كلام آخر: گزارش موري درباره قرارداد انگليس ايران
از همان آغاز كار بسياري بر اين باور بودند كه طرف ايراني قرارداد انگليس ايران، يعني وثوق الدوله، نصرت الدوله فيروز و صارم الدوله، همگي رشوه گرفته اند. در گزارش ۱۳ دسامبر ۱۹۲۴، والاس اسميت موري، كاردار سفارت آمريكا، گزارش كرد كه در تاريخ ۲۸ اكتبر ۱۹۲۴ يكي از نمايندگان مجلس به نام شريعت زاده حمله سختي به فيروز كرد:
وي شاهزاده را به «اعطاي امتيازات مضر و امضاي قرارداد با بيگانگان» متهم كرد. وي با اشاره به واگذاري امتياز خط آهن ايران به انگلستان در سال ۱۹۲۰، آن را امري زيان آور خواند كه صرفاً به دست شاهزاده فيروز صورت گرفت. به نظر اين
نماينده، شاهزاده فيروز اسلحه اي سودمند در دست انگليسيها بود كه به كمك آن از رقابت خارجي [با انگلستان] براي كسب امتياز خط آهن در اين كشور جلوگيري ميشد. تنها «سودي» كه از اين طريق نصيب ايران شده است صورتحساب گزاف ۰۰۰/۱۸۰ پوندي است كه دولت ايران در ازاي تحقيقات مهندسان انگليسي ميبايست پرداخت كند. اين مهندسان در تابستان ۱۹۲۰ مطالعاتي در باب كشيدن خط آهن در ايران كرده اند. از قرار اطلاعي كه دكتر ميلسپو به من داده است، اكنون سفارت انگلستان اين مبلغ را مصرانه مطالبه ميكند. همچنين ميلسپو با اشاره به توافقنامه انگليس ايران اظهار داشت
فيروز كسي است كه به عنوان وزير خارجه ايران پاي اين توافقنامه شوم را امضا كرده است. اگرچه فيروز به دليل زيركي و زرنگي بيشتر به سرنوشت شركاي خود دچار نشد. وثوق الدوله، رئيس الوزرا، مجبور شد از كشور فرار كند. صارم الدوله، وزير ماليه وقت، در املاك خود در اصفهان، كنج عزلت گزيده است. با اين همه فيروز به سبب نقش بسيار ناشايستي كه در ماجراي قرارداد بازي كرد، هنوز نتوانسته است خود را از رسوايي و ننگي كه با نام وي توأم شده پاك نمايد. انگار فيروز با امضاي قراردادي كه به مثابه حكم اعدام كشورش بود، آن طور كه بايد و شايد راضي نمي شد كه علاوه بر آن، همراه با دو عضو ديگر مثلث رسواي كذايي (وثوق و صارم)، رشوه اي ۰۰۰/۱۳۱ پوندي هم از سفارت انگلستان گرفت، تا قرارداد را تمام و كمال به انجام رساند. بهترين تفسيري كه در مورد اين قضيه ديده ام، در صفحه ۱۲۸ [كتاب] وقايع اخير در ايران (نسخه اصلي و بدون سانسور) به قلم عاليجناب جي.ام بالفور معاون سابق مستشار اقتصادي انگليس در ايران (آقاي اي. آرميتاژ اسميت، يكي از مقامات وزارت دارايي انگلستان) آمده است. آقاي بالفور در اين نگارش ميگويد: «با اين حال، در آخرين لحظات، گروه سه نفره ايراني، پرداخت مبلغي برابر با ۱۳۱۰۰۰ پوند استرلينگ را به عنوان يكي از پيش شرطهاي امضاي توافقنامه، تعيين كردند. كه معادل اين مبلغ به نرخ روز ليره [در برابر پول ايران] بايد به آنان پرداخت ميشد. با اين شرط موافقت شد و اين مبلغ، كمي پس از امضاي قرارداد پرداخت شد. اگر خوب در اين بده بستان
دقت كنيم، به هيچ وجه نمي توان توضيح قانع كننده اي در مورد آن پيدا كرد.
