eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات ۴۱ تا ۴۷ تفسیر سوره یس » آیات ۴۱ تا ۴۷ «۴۱» وَءَایَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ و نشانه ای (دیگر) برای آنان، آن است که ما فرزندانشان را در کشتی‌های پر از بار سوار کردیم. «۴۲» وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ و برای آنان مرکب‌های دیگری همانند آن، (از قبیل اسب و شتر... ) آفریدیم. «۴۳» وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ یُنقَذُونَ و اگر بخواهیم آنان را غرق می‌کنیم، به گونه ای که نه فریادرسی برایشان باشد و نه (از دریا) نجات داده شوند. «۴۴» إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعاً إِلَی حِینٍ مگر آنکه بار دیگر رحمت ما شامل حالشان شود و تا مدّتی (دیگر از زندگی) بر خوردار باشند. نکته ها: بهره گیری از کشتی‌ها و حیوانات، بارها در قرآن به عنوان نعمت‌های الهی مطرح شده است، ولی در این آیه به عنوان وسیله ای برای حمل آمده تا انسان با عقل و عاطفه نعمت الهی را درک کند. «حملنا ذریّتهم» همین امروز نیز اگر کشتی‌های نفت کش و باری و حمل گندم و مواد غذایی در اقیانوس‌ها به حرکت در نیایند، زندگی بشر فلج می‌شود. علاوه برآنکه حمل و نقل از طریق دریا، ارزان ترین راه برای انتقال کالاهای حجیم وسنگین است. به دنبال آیات قبل که حرکت کرات آسمانی در آن بیان شد، در این آیات به بیان حرکت کشتی‌ها در دریا می‌پردازد که بیانگر آن است که حرکت کرات آسمانی بی شباهت با حرکت کشتی‌ها در دریا نیست. انسان نباید به توانایی‌های خود مغرور شود که او بسیار آسیب پذیر است و تنها پناهگاه او خداوند است. همان گونه که امروزه نیز بشر با تمام پیشرفت‌های شگفت آوری که دارد، طاقت مقابله با حوادث طبیعی را ندارد. پیام ها: ۱- این خداوند است که آب را به گونه ای قرار داده که انسان می‌تواند با ساخت کشتی بر روی آن حرکت کند و این از نشانه‌های قدرت الهی است. «و آیة... فی الفلک» ۲- مَرکب و وسیله نقلیه که از ضروریّات زندگی بشر است، یک نعمت ویژه و نشانه ای از لطف و تدبیر الهی است. «خلقنا لهم من مثله ما یرکبون» ۳- دست خدا در قهر و غضب باز است. به خود مغرور نشویم. «اِن نشأ نغرقهم» ۴- اگر قهر خدا سرازیر شود احدی فریادرس نیست. پس نباید احساس امنیّت صد در صد داشته باشیم. «اِن نشأ نغرقهم فلا صریخ لهم» ۵ - هرگز نجات خود را در سایه ی عوامل مادّی نپنداریم. «رحمةً منّا» ۶- هر کس اجلی دارد و زندگی ما محدود است. «متاعاً الی حین» ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
«۴۵» وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُواْ مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ و هرگاه به آنان گفته شود از (مجازات دنیا) که پیش روی شماست و از (مجازات آخرت) که به دنبال شماست پروا کنید تا شاید مورد رحمت قرار گیرید (اِعراض می‌کنند). «۴۶» وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ ءَایَةٍ مِّنْ ءَایَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِینَ و هیچ نشانه ای از نشانه‌های پروردگارشان برای آنان نمی آید مگر آن که از آنها روی گردانند. نکته ها: در آیات قبل به نعمت‌های الهی اشاره شد که اگر دقّت کنند همه آنها نشانه ای از قدرت و حکمت و لطف اوست. در این آیات می‌فرماید: لجاجت آنان به قدری است که نه از نشانه‌ها درس می‌گیرند و نه به موعظه‌ها گوش می‌دهند که به آنها گفته می‌شود: از انجام کارهایی که عقوبت دنیا و عذاب آخرت را به دنبال دارد بپرهیزید، تا خداوند گذشته شما را ببخشد و شما را مورد لطف خود قرار دهد. پیام ها: ۱- با امر به معروف، حجّت را بر افراد تمام کنید. «قیل لهم اتّقوا» ۲- تقوا، رمز دریافت رحمت الهی است. «اتّقوا... لعلّکم ترحمون» ۳- برای اتمام حجّت با دیگران، انواع استدلال‌ها را مطرح کنید. «آیه من آیات ربّهم» ۴- نشانه‌های خدا بسیار است، امّا پذیرش مردم اندک. «آیات ربّهم... عنها معرضین» (نشان را باید دید و به سراغ صاحب نشان رفت، نه آنکه به نشان پشت کرد) ۵ - کافر عنود، نه از موعظه استقبال می‌کند و نه به آیات الهی اعتنا دارد. «کانوا عنها معرضین» ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
