سیده و نه لذّتى از عرفـان
و فضیلت را ذائقه قلبمان چشیده، نه اصحاب عرفـان و عیـانیم و نـه اربـاب ایمـان و اطمینـان .
عبادات الهیه را تکلیف و کلفت دانیم و مناجات با قاضى الحاجات را سربار و تکلّف شماریم . جـز
دنیا، که معلف حیوانات است، رکون به چیزى نداریم و جز به دار طبیعت، که معتکـف ظالمـان
است، تعلّ قى نداریم . چشم بصیرت قلبمـان از جمـال جمیـل کـور و ذائقـه روح از ذوق عرفـان
مهجور است .
بلى، سرحلقه اهل معرفت و خلاصـه اصـحاب محبـت و حقیقـت ابیـت عنْـد ربـى یطْعمنـى و
( یسقینى 174 (فرماید. خدایا، این چه بیتوته است که در دار الخلوت انس محمد (ص) را بـا تـو
بوده. و این چه طعام و شراب است که با دست خود این موجود شـریف را چـشاندى و از همـه
عوالم وارهاندى . آن سرور را رسد که فرماید : لى معاللَّه وقْـت لا یـسعه ملَـک مقَـرَّب و لا نَبـى
( مرْسل 175 .(آیا این وقت از اوقات عالم دنیا و آخرت است؟ یا وقـت خلوتگـا ه قـاب قوسـین و
طرح الکونین است؟ چهل روز موسى کلیم صوم موسوى گرفت و به میقات حق نایل شد و خدا
فرمود: تَم میقات ربه اربعینَ لَیلَۀً (176 .(با این وصف به میقات محمدى نرسد و با وقت احمدى
تناسب پیدا نکند . به موسى علیه السلام در میعادگاه فَاخْلَع نَعلَ ( یک 177 (خطاب رسید، و آن را
به محبت اهل تفسیر کردند، و به رسول ختمى امـر بـه حـب علـى شـد . در قلـب از ایـن سـرّ
جذوهاى است که دم از او نزنم؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
ـده آن آنـست
که با قلب خجل و دل وجِل و استشع ار انکسار و ذلّت و ضعف و بیچارگى وارد محـضر شـوى، و
خود را به هیچ وجه لایق محضر نـدانى و لایـق عبـادت و عبودیت نـشمارى، و اذن دخـول در
عبادت و عبودیت را فقط از شمول رحمت و عمیم لطف حضرت احدیت جلّت قدرته بدانى؛ کـه
اگر ذلّت خود را نصب عین خود کردى و به جان و دل تواضع براى ذات مقدس حقى نمـودى و
خود و عبودیت خود را ناچیز و بى ارزش دانستى، حق تعالى با تو تلطّف فرمایـد و تـو را مرتفـع
کند و به کرامات خود مخلّع فرماید .
مقصد پنجم در بعض آداب استقبال است و در آن دو فصل است
فصل اول در سرّ جملى استقبال است
بدان که ظاهر استقبال متقوم از دو امر است :
یکى، مقدمى. و آن صرف وجه ظاهر است از جمیع جهات متشتّته .
و دیگر، نَفْسى. و آن استقبال به وجه است به کعبه که ام القرى و مرکز بسط ارض است .
و این صورت را باطن را سرّى بلکه اسرارى است . و صاحبان اسرار غیبیه باطن روح را ا ز جهـات
متشتّته کثرات غیب و شهادت منصرف کنند، و وجهه سرّ روح را احدىالتّعلّق کننـد و جمیـع
کثرات را فانى در سرّ احدیت جمع نمایند . و این سرّ روحى در قلب که تنزّل کرد، حق به ظهور
اسم اعظم، که مقام جمع اسمائى است، در قلب ظهور کند و کثرات اسمائى در اسم اعظم فـا نى
و مضمحلّ گردد، و وجهه قلب در این مقام به حضرت اسم اعظم شود؛ و از باطن قلـب کـه بـه
ظاهر ملک ظهور نمود، نقشه افناء غیرْ انصراف از غرب و شرق عالم ملک است، و نقشه توجه به
حضرت جمع توجه به مرکز بسط ارض- که ید اللَّه است در ارض- مىباشد .