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
https://eitaa.com/zandahlm1357
وزير ماليه كابينه او. اين افراد قرارداد مذكور را طراحي كرده و آن را به امضا رساندند. وثوق متهم است كه پس از امضاي قرارداد ۰۰۰/۱۳۱ پوند رشوه دريافت كرده است. آقاي بالفور در اين مورد ميگويد: «رشوه اي به مبلغ ۰۰۰/۱۳۱ پوند مستقيماً به اين سه وزير پرداخت شد مشروط به اين كه در مورد مصرف آن هيچ استعلامي صورت نگيرد. »
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
https://eitaa.com/zandahlm1357
ويليام كوپر نيز آن را تأييد كرده است. وي مدير پيشين شركت تلگراف هند و اروپا در تهران است و هنگام بازگشت به ايران در تابستان ۱۹۲۳ بر اين امر صحه گذاشت. آقاي كوپر اظهار داشته است كه پاييز گذشته وثوق الدوله را در انگلستان ملاقات و او را در مورد قضيه آقاي بالفور سرزنش كرده است. همچنين به او گوشزد كرده است كه شكايت او عليه آقاي بالفور به اين دليل كه بالفور او را متهم به رشوه خواري كرده، نشانه تغيير جديدي در سياستهاي ايران است. آقاي كوپر افزود رئيس الوزراي پير با زيركي خاصي در پاسخ اظهار داشته بود تا آنجا كه به او مربوط ميشود، هيچ اهميتي براي سخنان آقاي بالفور قائل نمي شود، اما «مقامات عاليرتبه در انگلستان ديدگاه مشابهي نسبت به اين قضيه نداشتند. » ظاهراً راه حل ختم اين پرونده، توقيف كتاب بود؛ البته نه توقيف تمام كتاب، بلكه توقيف [حذف] بخشهايي از فصل پنجم كه مورد اعتراض بود. بخشهاي مذكور به اين گزارش ضميمه شده است... فصول مناسب ديگر اين كتاب كه دست نخورده باقي ماند، پس از انتشار كتاب، بلافاصله در چاپخانة تهران تجديد چاپ شد. » صفحة ۱۲۹ كتاب بالفور شامل اين مطالب است: «با بررسي دقيق متن قرارداد نمي توان اين تلقي را داشت كه اين پرداخت بر اساس متن توافقنامه صورت گرفته و ايران نيز
بازپرداخت آن را تضمين كرده است. نمي توان باور كرد كه وزارت خارجه انگلستان متوجه مطابقت نداشتن اين پرداخت با متن قرارداد نبوده و نه طبيعت اين بده بستان چنان بود كه بشود با هزار خودفريبي باور كرد كه چنين پولي براي اهدافي مشروع و قانوني رد و بدل شده است. موري ميافزايد: «[توجه به اين نكته] خالي از فايده نيست كه اگرچه دولت انگلستان آن بخش از كتاب بالفور را كه در آن حملاتي به وثوق الدوله و شاهزاده فيروز شده بود، توقيف كرد و دستور داد از متن كتاب برداشته شود، اما هيچ اعتنايي به مطالب ضدآمريكايي غيرقابل توجيه بالفور در همان كتاب نكرد. اينجانب مايلم به ويژه اين جملات از كتاب را عيناً نقل كنم:
شكي نيست كه آمريكاييها در بدست آوردن امتيازات انحصاري در ايران و عراق سياستي ضد انگليسي دنبال ميكرده اند؛ و اكنون كه به خواستههاي خود دست يافته اند و شركت استاندارد اويل اختاپوس وار حتي به كشورهاي ديگر هم چنگ انداخته است، اميد است كه اين خط مشي متوقف شود. چنانچه توقفي هم در كار نباشد، اين خط مشي سودمند خواهد بود، چرا كه منافع آمريكا در شمال ايران در حكم مانع و حائلي ميان حوزه نفوذ انگلستان در جنوب [ايران] و فشار و تحريكات روسها در شمال [ايران] خواهد بود؛ و در صورت هرگونه حمله و حركت روسها به سمت جنوب، منافع آمريكا اولين چيزي است كه مورد حملة آنها قرار خواهد گرفت. با توجه به سياست خودخواهانه اي كه آمريكاييها در خلال جنگ [جهاني] اخير پيش گرفته بودند، و تمايل آشكار آنها به حل و فصل جنگ و برقراري صلح به هزينه كشورهايي
كه جنگيده بودند، اينك جاي خوشوقتي است كه اين امكان فراهم آمده كه آنان هم در مشكلات و گرفتاريهاي آينده خود را درگير كنند. [۱]
در سال ۱۹۲۵، فيروز عنصر نامطلوب واشنگتن شد. در تاريخ ۱۰ آگوست ۱۹۲۵، آلن دبليو. دالاس با آرتور سي. ميلسپو، مستشار كل ماليه ايران، كه براي تعطيلات به آمريكا رفته بود، به گفتگو نشست:
به دكتر ميلسپو گفتم بر اساس اخبار و اطلاعاتي كه داريم احتمالاً دولت ايران در
نظر دارد شاهزاده فيروز را به عنوان وزيرمختار به آمريكا بفرستد. اضافه كردم چنانچه دولت ايران چنين درخواستي را اعلام كرد، آيا او را بپذيريم يا خير؛ و از او خواستم كه صراحتاً نظر خود را در اين باره بگويد. دكتر ميلسپو در پاسخ اظهار داشت كه با اينكه فيروز مرتكب عملي نشده است كه وزارت خارجه آمريكا بتواند از لحاظ ديپلماتيك او را رد كند، ما نبايد او را بپذيريم. به نظر دكتر ميلسپو، مردي كه بدست انگليسيها خريداري شده، اگرچه خودفروخته آنها باقي نمانده، نمي تواند نماينده خوبي براي ايران باشد. با اين حال، او به ذكاوت و تأثيرگذاري فيروز اقرار كرد. دكتر ميلسپو گفت كه او اميدوار است مقامات ايراني فرد شايسته اي را به اين كشور بفرستند و شخصاً علاقمند است كه آقاي علاء (حسين علا) يكبار ديگر به آمريكا بازگردد. وي احساس ميكرد كه بودن آقاي علاء در منصب
----------
[۱]: گزارش موري، شماره ۷۸۸، ۷۷/۹۱. ۷۴۱، گزارش ۱۴ دسامبر ۱۹۲۴
وزيرمختار ايران در واشنگتن بسيار بيشتر از حضور او در تهران، به حال هيأت مستشاري مالي آمريكا مفيد خواهد بود. ميلسپو جداً مايل بود كه هيأت مستشاري در تمام امور، از نظرها و توصيههاي علاء استفاده كند؛ چرا كه هيأت مستشاري در حكم فرزند علاء بود و فرزند بايد پاس پدر را داشته باشد. ميلسپو شخصاً معتقد بود كه اطلاع و دركش از بعضي از مسائل ايران بيشتر و بهتر از اطلاع و درك علاست. [۱]
----------
[۱]: ابلاغيه دالس، ۲۹۶/A. ۵۱. ۸۹۱، مورخ۱۴ آگوست ۱۹۲۵
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
كاملاً روشن است كه انگلستان تمايل دارد كه صارم الدوله به اين منصب گماشته شود چرا كه وثوق الدوله براي در دست گرفتن اين پست بازنگشته است. اما چنين انتصابي مردم را آرام نخواهد كرد، در حالي كه هدف از اين تغيير و تحولات، آرام كردن مردم ناراضي است. انگلستان صرفاً تماشاگر اين بازي نبوده و بي كار ننشسته است. چرا كه ميدانند آنها عامل اصلي نارضايتي مردم هستند و افكار عمومي به شدت عليه انگلستان تحريك شده است. نبايد