«۴۷» وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَآءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ و هرگاه به آنان گفته شود: از آن چه خداوند روزی شما کرده بخشش کنید، کسانی که کفر ورزیدند به کسانی که ایمان آورده اند می‌گویند: آیا به کسانی غذا دهیم که اگر خداوند می‌خواست خودش به آنها غذا می‌داد؟ (براستی که) شما در گمراهی آشکاری هستید. نکته ها: افرادی که بینش صحیح ندارند، یا می‌خواهند از زیر بار مسئولیّت شانه خالی کنند، یا تمام انحرافات و عملکرد زشت خود را به گردن دیگران می‌اندازند: ۱- گاهی می‌گویند: مقصّر خداست، اگر او نمی خواست ما مشرک نبودیم: «لو شاء اللّه ما اشرکنا» (۷۰)، «لو شاء الرحمن ما عبدناهم» (۷۱) ۲- گاهی می‌گویند: مقصّر جامعه است، اگر این بزرگان نبودند، ما مؤمن بودیم. «لولا انتم لکنّا مؤمنین» (۷۲) ۳- گاهی می‌گویند: مقصّر نیاکان ما هستند. «انّا وجدنا آبائنا» (۷۳) در این آیه نیز می‌گویند: اگر لازم بود خدا خودش به فقرا روزی می‌داد. غافل از آن که خداوند مسئولیّت سیر کردن فقرا را به دوش اغنیا گذاشته است. سؤال: چرا خداوند خود فقرا را رزق نمی دهد و به مردم دستور انفاق می‌دهد؟! پاسخ: رشد انسان، در سایه ی گذشت و ایثار و سخاوت و نوع دوستی و دلسوزی و صرفه جویی و اُلفت و تعاون و محبّت و تفقّد است. اگر همه ی مردم از امکانات یکسان برخوردار باشند، نه زمینه ای برای بروز این کمالات باقی می‌ماند و نه بستری برای صبر و زهد و قناعت محرومان. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیام ها: ۱- توجّه به این که «آن چه داریم رزق الهی است نه ملک ما» انفاق و بخشش را آسان می‌کند. «انفقوا ممّا رزقکم اللّه» ۲- کفر، سبب خودداری از انفاق است. «قال الّذین کفروا... انطعم» ۳- کافر، رازق بودن خدا را مسخره می‌کند. «لو یشاء اللّه اطعمه» ۴- یکی از بهانه‌های افراد بخیل برای کمک نکردن به دیگران، مشیت الهی است. «لو یشاء اللّه اطعمه» ۵ - انفاق، نشانه ایمان است. (زیرا ترک انفاق از ویژگی‌های کفّار شمرده شده است). «قال الّذین کفروا... انطعم... » ۶- کار انسان به جایی می‌رسد که کفر و بخل را راه درست و ایمان و انفاق را انحراف می‌شمرد. «اِن انتم الاّ فی ضلال مبین» پس در آن حال، نه توان وصیّتی دارند و نه می‌توانند به سوی خانواده هایشان باز گردند. پیام ها: ۱- کفّار، دلیلی بر انکار قیامت ندارند و تنها با طرح این سؤال که قیامت چه زمانی است، آن را به استهزا می‌گیرند. «متی هذا الوعد اِن کنتم صادقین» ۲- معیّن نبودن زمان امری، دلیل بر واقع نشدن آن نیست. «متی هذا الوعد» ۳- برپایی قیامت، وعده الهی است. «هذا الوعد» ۴- کفّار، انبیا و مؤمنین را دروغگو می‌پندارند. «اِن کنتم صادقین» ۵ - قیامت خبر نمی کند، این همه غفلت و استهزا چرا؟ «صیحة واحدة» ۶- قیامت که بیاید، نه زبان تاب سخن دارد و نه پا توان فرار. «فلا یستطیعون توصیة و لا... یرجعون» ۷- برپایی قیامت پس از یک صیحه مرگبار است. «صیحة واحدة» ۸ - پایان دنیا و آغاز قیامت در حالی خواهد بود که مردم سرگرم جدال و کشمکش روزانه اند. «تأخذهم و هم یخصّمون» ۹- وابستگی‌ها و دل بستگی‌ها در دنیا کارساز است و با برپایی قیامت، همه آنها گسسته می‌شود. «و لا الی اهلهم یرجعون» ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آیات ۵۱ تا ۵۸ تفسیر سوره یس » آیات ۵۱ تا ۵۸ «۵۱» وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ و در صور دمیده شود، پس ناگاه آنان از گورها (برخاسته، ) شتابان به سوی پروردگارشان می‌آیند. «۵۲» قَالُواْ یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ گویند: وای بر ما، چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان است که خدای رحمان وعده داد و پیامبران راست گفتند. «۵۳» إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ جز یک بانگ نبود که ناگهان همگی نزد ما احضار شدند. نکته ها: «اَجداث» جمع «جَدَث» به معنای قبر، «ینسلون» از «نسلان» به معنای رفتن با سرعت و «مَرقد» اسم مکان از «رقاد» به معنای محلّ استراحت که در اینجا مراد قبر است. در قرآن، دو نوع دمیدن در صور مطرح شده است؛ یکی برای انقراض دنیا و یکی برای برپایی قیامت. مراد از نفخ صور در این آیه، دمیده شدن در صور برای بار دوّم و زنده شدن مردگان است. آری نه میراندن برای خداوند مشکل است و نه زنده کردن، او با یک صیحه می‌میراند و با یک صدا همه را زنده می‌کند. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: جمله «هذا ما وعد الرّحمن و صدق المرسلون»، کلام فرشتگان به اهل قیامت است. (۷۴) پیام ها: ۱- آغاز قیامت با صدای مهیبی است که با دمیده شدن در صور شنیده می‌شود. «و نفخ فی الصور فاذا... » ۲- معاد جسمانی است و بدن‌ها از همین قبرها خارج می‌شوند. «من الاجداث... ینسلون... بعثنا من مرقدنا» ۳- زنده شدن انسان‌ها در قیامت بسیار سریع و با آسانی خواهد بود. «نفخ فاذا هم... » ۴- حرکت شتابان، نشانه ی اضطراب و هیجان مردم در قیامت است. «ینسلون» ۵ - قیامت، روز حسرت کفّار است. «یا ویلنا» ۶- قیامت، صحنه ی بیداری و اقرار و اعتراف است. «هذا ما وَعد الرّحمن و صدق المرسلون» ۷- برپایی قیامت و حسابرسی، لازمه رحمان بودن خداست. «هذا ما وَعد الرّحمن» ۸ - کفّار آن چه را در دنیا انکار می‌کردند در آن روز می‌بینند. (در دنیا همین که نام رحمن برده می‌شد، می‌گفتند: «و ما الرّحمن» (۷۵) ولی در آن روز مشاهده می‌کنند. ) «هذا ما وعد الرّحمن» ۹- در قیامت همه مردم در یک جا حاضر می‌شوند. «جمیع لدینا محضرون» ۱۰- حضور در قیامت با اختیار نیست. «مُحضرون» ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