و اما براى سالک ال ى اللَّه، که از ظاهر به باطن سیر مى کند و از علن به سرّ ترقّى مىنماید، بایـد
این توجه صورى را به مرکز برکات ارضیه، و ترك جهات متشتّته متفرّقه را وسیله حالات قلبیه
قرار دهد و به صورت بى معنى قناعت نکند؛ ودل را، که مرکز توجه حضرت حقّ است، از جهـات
متشتّته متفرقه، که بتهاى حقیقى است، منصرف کرده متوجه قبله حقیقـت، کـه اصـل اصـول
برکات سموات و ارض است، نماید؛ و راه و رسم غیر و غیریت را از بین بردارد تا به سـرّ وجهـت
( وجهِى للَّذى فَطَرَ السمواتوالارض 184 (تا اندازه اى برسد؛ و از تجلیـات و بـوارق عـال م غیـب
اسمائى در قلبش نمونه اى حاصل آید و جهات متشتّته و کثرات متفرّقه با بارقـه الهیـه سـوخته
شود، و حق تعالى از او دستگیرى فرماید؛ و از باطن قلب بتهاى اصغر و اعظم به دسـت ولایـت
مآبى ریخته شود. و این داستان پایان ندارد، بگذارم و بگذرم
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
ا فیها و الخَلْقِ و ما هـم
فیه؛ و استَفْرِغْ قَلْبک عنْ کُلّ شاغلٍ یشْغَلُک عنِ اللَّه تعالى ؛ و عایِنْ بِسرِّك عظَمۀَ اللَّـه تعـالى ؛ و
اذْکُرْ وقُوفَک بینَ ید یه یوم تَبلو کُلُّ نَفْسٍ ما اسلَفَت و ردوا الَى اللَّه مولیهم الْحقَّ . و قفعلى قَدمِ
الْخَوف و الرَّجاء(187 .(
و این دستور شریف دستورى است براى امثال ما محجوبین که نمى توانیم حالات قلبیه خـود را
دائماً حفظ کنیم و جمع بین وحدت و ک ثرت و توجه به حقّ و خلق نماییم . پس، در این صورت
هنگام توجه به حق و استقبال قبله، از دنیا و آنچه در او است باید مأیوس گـردیم، و از خلـق و
شئون آنها طمع خود را ببریم، و مشاغل قلبیه و شواغل روحیه را از جان و دل بیرون کنیم، تـا
آن که لایق حضور حضرت گردیم و جلو هاى از جلوه هاى عظمت در سرّ روح مـا تجلّـى کنـد و .
چون نور عظمت را به مقدار استعداد خود دریافتیم، متذکّر شویم رجوع خود را به حق و وقـوف
خویش را در محضر مقدسش در روزى که ظاهر شود اعمال هر کس در نزدش و به مولاى خود
که حق است همه رجوع کنند (188 (و خط بطلان بر همه هواهاى نفسانیه و معبودهـاى باطلـه
کشند .
پس، در محضر چنین عظیم الشأنى که تمام دار تحقّق جلوه اى از جلوات فعل او است چون تـو
و من مسکینى باید به قدم خوف و رجاء تردد کنیم و بایستیم . چون ضعف و فتور و بیچارگى و
فقر و ذلت خود و عظمت و حشمت و جلال و کبریاى ذات مقدس را دیدیم، از خطـر مقـام در
خوف و خشیت باشیم؛ و چون رحمت و عطوفت و الطاف غیـر متناهیـه و کرامـات بـى پایـان را
دریافتیم، امیدوار گردیم .
مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
یـع امکنـه و احیـاز
است؛ و خصوصاً نماز که اذن خاص حضور است و میعاد مخصوص ملاقات و مراوده بـا حـضرت
احدیت است . پس، چون قلب را مستشعر به عظمت و حضور کردیم و لـو اینکـه در اول امـر بـا
تکلّف باشد، و لى کم کم قلب انس مى گیرد و این مجاز حقیقت پیدا مـى کنـد . پـس، چـون بـه
آداب صوریه معامله با مالک الملوك و سلطان السلاطین قیام نمودیم و ادبهاى حضور ظاهرى را
به جا آوردیم، در دل نیز تأثیر حاصل شود و قلب استشعار عظمت نمایـد و کـم کـم بـه نتـایج
مطلوبه انسان برسد . و ه مین طور راجع به اثاره حب و عشق که آن نیـز بـا تحـصیل و ریاضـت
حاصل شود .