فراموش شود كه روح و جسم وثوق در خدمت آنها بود. همانطور كه پيش از اين گزارش شد، هيأتهاي مختلف انگليسي در تهران گرد هم آمده و گزارشها و توصيههاي خود را به گوش دولت ايران رسانيده اند. اما با توجه به مخالفتهاي عمومي، حتي براي وثوق الدوله هم امكان پذير نيست كه اين پيشنهادها را در جهت اهداف مورد نظر [انگليسي ها] پيش ببرد. تمام زمينههاي كاري ممكن اين گروهها به تأخير افتاده و با مانع برخورد كرده است كه اين مسئله آرام آرام انگلستان را بي تاب و منزجر ميكند. البته انگلستان به پشتوانه توافقنامه ۹ آگوست ۱۹۱۹، با تمام قوا پيشروي
كرده است و ظاهراً آن را كاملاً لازم الاجرا تلقي ميكند و از سوي ديگر، در اظهارات عمومي خود توافقنامه را تا زماني كه به تصويب مجلس نرسد، قابل اجرا نمي دانند. البته مردم ايران هم اين توافقنامه را فاقد اعتبار ميدانند چرا كه حتي از تصويب مجلسي ساختگي كه گفته ميشد با حضور طرفداران قرارداد تشكيل خواهد شد، نگذشته بود. لذا انگلستان به شدت علاقه مند بود كه وثوق را بر سر قدرت نگاه دارد، اما از آنجا كه به اين خواسته خود نرسيد طبيعتاً سعي كرد كسي را بر سر كار بياورد كه هم مورد قبول خودشان و هم مورد رضايت مردم باشد. اما بيشتر مردم خواهان رئيس الوزرايي هستند كه در وطن پرستي و صداقت او هيچ شكي نيست. [اما به محض اينكه] در روزنامههاي محلي اعلام شد كه وزيرمختار بريتانيا با مشيرالدوله ديدار كرده و چهار ساعت با او به گفتگو
نشسته، شماري از طرفداران مشيرالدوله، به مخالفت با او برخاستند. مشير الدوله با فرمان رسمي اعلي حضرت [شاه ايران]، اعضاي كابينه خود را انتخاب كرد. » [۱]
كابينه مشير الدوله در مدت زمان كوتاهي كه بر سر كار بود (۴ جولاي تا ۲۶ اكتبر)، به همان خوبي كه انتظار ميرفت عمل كرد. كالدول در ۵ اكتبر ۱۹۲۰ مينويسد:
----------
[۱]: گزارش فصلي كالدول، شماره ۸، ۱۱۶۸/۰۰. ۸۹۱، مورخ۸ جولاي ۱۹۲۰
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
@zandahlm1357
سفارت مفتخر است كه گزارش كند با اينكه طي فصل گذشته، كه ۳۰ سپتامبر ۱۹۲۰ پايان يافت، ناآراميهاي متعدد و جدي را در ايران شاهد بوديم، اوضاع تهران آرام بوده و مشكل سياسي به چشم نمي خورد... رئيس الوزرا بدون سر و صدا در حال انجام خدمت است و بيش از حد انتظار كار ميكند. اما كارهاي او بسيار مخفيانه به نظر ميرسد و اجازه نمي دهد اطلاعات چنداني به دست عموم برسد... تا كنون چندين نفر از اعضاي كابينه تغيير كرده اند. مخبرالسلطنه كه در ابتدا وزير ماليه كابينه جديد بود با قبول كردن واليگري استان آذربايجان از سمت خود كناره گيري كرد و با عزيمت به تبريز كار جديد خود را آغاز كرد... رئيس الوزراي جديد به بازگشايي هر چه زودتر مجلس اظهار علاقه مندي كرد و بدين منظور به واليان تمام ولاياتي كه هنوز در آنها انتخابات برگزار نشده است دستور داد كه فوراً ترتيب برگزاري انتخابات را بدهند. در مناطقي كه احساس ميشود رئيس الوزراي پيشين با دخالتهاي ناروا افراد مشخصي را به مجلس فرستاده
