مراقبه در این ماه را جدی بگیریم
👈 کسانی می توانند در دهه آخر ماه رمضان که اوج برداشت های معنوی است موفق باشند که از الان شروع کنند
👌 حملات شیطان در آخرین روزهای ماه های مهم و معنوی بیشتر می شود ، چرا ؟
🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت
👌ماه رجب امسال با ادب بیشتری در محضر خدا حضور پیدا کنیم.
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#بچه_های_کارون
قسمت پنجم
کلاه آهنیاش را از سر برداشت و در حالی که با همان دست، پیشانیاش را با آستین پاک میکرد، باهام دست داد و گفت: «من هم عبدالرضا هستم، اما بهام میگویند عبدل.😊
نمیدانم چرا آنقدر آرام و غمگین صحبت میکرد. گفتم: «خوش آمدی به جبههی ما!😌
باور کردنی نبود ولی این بار لبخند زد.
ـ کجا داری میروی؟ نگهبانی❓
قبل از اینکه جوابم را بدهد، صدایی از توی کانال آمد. تندی رفتم تا از سرِ پیچ، ببینم جناب آذرخش آمده یا نه. کسی نبود. لجم گرفته بود☹️ حسابی سرِ کار بودم انگار❗️
یکهو کف کانال، چشمم به پرندهی سفید و گندهای افتاد که خودش را رو زمین میکشید و پر از گِل بود:
ـ ا، اینجا را!
دویدم طرف پرنده. یک مرغِ ماهیخوار بود. همان مرغی نبود که روی کارون پرواز میکرد⁉️ نمیدانستم. بدجوری ترسیده بود.😟 بالبالزنان چند قدم عقب عقب رفت. میخواست از دستم فرار کند
. نتوانست. عبدل هم آمد کمک و دو تایی گرفتیمش.
پرنده ی بیچاره، بال بال میزد و جیغ میکشید. نمیگذاشت ببینیم چهاش شده.
چارهای نبود. من پرندهی زخمی را محکم گرفتم و عبدل، خوب و با وسواس وارسیاش کرد:
ـ تیر خورده انگار به بالش. زخمش چندان کاری نیست، فقط پوستش را برده. من توی کولهم وسایل زخمبندی دارم.😊
تو کانال راه افتادیم سمت یکی از سنگرهای اضطراری تا بنشینیم و زخمِ مرغِ ماهیخوار را
ببندیم.
مرغِ زخمی آنقدر وول خورده بود که تمام پیراهنم گِلی شده بود.😩
پناه بردیم به اولین سنگرِ اضطراریِ سرِ راه تا از باران🌧 در امان باشیم. تعجب کرده بودم که چهطور عبدل توی کولهپشتیاش🎒 وسایلِ زخمبندی دارد.‼️ اما چیزی نگفتم.
مایع قرمزرنگ ضدعفونی کننده را مالید روی زخم؛ جایی که به اندازهی یک بند انگشت، پوست آن رفته بود:
ـ شانس آورده که گلوله فقط ساییده به بالش.🙂
بعد هم با باند جنگی ـ که فقط رنگ آن با باندهای معمولی فرق دارد ـ زخم را بست
پرندهی بیچاره دیگر وول نمیخورد. 😊آرام توی بغل من نشسته بود و زخمبندی عبدل را تماشا میکرد. عبدل بدون اینکه یک کلمه حرف بزند
خونسرد و آرام، کارِ خودش را میکرد. 😌
فقط وقتی کارش تمام شد و داشت وسایل را توی کولهاش🎒 میچید، گفت: «یک هفتهای خوب میشود. توی این مدت، باید یک جا نگهاش داریم و بهاش غذا و آب🥠 برسانیم.»
مانده بودم حیوان را کجا ببریم. سنگر فرماندهی؟! فرمانده پوست کلهام را میکَند.‼️ عبدل هم که تازه آمده بود و احتمالاً جا و مکانی نداشت. 🙄یکهو فکری به خاطرم رسید:
ـ میتوانیم بگردیم، یک اتاق که خراب نشده باشد، پیدا کنیم. مرغِ ماهیخوار را میشود یک مدت آنجا نگه داشت.😊
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/zandahlm1357