پس، در اول امرْ رحمتهاى صوریه و الطاف حسیه حق تعالى را به قلب وانمود باید کـرد و مقـام
رحمانیت و رحیمیت و منعمیت را به قلب رساند تا کم کم قلب انس گیرد و از ظاهر بـه بـاطن
اثر حاصل آید و مملکت باطن از آثار جمالْ نورانى گردد و نتایج مطلوبه حاصـل شـود . و انـسان
اگر قیام به امر کند و جهاد در راه خدا نماید، حق تعالى از او دستگیر فرمایـد و او را از ظلمـات
عالم طبیعت به ید غیبى نجات دهد، و ارض مظلمه قلب او را به نور جمال خود روشن فرماید و
او را مبد ل به سماوات روحیه فرماید . و منْ یقْتَـرِفحـسنَۀً نَـزِد لَـهفیهـا حـسناً انّ اللَّـه غَفُـور
شَکُور(192
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
خلقیه هستیم، سلطان کبریاى حقّ جلّ جلاله در قلـب مـا
تجلّى نکند .
پس، از آداب تکبیر آن است که سالکواقف در صورت آن نشود و به لفظ تنهـا و لقلقـه لـسان
اکتفا نکند؛ بلکه در اول امر، به قوت برهان و نـور علـوم الهیه قلـب را از کبریـاى حـقّ و قـصر
عظمت و جلال به ذات مقدس جلّت عظمته و به فقر و ذلّت و مـسکنت کافّـه سـکنه امکـانى و
قاطبه موجودات جسمانى و روحانى با خبر کند؛ و پس از آن، به قوت ریاضت و کثرت مـراودت
و انس تام قلب را زنده به این لطیفه الهیه نماید و سعادت و حیات عقلى روحا نى بخشد. و چون
فقر و ذلّت ممکن و عظمت و کبریاى حق جلّت قدرته نصب العین سالک شد و تفکّر و تذکّر به
حد نصاب رسید و قلب را انس و سکونت حاصل شد، در همه موجودات آثار کبریا و جلال حـق
را به عین بصیرت مشاهده کند و علل و امراض قلبیه علاج شود؛ پس، لذت مناجـات و حـلا وت
ذکر اللَّه را دریابد و قلب مقرّ سلطان کبریاى حق جلّ جلاله شود، و در ظاهر و بـاطن مملکـت
آثار کبریا ظاهر گردد و قلب و لسان و سرّ و علن با هم موافق شوند؛ پس، تمـام قـواى بـاطن
ظاهر و ملک و ملکوت تکبیر گویند و یکى از حجـب غلیظـه مرتفـع شـود، و یـک مرحلـه بـه
حقیقت نماز که معراج قرب است نزدیک شود .