است، ناآراميهاي فراواني نسبت به انتخابات جديد ديده ميشود. با اين حال رئيس الوزراي فعلي تمايلي به برگزاري مجدد انتخابات در اين مناطق نداشته و بر اين باور است كساني كه پيش از اين انتخاب شده اند زماني كه مجلس تشكيل جلسه بدهد، نماينده مجلس به حساب ميآيند. اين در حالي است كه رئيس الوزرا شخصاً با انتخاب بسياري از اين افراد موافق نيست... شاهزاده فرمانفرماي معروف، پدر نصرت الدوله وزير خارجه پيشين، والي فارس، از سمت خود استعفا داد و كابينه جديد نيز استعفاي او را قبول كرد و انتظار ميرود به زودي شيراز را ترك كرده و به تهران بازگردد... منابع موثق خبر داده اند كه پس از اعلام ابطال انتخابات در چند ولايت و تلاش براي برگزاري انتخاباتي صحيح به جاي نمايش مسخره اي كه چندي پيش صورت گرفت،
بسياري از واليان مستبد از سمت خود كناره گيري خواهند كرد... رئيس الوزراي جديد متوجه مسئوليت سنگين آرام نگاه داشتن كشور ميباشد و با اينكه تلاشهاي وي در بعضي از مناطق مثمر ثمر واقع شده است، اما شماري از مناطق دور دست همچنان گرفتار ناآرامي و آشفتگي هستند. گروه نسبتاً بزرگي از راهزنان كه در استان خراسان دست به چپاول اموال عمومي ميزدند، اكنون در برابر اقدامات شديد دولت تسليم شده اند... به محض اينكه وثوق جاي خود را به رئيس الوزراي جديد داد، عشاير كردستان سر به شورش برداشتند، اما به نظر ميرسد به تدريج اوضاع آرام شود...
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
@zandahlm1357
تلگراف ۲۱ اكتبر ۱۹۲۰ سفارت آمريكا در انگلستان از اين قرار است: «مفتخرم جهت اطلاع وزارت
خارجه، گزارش رسمي سؤال و جوابهاي نوزدهمين جلسه مجلس عوام را كه در روز سه شنبه برگزار شد، به ضميمه اين نامه براي شما ارسال كنم. در اين جلسه اوضاع سياسي ايران بررسي شد: «ناو سروان كنورثي در سؤال از معاون وزير امور خارجه جوياي اوضاع سياسي ايران ميشود. معاون وزير امور خارجه آقاي سسيل هارمزورث: دولت ايران با تشكيل مجلس شورا، به زودي توافقنامه ۹ آگوست ۱۹۱۹ را به اين شورا ارجاع ميدهد. دولت بريتانيا در چند ماه گذشته بارها به دولت ايران فشار آورده است كه توافقنامه را به مجلس ارائه كند. اوضاع سياسي ايران به شدت به رويكرد مجلس بستگي دارد. ضمناً اجراي مفاد قرارداد نيز به حالت تعليق درآمده است. اوضاع نظامي شمال غرب ايران، كمتر بحراني است. نيروهاي انگليسي در پي خواهشهاي بسيار دولت ايران به صورت موقت در اين منطقه باقي مانده اند. همچنين تهديد بلشويكها در فصل گذشته، كاهش محسوسي داشته است. بسيار خوب. اين درست! اما عاليجناب چه موقعي ميتوانند به عقب نشيني فوري نيروهاي انگليسي از شمال غرب ايران اميدوار باشند؟ آقاي هارمزورث: در حال حاضر نمي توانم به مواردي كه پيش از اين ذكر شد، چيزي اضافه كنم. » [۱] البته دو موردي كه آقاي هارمزورث بدان اشاره كرد، يعني به تعليق درآمدن توافقنامه و
انعقاد مجلس، دروغ بود.