«۵۴» فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ پس در چنین روزی بر هیچ کس هیچ ستمی نمی شود، و جز آن چه عمل کردید جزایی داده نمی شوید. پیام ها: ۱- خداوند عادل است و قیامت روز ظهور و جلوه ی عدل الهی است. «فالیوم لا تظلم نفسٌ» (حتی سخت ترین عذاب‌ها نیز عادلانه است). ۲- اساس کیفر و پاداش در قیامت عملکرد ما در دنیاست و ذرّه ای به کسی ستم نخواهد شد. «ما کنتم تعملون» (کیفر و پاداش استحقاقی با پاداش‌هایی که خداوند از روی تفضّل می‌دهد منافات ندارد. ) «۵۵» إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ بی شک اهل بهشت در آن روز به کارهایی مشغولند که از آن شادمانند. «۵۶» هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَی الْأَرَآئِکَ مُتَّکِئُونَ آنان و همسرانشان در زیر سایه‌ها بر تخت‌های زینتی تکیه می‌زنند. «۵۷» لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ در آن جا (هر گونه) میوه برای آنان مهیّا است و هر آن چه بخواهند برایشان موجود است. «۵۸» سَلاَمٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ سلام، سخن پروردگار مهربان به آنان است. نکته ها: «شُغُل» به معنای امری است که انسان را به خود مشغول کند و چون در اینجا با تنوین و به اصطلاح نکره آمده به معنای مشغله ای است که کنه و عمق آن ناشناخته و وصف ناپذیر است. «فاکهون» از «فکاهة» به معنای سخن مسرّت آمیز است. «ارائک» جمع «اریکة» به معنای تخت مزیّن در حجله عروس است. در بهشت از هر سو سلام است. خدا به بهشتیان سلام می‌کند: «سلام قولا من ربّ رحیم» فرشتگان سلام می‌کنند: «والملائکة یدخلون علیهم من کلّ باب سلام علیکم» (۷۶) اهل بهشت نیز به یکدیگر سلام می‌کنند. «تحیّتهم فیها سلام» (۷۷) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیام ها: ۱- در بهشت، بیکاری نیست. «اصحاب الجنّة فی شغل» در بهشت اوقات فراغت بی هدف نیست، بلکه در سایه نعمت‌های خداوند بهشتیان مشغولیت‌های شادی بخش دارند. ۲- در بهشت، غم و اندوه نیست. «فاکهون» (بهشتیان آرامش خاطر داشته و هیچ گونه نگرانی ندارند. ) ۳- شغل خوب شغلی است که انسان از آن راضی و شاد باشد. «شغل فاکهون» ۴- در بهشت، زندگی بدون مرگ، سلامتی بی مرض، جوانی بی پیری، عزّت بی ذلّت، نعمت بی محنت، بقا بی فنا، خشنودی بی خشم و اُنس بی وحشت است. «فی شغل فاکهون» ۵ - در بهشت، نظام خانواده از هم نمی پاشد و تنهایی نیست. «هم و ازواجهم» ۶- مسکن بهشتی دلپسند و آرامش بخش است. «فی ظلال علی الارائک» ۷- نشستن بر تخت و صندلی، به نشستن روی زمین برتری دارد. «علی الارائک متّکئون» ۸ - در بهشت بهترین تغذیه وجود دارد. «لهم فیها فاکهة» («فاکهة» به صورت نکره آمده تا علامت آن باشد که با میوه‌های آنچنانی پذیرایی می‌شوند). ۹- در بهشت محدودیّت نیست. «و لهم ما یدّعون» («یدعون» به معنای آن است که هر چه می‌خواهند و تمنّا می‌کنند برایشان فراهم است و آرزویی در دل ندارند که انجام نشدنی باشد. ) ۱۰- معاد جسمانی است. (میوه و همسر و تخت نشانه ی آن است که در قیامت با همین جسم زندگی خواهیم کرد). ۱۱- در کنار تشویق‌های مادی، تشویق‌های روحی و روانی لازم است. «فاکهة... سلام» ۱۲- در بهشت رضا و سلامی با عظمت از خداوند مهربان دریافت می‌شود. «سلامٌ قولاً من ربّ رحیم» (رحمت خداوند نه تنها در دنیا که تا بلندای بهشت تداوم دارد. ) ۱۳- دریافت سلام الهی، برترین آرزو و خواسته بهشتیان است. «و لهم ما یدعون سلامٌ... » تفسیر سوره یس » آیات ۵۹ تا ۶۴ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
تفسیر سوره یس » آیات ۵۹ تا ۶۴ «۵۹» وَامْتَازُواْ الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ و (گفته می‌شود: ) ای گناهکاران و مجرمین! امروز (از نیکوکاران) جدا شوید. «۶۰» أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ «۶۱» وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ای فرزندان آدم! مگر به شما سفارش نکردم که شیطان را اطاعت نکنید که همانا او برای شما دشمنی آشکار است. و تنها مرا بپرستید، که راه مستقیم همین است. «۶۲» وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً أَفَلَمْ تَکُونُواْ تَعْقِلُونَ امّا شیطان گروه زیادی از شما را گمراه کرد، پس آیا شما تعقّل نمی کردید؟ نکته ها: جدایی گناهکاران از نیکوکاران طبق قانون عدل الهی است، که فرمود: مؤمن و کافر یکسان نیستند: «أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقاً لا یستوون» (۷۸) شاید هم مراد از جدا شدن، جدایی مجرمین از یکدیگر و تنها شدن و به درد فراق گرفتار شدن باشد، همچون زندان انفرادی در دنیا که مجرمان را از یکدیگر جدا می‌کند. کلمه «عهد» هرگاه با حرف «الی» بیاید، به معنای توصیه و سفارش است. تنها عدّه ای از مؤمنان به عهد الهی خود عمل کرده اند. «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه» (۷۹) «جِبّلاً کثیراً» به جمعیّت زیادی گفته می‌شود که همچون کوه عظمت داشته باشد. (۸۰) مراد از عبادت شیطان، اطاعت شیطان است، چنانکه در حدیث می‌خوانیم: «مَن اطاع رجلاً فی معصیة فقد عَبَده» (۸۱) هر کس در گناه از کسی اطاعت کند، بندگی او را کرده است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیام ها: ۱- قیامت، روز فیصله و جدایی مجرمان از دیگران است. «وامتازوا الیوم» ۲- قیامت، روز توبیخ مجرمان است. «ألم اعهد الیکم» ۳- کیفر الهی پس از اتمام حجّت است. «ألم اعهد» ۴- انسان، از دو حال خارج نیست، یا بنده خداست یا بنده شیطان. «لا تعبدوا الشیطان... اعبدونی» ۵ - دشمن بودن شیطان آشکار است. «عدوّ مبین» (فکری که سنگ و چوب را به جای خدا برای انسان جلوه می‌دهد در انحراف آن هیچ گونه ابهامی نیست) ۶- راه مستقیم که هر شبانه روز در نماز از خدا می‌خواهیم، «اهدنا الصراط المستقیم» همان اطاعت و عبادت اوست. «اُعبدونی هذا صراط مستقیم» ۷- مهم ترین فلسفه عبادت خداوند، انتخاب راه درست در زندگی است. «اُعبدونی هذا صراط مستقیم» ۸ - از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیریم. «اضلّ... جِبّلاً کثیراً افلم تکونوا تعقلون» ۹- اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان، راه نجات از وسوسه‌ها و دام‌های اوست. «أفلم تکونوا تعقلون» ۱۰- کسی که از فکر و اندیشه خود استفاده نکند، قابل سرزنش است. «أفلم تکونوا تعقلون» گفتگویی درباره شیطان * سؤال: آیا شیطان وجود دارد؟ پاسخ: در وجود شیطان شکی نیست زیرا هم خداوند از وجود آن خبر داده است و هم هر کس می‌تواند با تجربه و توجه به وسوسه‌هایی که در عمرش شده است، به وجود آن پی ببرد. یعنی اگر تصمیم بگیریم نمازی با حضور قلب کامل بخوانیم، نمی توانیم و این دلیل بر آن است که غیر از ما، مخالف دیگری نیز وجود دارد که ما را از توجه به خداوند باز می‌دارد. * سؤال: چرا خداوند شیطان را آفرید؟ پاسخ: شیطان مانند سایر موجودات از قبیل انسان، فرشتگان و جن، موجودی بود که به عبادت مشغول بود، ولی در یک آزمایش الهی فرمان خدا را انکار کرد و به خاطر حس نژاد پرستی، نظر به اینکه نژاد او از آتش و برتر از انسانی است که از خاک آفرید شده است، و به خاطر تکبر و تعصب و حسد، علاوه بر عمل نکردن به فرمان خداوند، به جای عذر خواهی و توبه اعتراض کرد. بنابراین خداوند او را بد نیافریده است بلکه شیطان بد عمل کرده است و با این که می‌توانست توبه کند. از خداوند عمر طولانی تا دامنه قیامت برای گمراه کردن مردم درخواست کرد. خداوند هم یا به خاطر پاداش عبادت‌های قبلی یا آزمایش انسان، برای مدت طولانی به او مهلت داد و در مقابل وسوسه‌ها و الهامات شیطانی انسان را با فرستادن انبیا مجهز ساخت و در برابر لغزش‌هایی انسان، درب توبه را به روی او گشود. * سؤال: آیا ابلیس و شیطان یکی است یا دو موجودند؟ پاسخ: ابلیس نام مخصوص همان موجودی است که در برابر فرمان خداوند سرکشی نمود ولی کلمه شیطان نام مخصوص او نیست و به غیر از او نیز گفته می‌شود. مثلاً در روایات به موجودات مضرّ و موذی، و در قرآن به بعضی از انسان‌ها شیطان گفته شده است. (۸۲) * سؤال: سیاست شیطان چیست؟ پاسخ: در قرآن بارها به کلمه «خطوات الشیطان» برخورد می‌کنیم که این کلمه جمع «خطوه» به معنای گام است. سیاست شیطان نفوذ گام به گام است مثلاً ابتدا انسان را به نگاه کردن وادار می‌کند و او را علاقمند می‌کند، گام دوم او را به فکر وامی دارد و در گام بعد به اقدام. بسیاری از گناهان از شوخی شروع می‌شود و به جدی پایان می‌پذیرد. و در بسیاری از سرقت ها، از سرقت اشیای کم قیمت شروع و به سرقت‌های کلان می‌رسد. حضرت علی صلی الله علیه وآله در خطبه هفتم نهج البلاغه می‌فرماید: شیطان اول تخم گذاری می‌کند «فباض»، پس از آن جوجه باز می‌کند «و فرخ»، سپس راه می‌افتد «و دبّ» و به دنباله آن در دامن مردم رشد می‌کند «درج فی حجورهم» و به آنجا می‌رسد که نگاه‌ها و گفتارها همه شیطانی می‌شود. در قرآن و روایات برای شیطان تورهایی بیان شده است از قبیل: لقمه حرام، شراب و قمار، شایعات، تفرقه ها، تماس و هم نشینی با نااهلان اعم از دوست، همسایه، معلم، شاگرد، عجب و غرور، آرزوهای نابجا، تبلیغات سوء، زرق و برق طاغوت ها، شاید بتوان گفت: بزرگ ترین راه ورودی شیطان، چشم و گوش و زبان و شهوت است. با دیدن یک صحنه یا شنیدن یک شایعه یا سخن باطل، و یا با گفتن یک کلمه، یا کامیابی جنسی، راه را برای مراحل بعدی و عمق بخشیدن به وسوسه‌ها باز می‌کند. البته شیطان همچون سگ است که به اهل خانه حمله نمی کند. خداوند به ابلیس فرمود: تو بر بندگان مخلص من که به منزله اهل من هستند تسلطی نداری. (۸۳) نفوذ تو بر بیگانه هاست، همان گونه که سگ به غریبه‌ها می‌پرد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