و اشاره به بعض از آنچه ذکر شد نموده در حدیثى که از علل منقـول اسـت از حـضرت صـادق
سلام اللَّه علیه در حدیث طویلى که در آن حدیثْ وصف معراج را فرموده :
قال: انْزَلَ اللَّه الْعزیزُ الْجبار علَیه محملًا منْ نُورٍ، فیه اربعونَ نَوعا مـنْ انْـواعِ النُّـوِر کانَـت محدقَـۀً
حولَ الْعرْشِ؛ عرْشُه تَبارك و تَعالى تَغْشى ابصار الّناظرین . اما واحد منْها فَاصفَرُ؛ فَمنْ اجلِ ذلـک
اصفَرَّتالصفْرَةُ . و واحد منْها احمرُ؛ فَمنْ اجل ذلک احمرَّ ت الْحمرَةُ . الى انْ قالَ : فَجلَس فیـه ثُـم
عرَج بِه الَى السماء الدنْیا . فَنَفَرت الْملائکَۀُ الى اطراف السماء؛ الى انْ قالَ : فَجلَس فیه ثُم عرَج بِـه
الى السماء؛ ثُم خَرَّت سجداً، فَقالْت : سبوح قُدوس ربنا و رب الْملائکۀِ و الرُّوحِ؛ ما اشْبه هذَا النُّـور
بِنُورِ ربنا فَقال جِبرَئیلُ : اللَّه اکْبـرُ، اللَّـه اکْبـرُ . فَـسکَت الْملائکـۀُ، و فُتحـت الـسماء ،و اجتَمعـت
الْملائکۀُ؛ ثُم جاءت و سلَّمت علَیه صلَّى اللَّه علیه و آله و آله افواجاً ... ( الحدیث 195 .(
و در این حدیث شریف اسرارى بزرگ است که دست آمال ما از آن کوتـاه اسـت . و آنچـه ذکـر
کردنى است اکنون از مقصد ما خارج است، مثل سرّ تنزل محمل از نور، و سرّ کثرت انوار، و سرّ
کثرت نوعیه، و سرّ عدد اربعین، و سرّ تنزیل خدا آن را ، و سرّ احاطه آنها حول عرش، و حقیقت
عرش در این مقام، و سرّ اصفرار صفره و احمرار حمره به واسطه آنهـا، و سـرّ نفـور فرشـتگان، و
سجده کردن آنها و تسبیح و تقدیس آنها، و تشبیه کردن آنها آن را به نور پروردگـار، الـى غیـر
ذلک که بیان در اطراف هر یک طولانى است . و آنچه تن اسب بـا ایـن مقـام دارد و شـهادت بـر
مطلب ما مى دهد، آن است که ملائکۀ اللَّه به واسطه تکبیر جبرئیل ساکت و مطمـئن شـدند، و
اجتماع بر گرد شمع جمع ولى مطلق کردند؛ و به واسطه تکبیر فتح آسمان اول گردیـد و یکـى
از حجب، که بین راه عروج الى اللَّه بود، خرق گردید . و باید د انست که این حجـب کـه در اذان
خرق و رفع شود غیر از حجبى است که در تکبیرات افتتاحیه است؛ و شاید پس از این اشاره به
این معنى بیاید ان شاء اللَّه .
و شاید این که در اقامه دو تکبیر وارد است، براى آن است که سالک قـواى خـود را در محـضر
اقامه نموده و از کثرت تا اندازه اى رو به وحدت رفته تکبیر ذات و اسـماء و یـا اسـماء و صـفات
کند؛ و شاید در تکبیرِ ذات و اسماء تکبیرِ صفات و افعال منطوى باشد
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
فصل سوم در بعض آداب شهادت به الوهیت است و بیان ارتباط آن با اذان و نماز
بدان که از براى الوهیت مقاماتى است که به حسب جمع به دو مقام تعبیـر شـود : یکـى، مقـام
الوهیت ذاتیه؛ و دیگر، مقام الوهیت فعلیه است . و اگر مقصود از شهادت بر قصر الوهیت در حقْ
الوهیت ذاتیه باشد، حقیقت آن با تکبیر قریب به هم مى شود اگر مشتق از الـه فـى الـشَّى ء اى،
تَحیرَ فیه باشد، یا مشتق از لاه به معناى ارتَفَ ع باشد، یا مشتق از لاه ،یلُـوه بـه معنـاى احتَجـب
باشد. و در این صورت، ربط آن به اذان و صلاة معلوم شود پس از مراجعه به باب تکبیـر، و ادب
آن نیز معلوم گردد . و اعاده آن گرچه خالى از بعض فوائد نیست ولى منافى با اختـصار اسـت و .
اگر از اله به معنى عبد باشد و مراد مألوه به معناى معبود باشد، پس سالک باید شهادت صورى
به قصرِ معبودیت را به حق تعالى جلّت عظمته منطبق کند به شهادت قلبى باطنى؛ و بداند کـه
اگر در قلب معبود دیگرى باشد، در این شهادت منافق است .