----------
[۱]: گزارش رايت و ضميمه، شماره ۳۶۲۶، ۱۱۶۶/۰۰. ۸۹۱، مورخ۲۱ اكتبر ۱۹۲۰
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
@zandahlm1357
اوضاع و احوال آذربايجان و كشته شدن خياباني
آشفتگي اوضاع آذربايجان كه در فصل سوم مطرح شد، تا تابستان سال ۱۹۲۰ ادامه يافت: «شهرهاي اروميه، سلماس و خوي در استان آذربايجان كاملاً تحت كنترل قانون شكني به نام اسماعيل آقا [سيميتقو] در آمده است. مشروطه خواهان آذربايجان، كه اداره حكومت را در تبريز به دست گرفته اند، با ورود مخبرالسلطنه به عنوان والي آذربايجان موافقت كرده اند، به شرطي كه از طرف كابينه فعلي اعزام شود. بنابراين وي به واليگري منصوب شد و برخلاف رسم رايج در ميان واليان اين كشور، وي با سرعت هر چه تمام تر خود را به تبريز رسانيد. مخبرالسلطنه پس از ورود به تبريز متوجه شد كه فردي به نام خياباني اوضاع شهر را در دست دارد. شيخ محمد خياباني از طرف مردم
تبريز براي نمايندگي مجلس انتخاب شد و رهبري مشروطه خواهان تبريز را نيز برعهده دارد. وي مقرّ والي را اشغال كرده و از پس دادن آن سر باز ميزند. والي جديد بدون اتلاف وقت با اعزام نيروهاي قزاق به شهر، مقرّ حكومت را فتح كرد. قزاقها با مقاومت چنداني مواجه نشدند و خياباني هم به انبار كاخ پناه برد. به هر حال، نيروهاي قزاق خياباني را يافته و بيرحمانه او را به قتل رساندند.
مخبرالسلطنه كنترل اوضاع را در دست گرفت و از آن زمان تاكنون همچنان بر مسند قدرت است. به نظر ميرسد قتل خياباني خشم بسياري از ايرانيان را برانگيخته است؛ اما از آنجا كه مخبرالسلطنه فردي وجيه الملّه است، به نظر نمي رسد حوادث تبريز اثر منفي بر وجاهت ملي او بگذارد. بايد به ياد داشته باشيم كه در آغاز جنگ وي والي فارس؛ و به دليل مخالفت با انگلستان در جنوب، بسيار مورد تنفر انگليسيها بود و آنها به شدت خواهان كناره گيري او بودند. اميد ميرود تحت حكومت قدرتمند و خوب، اوضاع آذربايجان آرام شده و نظم در اين ولايت برقرار شود. اما هنوز چيزي فراتر از شخصيت والي حضور ندارد كه به اين روزنه اميد، قوت ببخشد... چندين بار شايع شد كه ارتش سرخ راهي تبريز شده است. حدوداً در اواسط ماه آگوست سفارت انگلستان به اتباع خود در تبريز
دستور داد اين شهر را ترك كنند و آنها نيز فوراً شهر را ترك گفتند. اين در حالي است كه هيچ خطر فوري و جدي ايشان را تهديد نمي كرد و تا كنون نيز رويداد خطرناكي رخ نداده است. آمريكاييها در تبريز باقي ماندند و تا كنون با هيچ مشكلي برخورد نكرده اند. » [۱]
يك مقام عالي رتبه آمريكا در استانبول در گزارشي تحت عنوان «نسخه خلاصه شده نامه يك پزشك مسيونر آمريكايي در تبريز به تاريخ ۴ آگوست ۱۹۲۰» چنين مينويسد:
----------
[۱]: گزارش فصلي كالدول، شماره ۹، ۱۱۶۹/۰۰. ۸۹۱، مورخ۵ اكتبر ۱۹۲۰
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
@zandahlm1357