* سؤال: با این همه وسوسه‌های شیطانی گناه بشر چیست؟ پاسخ: در قرآن می‌خوانیم که در قیامت مجرمین خلافکاری‌های خود را به گردن ابلیس انداخته و او را ملامت می‌کنند ولی او می‌گوید: مرا ملامت نکنید بلکه خودتان را ملامت کنید، من بر شما قدرت سلطه (و اجبار) نداشتم، من فقط شما را دعوت کردم و این شما بودید که دعوت مرا اجابت کردید. شما چرا به سراغ وعده‌های خدا و دعوت انبیا نرفتید. وعده‌های حق الهی را کنار گذاشتید و به دنبال وعده‌های پوچ من آمدید. (۸۴) * سؤال: راههای نفوذ شیطان کدامند؟ پاسخ: ۱- همین که انسان به فکر کمک به دیگران می‌افتد، شیطان او را به فقر در آینده تهدید می‌کند. «الشیطان یعدکم الفقر» (۸۵) ۲- همین که میان دو نفر علاقه وجود دارد، آنها را در جلسه قمار می‌نشاند و علاقه میان برنده و بازنده را به کینه و بغض تبدیل می‌کند. «انّما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر... » (۸۶) ۳- همین که به فکر ازدواج می‌افتد، تلقین می‌کند که اکنون زود است. ۴- همین که به فکر نماز اول وقت می‌افتد، می‌گوید هنوز وقت داریم. ۵ - همین که به فکر توبه می‌افتد، می‌گوید در پیری توبه خواهیم کرد. ۶- گاهی شیطان با تغییر اسم، انسان را به گناه وا می‌دارد، ولخرجی در امور دینی را به اسم شعائر مذهبی، ولخرجی در خانه را به اسم آبروداری، ولخرجی در میان دوستان را به اسم سخاوت، غفلت از خدا و معاد و مسئولیت را به اسم رفاه، حرص در ثروت و جمع آوری مال را به اسم تأمین زندگی خود و فرزندان، حیله را به اسم زرنگی، شیطنت را به اسم تدبیر، نفاق را به اسم سیاست، عیاشی را به اسم استراحت، بی اعتنایی به مقدّسات را به اسم روشنفکری، از بین بردن سنت‌های خوب را به اسم تمدن، بی اعتنایی به پدر و مادر را به اسم همسر داری، خود باختگی و از دست دادن هویت ملی و فکری و اعتقادی رابه اسم همرنگ جماعت شدن قرار می‌دهد و این است معنای آنچه را در قرآن می‌خوانیم که شیطان کارهای بد را (با همین عناوین و اسم ها) زیبا جلوه می‌دهد. «زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون» (۸۷) در پایان باید بگویم: انسان می‌تواند با توکل بر خداوند و پناه بردن به او و یاد او بخصوص اذان و نماز و رابطه دوستانِ با تقوا و دوری از مجالس و صحنه‌های فساد و توجه به تاریخ گول خوردگان و عبرت از آنان، خود را از دام‌های شیطان رهایی بخشید و هرگاه به نحوی گرفتار شد، با توبه و عذرخواهی از خداوند و انجام نماز، خود را پاک کند. قرآن می‌فرماید: «انّ الحسنات یذهبن السئیات» (۸۸) یعنی با انجام کارهای نیک، بدی‌ها از بین می‌روند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیام ها: ۱- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانی را که وسیله سخن گفتن است می‌بندد و دست و پا را وسیله سخن گفتن قرار می‌دهد. «نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و... ارجلهم» ۲- معاد، جسمانی است. «تکلّمنا ایدیهم» ۳- در قیامت اعضای بدن، تابع اراده انسان نیست. «نختم» ۴- قوی ترین گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تشهد ارجلهم» ۵ - اعضای بدن دارای نوعی درک و شعورند که می‌توانند در قیامت شهادت دهند. «تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم» «۶۶» وَلَوْ نَشَآءُ لَطَمَسْنَا عَلَی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُواْ الصِّرَاطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ و اگر بخواهیم فروغ دیدگانشان را محو می‌کنیم، پس آنگاه که در راه سبقت می‌گیرند، چگونه خواهند دید؟ «۶۷» وَلَوْ نَشَآءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَی مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُواْ مُضِیّاً وَ لَا یَرْجِعُونَ و اگر بخواهیم آنان را در جای خود مسخ می‌کنیم (و به مجسّمه‌هایی بی روح مبدّل می‌سازیم، ) به گونه ای که نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
نکته ها: در آیات قبل خداوند فرمود: اگر بخواهیم چشم را نابینا و قیافه‌ها را دگرگون می‌کنیم؛ این آیه نمونه ای از این دگرگونی را در مورد سالمندان بیان می‌کند. «ننکّسه» از «تنکیس» به معنای واژگون کردن و مراد از آن بازگشت انسان به حالت کودکی است. علمش به جهل و فراموشی تبدیل می‌شود، قدرتش رو به ضعف می‌رود و سعه ی صدرش به زود رنجی می‌رسد، حسّاسیتش زیاد و اشکش روان می‌شود. فرصت طلایی جوانی را از دست ندهید، همیشه شاداب و فارغ نخواهید بود و قدرت و توانایی شما همیشگی نیست. در حدیث می‌خوانیم: پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بدان: جوانیت را قبل از پیری، سلامتت را قبل از بیماری، بی نیازیت را قبل از فقر، زندگیت را قبل از مرگ و فراغتت را قبل از گرفتاری. (۹۴) چنین گفت روزی به پیری جوانی که چون است با پیریت جوانی بگفتا در این نامه حرفی است مبهم که معنیش جز وقت پیری ندانی تو به کز توانایی خویش گویی چه می‌پرسی از دوره ناتوانی متاعی که من رایگان دادم از دست تو گر می‌توانی مده رایگانی پیام ها: ۱- عمر طولانی به دست خداست. «و مَن نعمّره» ۲- سنّت خداوند بر آن است که پیری همراه با شکستگی باشد. «نعمّره ننکّسه» ۳- انسان هم باید به فکر از دست رفتن نعمت‌ها باشد، «طمسنا، مسخنا» و هم به فکر ضعیف شدن آنها. «ننکّسه فی الخلق أفلا یعقلون» ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