پس، با هر ریاضتى است شهادت به الوهیت را به قلـب برسـاند، و از کعبـه دل بتهـاى بـزرگ و
کوچک را که به دست تصرّف شیطان و نفس اماره تراشیده شده درهـم شـکند و فـرو ریـزد تـا
لایق حضور حضرت قدس گردد . و تا بتهاى حب دنیا و شئون دنیویه در کعبه دل است، سـالک
را راه به مقصد نیست . پس، شهادت به الوهیت براى اعلان به قواى ملکیه و مل کوتیه اسـت کـه
معبودهاى باطله و مقصودهاى معوجه را زیر پا نهند تا بتوانند به معراج قرب عروج کنند .
و اگر مقصود از قصرِ الوهیت الوهیت فعلیه باشد، که عبارت اخراى تصرّف و تدبیر و تأثیر اسـت،
پس چنین شود معنى شهادت که شهادت مى دهم که متصرّفى در دار تحقق و مؤث رى در غیب
و شهادت نیست جز ذات مقدس حق جلّ و علا . و اگر در قلب سـالک اعتمـاد بـه موجـودى از
موجودات و اطمینان به احدى از آحاد باشد، قلبش معلّل و شهادتش زور و مختلق است .
پس، سالک باید حقیقت لا مؤثّرَ فى الوجود الّا اللَّه را اول با برهان حکمـى مـستحکم کنـد؛ و از
معارف الهیه، که غایت بعثت انبیاء است، فرار نکند، و از تـذکّر حـق و شـئون ذاتیـه و صـفاتیه
اعراض نکند که سرچشمه تمام سعادتها تذکّر حق است : ومنْ اعرَض عنْ ذکْرى فَانَّ لَه معیـشَۀً
ضَنْکاً(196 .(و پس از آن که به حقیقت این لطیفه الهیـه کـه سرچـشمه معـارف الهیـه و بـاب
الابواب حقایق غیبیه است با قدم تفکّر و برهان رسید، به قـدم تـذکر و ریاضـت قلـب را بـا آن
مأنوس کند تا قلب ایمان آورد به آن . و این اول مرتبه صدق مقاله او است؛ و علامت آن، انقطاع
به حق و چشم طمع و امید از جمیع موجودات پوشیدن است؛ و نتیجه آن توحید فعلـى اسـت
که از مقامات بزرگ اهل معرفت است . و چون سالک الى اللَّه قصر جمیع تأثیرات را در حق کرد
و چشم طمع را از جمیع موجودات جز ذات مقدسش بست، لایق محـضر مقـدس شـود، بلکـه
قلبش فطرتاً و ذاتاً متوجه به آن محضر شود . و شاید تکرار شهادت براى تمکین باشد و مقـصود
از شهادت یکى از دو شهادت باشد . و شاید تکرار نباشد و یکى اشاره به الوهیـت ذاتیـه، و دیگـر
اشاره به الوهیت فعلیه باشد؛ در این صورت ممکن است اعاده آن در آخر براى تمکـین باشـد، و
از این جهت به لفظ شهادت آنجا ذکر نشده .
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
وتیین از حجاب کثرت
اله فىِ السماءو الهفىِ الْارضِ بیرون آمدند به واسطه این شهادت؛ و از نفور و تفرقه بـه انـس و
اجتماع برگشتند و فتح ابواب آسمان گردید . پس، سالک نیز باید با این شـهادت خـرق حجـاب
ظلمانى خویش نماید و ابواب آسمان را به روى خود مفتوح کند، و از حجـاب بـزرگ اسـتقلال
قدمى بردارد تا راه عروج به معراج قرب نزدیک شود . و این حقیقت با لقلقه لسان و ذکـر قـولى
حاصل نشود؛ و از این جهت، عبادات ما از حد صورت و دنیـا تجـاوز نکنـد و فـتح بـاب و رفـع
حجاب به روى ما نکند
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
قـواى ملکیـه و
ملکوتیه خاضع آن شود و شریعت مقدسه در جمیع مملکت انسانى نافذ گـرد . و علامـت صـدق
شهادت آن است که در جمیع قواى غیبیه و ظاهره آثار آن ظاهر گـردد و تخلـف از آن نکننـد؛
چنانچه اشاره به آن در سابق شده است .
و از آنچه تا کنون ذکر شد ارتباط شهادت به رسالت به اذان و اقامه و نماز معلوم گردید؛ چه که
سالک در این طریق روحانى محتاج به تمسک به آن وجود مقدس است تا به وسـیله مـصاحبت
و دستگیرى او این عروج روحانى را بنماید .