مطالب ذيل جهت اطلاع وزارت خارجه ضميمه ميشود. نويسنده نامه كه خلاصه آن در ادامه ذكر خواهد شد، جواني بسيار متين و قابل اطمينان است... مطمئن هستم كه اين اطلاعات تصوير بسيار مناسبي از اوضاع و احوال جاري در اختيار شما ميگذارد. در بخشهايي از اين نامه ميخوانيم: «انگليسيهاي مقيم تبريز تصميم گرفته اند اين شهر را ترك كنند. دو روز پيش از تهران دستور رسيد كه همة
انگليسيهاي ساكن تبريز، شهر را ترك كنند. و همين مسئله ترس و واهمه زيادي را در ميان مسيحيان دامن زد. روز بعد، يعني ديروز، مثل هميشه باز هم اوضاع رو به آرامش رفت... در حال حاضر اوضاع كاملاً آرام است و به نظر ميرسد بر همين منوال باقي بماند. اما از اين پس خارج شدن از شهر، آسان نخواهد بود و رد و بدل كردن نامه نيز كمتر خواهد شد. گمان نكنيد كه من ضد انگليسي هستم؛ من به هيچ وجه ضدانگليسي نيستم... همانطور كه درياسالار بريستول به من گفت، افراد و جامعه آنها [ (انگليس هاي) ] كاملاً خرسند و راضي هستند، اما از لحاظ سياسي پوسيده و فاسد شده اند؛ ايشان با توسل به پول، ارعاب و حربههايي از اين قبيل، معاهدات مخفي و تشكلهاي سياسي محرمانه را خراب كرده اند. سروان گيرد، كه اخيراً در جاده [تبريز- تهران] هدف گلوله قرار گرفت، تنها يكي از بخشهاي اين بازي است. او با پرداخت پول سران و رؤسا[ي قبايل] اطراف شهر را مطيع خود كرده و كردهاي تبعيدي را دستگير ميكرد. اين كردها كه احتمالاً از اتباع ايران بودند، دردسرهاي فراواني را براي انگليسيها به وجود آورده و تشكلات زيرزميني به راه انداخته بودند. وي به آقاي مولر در اروميه گفت كه البته در كار او اخلاق نمي تواند جايگاهي داشته باشد! البته مردم در مورد آنها اغراق كرده و بيش از حد ايشان را متهم ميسازند- به عنوان مثال احتمال آن ميرود كه ايشان مقصر اصلي قتل عام نخجوان باشند و ممكن است كس ديگري مسئول اين كار باشد. واقعيت اين است كه عملكرد آنها، هم مسلمانان و هم مسيحيان را دچار شك و ترديد كرده است.
مردم معتقدند كه ايشان با خروج خود درصددند، مشقت و سختي بيشتري را بر كشور تحميل كنند. آنها با حذف كردن بانكها و مسدود كردن بندرها ميخواهند اوضاع اقتصادي را مغشوش سازند. آنها تلاش ميكنند بي نظمي، تنگدستي و نارضايتي عمومي بر كشور حاكم شود تا بدين سبب مردم كشور و همچنين اتباع بيگانه مصرانه خواهان بازگشت آنها، انعقاد قرارداد و آرام كردن اوضاع مملكت شوند. مردم بر اين گمانند كه براي ايشان اهميتي ندارد كه در اين روند چه كسي و يا چه چيزي قرباني ميشود. اين كثيف ترين اتهامي است كه ميتوان به آنها [انگليسي ها] وارد كرد. اما يك يا چند سال پيش، معاون قنسول انگلستان ابلاغيه اي
در اين مورد براي مردم مسئوليت پذير تهران صادر كرد... »
📚#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
@zandahlm1357