«۶۹» وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْءَانٌ مُّبِینٌ و ما به او (پیامبر) شعر نیاموختیم و سزاوار او نیز نیست، آن (چه به او آموختیم) جز مایه ی ذکر و قرآن روشن نیست. نکته ها: یکی از تهمت‌هایی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌زدند، علاوه بر ساحر و مجنون و کاهن بودن، تهمت شاعر بودن بود، در حالی که: شعر بر خاسته از تخیل است، بر خلاف وحی. شعر بر خاسته از عواطف و احساسات است، بر خلاف وحی. شعر معمولاً آمیخته با اغراق است، بر خلاف وحی. گرچه قرآن دارای جملاتِ موزون و مقطّع همچون شعر است، امّا عنصر اصلی شعر که تخیّل است، در قرآن راهی ندارد. البتّه در مورد شعر و شاعری تندروی و بی انصافی شده و توجّهی به شاعران متعهد نشده است، در حالی که شعر در جای خود بسیار سازنده و اثر گذار است و علاوه بر آنکه شاعران متعهدی همچون حسان و فرزدق و دعبل مورد توجّه و عنایت امامان معصوم بوده اند، از آن بزرگواران مجموعه شعرهایی نیز به دست ما رسیده است. (۹۵) قرآن، جز ذکر نیست. «اِن هو الاّ ذکر» ذکر قدرت و قهر خدا، یاد الطاف و نعمت‌های او، یاد عفو و مغفرت او، یاد سنّت‌ها و قوانین او، یاد انبیا و اوصیا و اولیای او، یادی از تاریخ‌های پر عبرت، یادی از عوامل عزّت و سقوط امّت ها، یادی از نیکوکاران و هدایت شدگان، یادی از تبه کاران و کافران و فاسقان و مجرمان و ستمگران و عاقبت آنان، یادی از اخلاص ها، ایثارها، شجاعت ها، انفاق ها، صبرها و پایان نیک آن، یادی از قتل ها، شکنجه ها، اذیّت ها، تهمت ها، تحقیرها، حقّ کشی‌ها و به استضعاف کشیدن‌ها و عاقبت شوم مستکبران، یادی از اوامر و نواهی و مواعظ و حکمت ها، یادی از آفریده‌های آسمانی و زمینی و دریایی، یادی از آینده تاریخ و پیروزی حکومت حقّ و پر شدن جهان از عدل و داد و محکومیّت ظلم و ستم، یادی از برزخ و معاد و حوادث قبل از قیامت و چگونگی صحنه‌های قیامت و خطرات دوزخ و نعمت های بهشتی. آری، تمام قرآن به نحوی تذکّر و یادآوری است. «اِن هو الاّ ذکر» پیام ها: ۱- در قرآن، سخن از نفی ارزش شعر برای عموم نیست، بلکه سخن از نفی شعر از شخص پیامبر است. «و ما علّمناه الشعر» ۲- خداوند از تهمت به انبیا دفاع می‌کند. «و ما علّمناه الشعر» ۳- ندانستن شعر به ارشاد مبلّغ ضرری نمی زند. «و ما علّمناه الشعر» ۴- رشدهای نابجا و فضاهای فرهنگی غلط شما را متزلزل نکند. (در زمان پیامبر مسأله شعر جایگاهی بیش از متعارف داشت و شعر و شاعری در رأس امور بود. این آیه ابّهت آن را شکست. ) «و ما علّمناه الشعر» ۵ - طبع شعر از سوی خداوند است. «ماعلّمناه الشعر» ۶- معلّم پیامبر، خداوند است. «علّمناه» ۷- هر علمی، برای هر کس سزاوار نیست. «و ما ینبغی له... » ۸ - قرآن، مایه تذکّر و یادآوری است. «اِن هو الاّ ذکر» ۹- محتوای قرآن مطابق با فطرت انسان است و قرآن وجدان انسان و فطرت غبارآلود او را بیدار می‌کند. «اِن هو الاّ ذکر» ۱۰- قرآن، کلامی روشن و قابل فهم و استدلال است. «قرآن مبین» ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
«۷۰» لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ (این قرآن برای آن است که) تا هر کس زنده (دل) است، هشدارش دهد و (حجّت را بر کافران تمام کند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد. نکته ها: حیات چند نوع است: ۱- حیات نباتی. «یحیی الارض بعد موتها» (۹۶) خداوند زمین را (با رویاندن گیاهان) زنده می‌کند. ۲- حیات حیوانی. «کنتم امواتا فاحیاکم» (۹۷) شما مرده بودید پس او شما را زنده کرد. ۳- حیات فکری. «دعاکم لما یحییکم» (۹۸) پیامبر شما را به چیزی دعوت می‌کند که (دل‌های مرده) شما زنده می‌کند. ۴- حیات اجتماعی. «و لکم فی القصاص حیاة» (۹۹) حیات (سیاسی و اجتماعی شما که در سایه امنیّت بدست می‌آید) در قصاص و انتقام به حقّ است. ۵ - حیات قلبی و روحی. «لیُنذر مَن کان حیّا» (آیه مورد بحث) قرآن افرادی را که دارای دل‌های زنده و روح‌های پاک و آماده اند هشدار می‌دهد. آری، مؤمنان انسان‌های زنده دل و برخوردار از حیات واقعی و معقولند وکافران همچون مردگان محروم از حیات واقعی. بر اساس روایات، منظور از «حیّاً» انسان عاقل است. (۱۰۰) مسئله قهر حتمی خداوند بر کافران که در این آیه با جمله «یحقّ القول علی الکافرین» آمده، در سوره زمر آیه ۷۱ نیز مطرح است: «و لکن حقّت کلمة العذاب علی الکافرین» هشدارهای قرآن از سرچشمه علم الهی است. هشدارهای قرآن متنوّع، معروف و حکیمانه است. هشدارهای قرآن همراه با بشارت و شیوه‌های ابتکاری است. هشدارهای قرآن همراه با نمونه‌های عینی در زمین