و وجه دیگر آنکه در این شهادت اعلان به قواى ملکیه و ملکوتیه اسـت کـه نمـاز، کـه حقیقـت
معراج مؤمنین و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و ارباب ایقان است ، نتیجه کشف تام محمدى
صلّى اللَّه علیه و آله است که خود به سلوك روحـانى و جـذبات الهیـه و جـذوات رحمانیـه بـه
( وصول به مقام قاب قوسین او أَدنى 209 (کشف حقیقت آن را به تبع تجلّیات ذاتیه و اسمائیه و
صفاتیه و الهامات انسیه در حضرت غیب احدى فرموده . و فى الحق یقۀ ایـن سـوغات و ره آوردى
است که از این سفر معنوى روحانى براى امت خود، که خیر امـم اسـت، آورده و آنهـا را قـرین
منّت و مستغرق نعمت فرموده . و چون این عقیدت در قلـب مـستقرّ شـد و بـه تکـرار مـتمکّن
گردید، البته سالک عظمت مقام و بزرگى محل را ادراك مى کند و با قدم خوف و رجاء طى این
مرحله را مى نماید. و امید است ان شاء اللَّه اگر به مقـدار مقـدور قیـام بـه امـر کنـد، آن سـرور
دستگیرى از او بنماید و او را به مقام قرب احدى که مقصد اصلى و مقصود فطرى است برساند .
و در علوم الهیه به ثبوت پیوسته که معاد همه موجودات به توسط انسان کام ل تحقق پیدا کند :
( کَما بداکُم تَعودون 210 ) (بِکُم فَتَح اللَّه و بِکُم یخْتم و ایاب الْخَلقِ
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
دت دیگر منطوى است. و الحمد للَّه اولًا و آخراً
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
ضل قواى ظاهر و باطن است و شفیع قواى دیگر است امـام بایـد قـرار
دهد. و چون قلب ضامن قرائت مأمومین است و وزر دیگران به عهده او است، باید محافظه تامه
و مراقبه جمیله از آن کند که حفظ حضرت و حضور نماید و به ادب مقام مقدس قیـام کنـد، و
این اجتماع مقدس را غنیمت شمارد، و توجه ملائکۀ اللَّه و تأیید آنها را بزرگ داند و از نعم ولى
نعمت حقیقى شناسد و عجز و قصور خود را از شکر این نعم بزرگ تقدیم مقـام مقـدس نمایـد .
انّه ولى النِّعم .
باب دوم در قیام است و در آن دو فصل است
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
فصل اول در سرّ جملى قیام است
بدان که اهل معرفت قیام را اشاره به توحید افعال دانند؛ چنانچه رکوع را بـه توحیـد صـفات، و
سجود را به توحید ذات اشاره دانند . و بیان این دو در محل خود بیاید . و اما بیـان آن کـه قیـام
اشاره به توحید فعلى است آن است که در خود قیام وضعاً، و قرائت لفظـاً، اشـارت بـه آن مقـام
است :
اما این که قیام وضعاً اشارت به آن است این است که در آن اشارت به قیام عبد به حـق و مقـام
قیومیت حق است که آن تجلّى به فیض مقدس و تجلّـى فعلـى اسـت؛ و در ایـن تجلّـى مقـام
فاعلیت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلک در تجلّى فعلى و مضمحلّ در تحت کبریـاى
ظهورى شود . و ادب عرفانى سالک در این مقام آن است که این لطیفه الهیه را به یاد قلب آورد
و ترك تعینات نفسیه را هر چه بتواند بکند و حقیقت فـیض مقـدس را بـه قلـب تـذکّر دهـد و
نسبت قیوم یت حق و تقوم خلق به حق را به باطن قلب برساند . و چـون ایـن حقیقـت در قلـب
سالک متمکّن شد، قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکورخود حق گردد، و بعضى از
اسرار قدر بر قلب عـارف کـشف گـردد و انْـت کَمـا اثْنَیـتعلـى ( نَفْـسک 222 (و و اعـوذُ بِـک
منْک 223 (به بعض مراتب براى او مکشوف شود و بعضى از اسرار صلاة را قلـب عـارف دریابـد؛
چنانچه در نظر نمودن به محل سجود، که تراب است و نشئه اصلیه است، و در خاضـع نمـودن
رقبه و سر به زیر انداختن که لازمه آن است، اشاره بـه ذُلّ و فقـر امکـانى و فنـاى تحـت عـزّ و
سلطان کبریا است- یا ایها النّاس انْتُم الْفُقَراء الى اللَّه و اللَّه هو الْغَنىالْحمید(224 .(
و اما آنکه در قرائت لفظاً اشارت به مقام توحیـد فعلـى اسـت، در تفـسیر سـوره مبارکـه حمـد
تفصیل آن بیاید ان شاء اللَّه .