كالدول پس از اتمام سخنان نويسنده، چنين ادامه ميدهد: «حوادث اخير تبريز روش متداول بانكداري در ايران را مشخص ساخت. بانك شاهنشاهي ايران، مؤسسه اي انگليسي است كه عملاً در تمام شهرهاي ايران و همچنين در عراق و لندن شعبه دارد. اين مؤسسه ضرب سكه نقره و چاپ اسكناس در ايران را تا سال ۱۹۸۹ به انحصار خود درآورده است. اين امتياز به علاوه چند امتياز ديگر، باعث شده است تمام امور بانكي سراسر كشور در انحصار اين بانك قرار گيرد و هيچ بانك ديگري، حتي بانك دولتي روسيه كه پيش از اين بانكي قدرتمند بود، قادر نباشد جايگاه خود را در ايران تثبيت كند. طبيعتاً كميته اعانه آمريكا در خاورنزديك، سرمايه خود را در تبريز و در اين بانك ذخيره ميكند و تاكنون مبلغ قابل توجهي به طور پيوسته به خزانه اين بانك واريز شده است. در طول سال گذشته، نزديك به چهارصد هزار دلار در اين بانك سرمايه گذاري شد، اما هيچ سودي به اين مبلغ اضافه نشد. سپس با شروع آشوبهاي
انقلابي و احتمال به غارت رفتن اموال بانك در تبريز، بانك به كميته اعانه خبر داد كه بيش از اين نمي تواند مسئوليت پولهايي را كه در اختيار دارد، بپذيرد اين در حالي است بانك در طول سال گذشته كه اوضاع آرام بود بدون اينكه هيچ سودي به اين پول پرداخت كند از آن استفاده كرد؛ همچنين اين بانك، كه از جانب دولت خود حمايت ميشود، دولت ايران را موظف ساخته است در برابر چنين خساراتي، غرامت پرداخت كند.
افزايش مخالفت با انگلستان
انگرت، دو روز پيش از استعفاي مشيرالدوله، در ۲۴ اكتبر ۱۹۲۰ چنين مينويسد: «مفتخرم به ضميمه اين گزارش ترجمه اعلاميه «مجمع اسلامي ملي» ايران را كه به صورت مخفي منتشر شده است، براي شما ارسال كنم. تاريخ انتشار اين سند نامشخص است اما بيستم اكتبر در اختيار سفارت خانه قرار گرفت. لازم به ذكر است كه از ميان
موارد خواسته شده، اين سازمان بر موارد ذيل تأكيد بيشتري دارد: رد توافقنامه آگوست ۱۹۱۹ انگلستان ايران، برگزاري انتخابات سالم، خروج تمام نيروهاي انگليسي از سراسر ايران، اخراج تمام مستشاران خارجي و منحل كردن پليس جنوب. » در بخشهايي از اين اعلاميه چنين ميخوانيم: «مجمع اسلامي ملي توافقنامه آگوست ۱۹۱۹ انگلستان ايران را ناقض استقلال و تماميت ارضي ايران و بر خلاف قانون اساسي و دستورات اسلامي ميداند. به همين دليل مجمع مستقيماً از دولت ميخواهد كه فوراً توافقنامه مذكور را فسخ كند. در انتخاباتي كه اخيراً برگزار شد با ايجاد محدوديتهاي فراوان و با تهديد كردن مردم به مرگ و شكنجه، افرادي به مجلس راه يافتند كه مورد تأييد سفارت انگلستان بودند؛ در اين ميان عاملين خيانتكار وثوق الدوله، رئيس الوزراي پيشين، و كابينه او از هيچ گونه خيانتي فروگذار نكردند. بر همين اساس، انتخابات ميبايست مجدداً برگزار شود؛ و به نام حقوق و امتيازات ملي خود از دولت ميخواهيم كه انتخاباتي سالم برگزار كند.
#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
@zandahlm1357
----------
[۱]: گزارش كالدول و ضمائم، شماره ۶۳۲، ۶۳/۹۱. ۷۴۱، مورخ۴ دسامبر ۱۹۲۰
#از_قاجار_تا_پهلوی
✍محمد قلی مجد
@zandahlm1357