و زمان است. انذار دهنده در این آیه «لینذر»، هم می‌تواند قرآن باشد، هم می‌تواند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله باشد که در آیه قبل مطرح بود. پیام ها: ۱- هشدارهای قرآن، مایه ی تذکّر و تنبّه است. «اِن هو الاّ ذکر... لینذر» ۲- نشانه ی زنده دلی، پذیرش هشدارهای قرآن است. «لینذر من کان حیّا» ۳- هدایت پذیری از قرآن، در انحصار قوم و نژاد خاصّی نیست. «لینذر مَن کان حیّاً» ۴- هدف از وحی و بعثت انبیا، بیداری و هوشیاری زنده دلان و اتمام حجت با مرده دلان است. «و یحقّ القول علی الکافرین» ۵ - در سنگدلان حتّی کلام خداوند اثر ندارد. «مَن کان حیّاً» ۶- کفّار و کسانی که حقّ را نپذیرند، مردگانی بیش نیستند. (در برابر «مَن کان حیّاً»، «الکافرین» آمده است. ) ۷- وعده قهر الهی برای کافران، کلام قطعی خداست. «یحقّ القول علی الکافرین» انسان بسته می‌شد. «ذلّلناها لهم... و منها یأکلون» اگر همه ی حیوانات وحشی بودند، بسیاری از سفرها انجام نمی گرفت. «ذلّلناها لهم فمنها رکوبهم» لباس انسان نوعاً از حیوانات است. از پشم، صنعت قالی و پتوبافی و کارخانجات نساجی به راه می‌افتد. کفش انسان از پوست حیوانات است. برای استفاده از پوست حیوانات کارخانجات چرم سازی به راه می‌افتد و کیف و کفش و کلاه و... تولید می‌شود. غذای انسان از شیر و گوشت حیوانات است. «و لهم فیها منافع» نقش حیوانات در کشاورزی بسیار مهم است. (شخم زدن، آب کشی، کود طبیعی، مصرف علف‌های هرز، حمل بار و محصولات و کوبیدن خرمن از منافع حیوانات برای بشر است. «فیها منافع و مشارب» هم زمین ذلول است، «و الارض ذلولاً» (۱۰۱) و هم حیوانات، «ذلّلناها» امّا انسان که به هر دو محتاج است، طاغی است. «انّ الانسان لیطغی» (۱۰۲) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
۱- هر چیزی دارای فایده و برای هدفی آفریده شده است. «منها رکوبهم و منها یأکلون» ۲- گیاه خواری مورد مدح اسلام نیست و در مورد مصرف گوشت سفارش شده است. «ومنها یأکلون» ۳- شیر، نعمت ویژه ای است که باید برای آن شکر کرد. (با اینکه شیر جزو منافع حیوانات است، ولی نام آن به خصوص برده شده «مشارب» تا نشانه ویژگی آن باشد. ) «و لهم فیها منافع و مشارب» ۴- شکر، نتیجه ی معرفت است. اگر سرچشمه نعمت‌ها را بشناسیم، سپاسگزار او خواهیم بود. «خلقنا، ذللناها - أفلا یشکرون» ۵ - با سؤال، فطرت‌ها و عواطف خفته را بیدار کنیم. «اولم... - أفلا یشکرون» «۷۴» وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ ءَالِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ و به جای خداوند (یگانه) خدایانی را (به پرستش) گرفتند، به این امید که یاری شوند. «۷۵» لَایَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُّحْضَرُونَ (در حالی که آن) خدایان، توان یاری آنان را ندارند ولی این بت پرستان برای آن بت‌ها لشگری آماده اند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
صآیا انسان ندید (و نیاندیشید) که ما او را از نطفه ای (بی مقدار) آفریدیم؟ پس اینک ستیزه جویی آشکار شده است. «۷۸» وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِ الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت: چه کسی این استخوان‌ها را در حالی که پوسیده است زنده خواهد کرد؟ «۷۹» قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِ ّ خَلْقٍ عَلِیمٍ (به او) بگو: همان کسی که بار اول آنها را آفرید، (بار دیگر) آن را زنده خواهد کرد و او بر هر آفرینشی آگاه است. «۸۰» الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَآ أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ (اوست) آن که برای شما از درخت سبز، آتش آفرید پس هرگاه بخواهید از آن آتش می‌افروزید. نکته ها: یکی از مشرکان، قطعه استخوان پوسیده ای را در برابر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خورد کرد و بر زمین ریخت و گفت: چه کسی این استخوان‌های پوسیده را زنده می‌کند؟ این آیات در پاسخ این شبهه و سؤال نازل شد. (۱۰۳) مقصود از درخت در این آیه، دو نوع چوب آتش زنه به نام مَرخ و عَفار است که عرب‌ها با زدن یکی به دیگری جرقه تولید می‌کردند، درست مانند کبریت‌های امروزی. (۱۰۴) تهیه آتش از درخت سبز، مثالی است که عوام می‌فهمند ودانشمندان نیز به خاطر ذخیره شدن انرژی در درخت، راه علمی آن را به دست می‌آورند. «من الشجر الاخضر نارا» «خصیم مبین» هم نشانه قدرت خداوند است که از نطفه ای پست و کوچک انسانی با اراده و با شعور و قدرتمند آفریده و هم نشانه فراموشکاری و غرور انسان است که به صاحب نعمت خود پشت کرده و با قدرتی که خداوند در اختیار او قرار داده به مجادله و مخاصمه با او می‌پردازد. خداوند در آیات متعدد قرآن، انسان را در چند امر اساسی موجودی فراموشکار معرفی می‌کند، از جمله: ۱- آفریدگار خود. «نسوا الله» (۱۰۵) ۲- آفرینش خود. «نسی خلقه» (۱۰۶) ۳- هویت خود. «تنسون