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
على الْوجلِ والْحذَرِ؛ فَقف بینَ یدیه کالْعبد الآْبِقِ المذْنبِ بینَ یدى مولاه . فَصف قَدمیک ،و انْصب
نَفْسک؛ و لا تَلْتَفت یمیناً و شـمالًا؛ و تَحسبکَانَّـک تَـراه؛ فَـانْ لَـم تَکُـنْ تَـراه ،فَانَّـه یـراك ...
( الحدیث 232 .(
و فى عدة الداعى : روِى انّ ابراه یم علیه السلام کانَ یسمع تَأَوهه على حد میلٍ، حتّى مدحه اللَّـه
بِقَوله :انّ ابراهیم لَحلیم اواه منیب . و کانَ فى صلاته یـسمع لَـه ازیـر کَـازیرِ الْمرْجـلِ . و کَـذلک
یسمعمنْ صدرِ سیدنا رسولِ اللَّه صلى اللَّه ع لیه و آله مثْلُ ذلک . و کانَت فاطمـۀُ علیهـا الـسلام
( تَنْهج فى الصلاةِ منْ خیفَۀِ اللَّه 233 .(الى غَیرِ ذلک من الاخبار .
و در این موضوعات اخبار شریفه بیش از این است که در این مختصر بگنجد . و تفکر در همـین
چند حدیث نیز براى اهل تذکر و تفکر کفا یت مى کند- هم راجع به آداب صوریه و هم راجع به
آداب قلبیه و معنویه و کیفیت قیام بین یدى اللَّه .
قدرى تفکر کن در حالات علىبن الحسین، و مناجات آن بزرگوار بـا حـضرت حـق، و دعاهـاى
لطیف آن سرور که کیفیت آداب عبودیت را به بندگان خـدا تعلـیم مـى کنـد . مـن نمـى گـویم
مناجات آن بزرگواران براى تعلیم عباد است، زیرا که این کلام بى مغـز بـاطلى اسـت کـه صـادر
شده از جهل به مقام ربوبیت و معارف اهل البیت؛ خوف و خشیت آنها از همه کس بیشتر بـوده
و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر کس بیشتر تجلّى نموده؛ لکن مى گـویم بایـد بنـدگان
خدا از آنه ا کیفیت عبودیت و سلوك الى اللَّه را تعلّم کنند، وقتى ادعیه و مناجـات هـاى آنهـا را
مىخوانند لقلقه لسان نباشد، بلکه تفکر کنند در چگونگى معامله آنها بـا حـق و اظهـار تـذلّل و
عجز و نیاز نمودن آنها با ذات مقدس .
و لَعمرِ الحبیبِ که جناب على بن الحسین از بزرگتر ین نعمتهایى است که ذات مقدس حـق بـر
بندگان خود به وجودش منّت گزارده و آن سرور را از عـالم قـرب و قـدس نـازل فرمـوده بـراى
( فهماندن طرق عبودیت به بندگان خود و لَتُسئَلُنَّ یومئذ عنِ النَّعـیم 234 .(و اگـر از مـا سـؤال
شود که قدر این نعمت را چرا ندانستید و استف ادت از این بزرگوار چرا نکردیـد، جـوابى نـداریم
جز آنکه سر خجلت به پیش افکنیم و به نار پشیمانى و تأسف بسوزیم؛ و در آن وقت پـشیمانى
نتیجه ندارد
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357