انفسکم» (۱۰۷) ۴- روز حساب. «نسوا یوم الحساب» (۱۰۸) ۵ - پند و موعظه دلسوزان. «نسوا حظّاً مما ذکروا به» (۱۰۹) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیام ها: ۱- اگر انسان به یاد ضعف و حقارت خود باشد، هرگز گردنکشی نمی کند. «أولم یر الانسان... خصیم» ۲- توجّه به آفرینش انسان از نطفه، ایمان به معاد را در انسان تقویت می‌کند. «من نطفة» ۳- بدتر از اصل خصومت با حق، آن است که خصومت شدید و آشکارا باشد. «خصیمٌ مبین» ۴- ستیزه جوئی انسان با خدا، دور از انتظار و شگفت آور است. «فاذا هو خصیمٌ» (کلمه «اذا» برای کار غیر منتظره به کار می‌رود. ) ۵ - نقل و بیان افکار باطل برای پاسخگوئی به آن مانعی ندارد. «ضرب لنا مثلاً» ۶- ریشه ی پاره ای از اشکالات در مورد قدرت خداوند، توجّه نکردن به نمونه‌های مشابه و فراموش کردن سوابق است. «و نسی خلقه» ۷- منکران معاد برهان ندارند، هر چه هست استبعاد است. «مَن یحیی العظام» ۸ - آزادی در اسلام به قدری است که منکران خدا و معاد با کمال شهامت در برابر رهبر مسلمین با صراحت حرف خود را می‌زنند. «مَن یحیی العظام» ۹- سؤال مانعی ندارد و آن چه بد است انگیزه‌های لجوجانه و مغرورانه است. «مَن یحیی العظام» ۱۰- ریشه ی بعضی از اشکالات عقیدتی، مقایسه میان قدرت انسان با خداوند است. «مَن یحیی العظام» ۱۱- شبهات عقیدتی باید پاسخ داده شود، گرچه القای شبهه از یک نفر باشد. «قال... قل» ۱۲- معاد جسمانی است. «یحیی العظام» ۱۳- زنده شدن مردگان به دو چیز نیاز دارد: قدرتِ خدا در آفریدن دوباره انسان‌ها و علم او به ذرّات پخش شده در خاک. این آیه به هردو اشاره می‌کند. «أنشأها اوّل مرّة» نشانه ی قدرت او و «هو بکلّ خلق علیم» نشانه ی علم اوست. امکان معاد در طول تاریخ، هیچ کس دلیل علمی بر نبودن معاد نیاورده است. تنها چیزی که مخالفان معاد زمزمه می‌کنندآن است که مگر می‌شود انسانِ مرده ای که ذرّاتش پوسیده و پخش شده است بار دیگر زنده شود؟ آیا این محال نیست؟ پاسخ عقل و قرآن آن است که بدون شک و تردید این کار شدنی است؛ زیرا اولاً دلیلی بر ردّ آن نیست وثانیاً در هر شبانه روز نمونه‌هایی از زنده شدن مردگان را به چشم خود می‌بینیم. گرچه استدلال‌های ما از قرآن است، ولی قرآن فکر و عقل ما را دعوت به اندیشه می‌کند و می‌گوید: آیا کسی که نمونه‌های کارش را روز و شب و در هر فصل و سال مشاهده می‌کنید، باز جایی برای استبعاد و انکار وعده او وجود دارد؟! امام جواد علیه السلام می‌فرماید: خوابیدن و بیدارشدن، بهترین نمونه ای است که مردن و زنده شدن را برای ما قابل درک می‌کند. آری! مرگ شبیه یک خواب طولانی و عمیق است. بهار و پائیز درختان، نمونه ی دیگری از زنده شدن و مردن گیاهان است، در سوره فاطر می‌خوانیم: خداست که بادها را می‌فرستد تا ابرها را برانگیزد و آن را به مناطق مرده روانه می‌کند و پس از باریدن، آن دیار مرده را زنده می‌کند، سپس می‌فرماید: «کذلِکَ النُّشور» (۱۱۰) یعنی زنده شدن مردگان هم مانند زنده شدن درختان و گیاهان است. در جای دیگر می‌فرماید: «و اَحیَینا بِهِ بَلدَةً مَیّتا کذلِکَ الخُروج» (۱۱۱) ما به واسطه ی باران سرزمین مرده را زنده کردیم، همچنین است خروج شما در قیامت. بنابراین، نمونه‌های زنده شدن در آفرینش و جهان هستی هر روز و شب و هر سال و فصل در برابر چشم ما است و مسأله زنده شدن مرده (با آن همه عظمت) را برای ما ساده و ممکن جلوه می‌دهد. نمونه‌های دیگر برای امکان معاد قرآن برای اثبات اینکه زنده شدن مردگان کار محالی نیست، نمونه‌های فراوانی را بیان می‌کند، ... ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
ب: حضرت عُزیر علیه السلام (۱۱۳) در سفری از کنار آبادی خراب شده ای عبور می‌کرد، از روی تعجّب (نه انکار) پرسید: چگونه خدا اینها را پس از مرگ زنده می‌کند؟! خداوند همانجا جان او را گرفت و بعد از صد سال زنده کرد و از او پرسید: چقدر در اینجا مانده ای؟ آن پیامبر گفت: یک روز یا نصف روز. خداوند فرمود: تو صد سال است که اینجا هستی، به الاغی که سوارش بودی و غذایی که همراه داشتی نگاه کن و قدرت خدا را دریاب که چگونه الاغ، مرده، پوسیده و متلاشی شده، ولی غذایی که باید بعد از یکی دو روز فاسد شود، صد سال است که سالم نگاهداری شده است، حالا برای اینکه زنده شدن مردگان را با چشم خود ببینی نگاهی به همین استخوان‌های پوسیده ی الاغ کن که در جلو چشم تو آن را از زمین بلند و گوشت، پوست و روح را به او بر می‌گردانیم تا برای آیندگان نشانه ودرسی باشد. آن حضرت زمانی که زنده شدن الاغ و سالم ماندن غذای صد ساله را دید گفت: می‌دانم که خدا بر هر کاری قدرت دارد. (۱۱۴) ج: حضرت ابراهیم علیه السلام از کنار دریایی می‌گذشت، لاشه ای را دید که گوشه ای از آن در دریا و قسمت دیگرش در خشکی قرار داشت و حیوانات دریایی و صحرایی و پرندگان بر سر آن ریخته و هر ذرّه ای از آن را یک نوع حیوانی می‌خورد. همین که این منظره را دید از خدا پرسید: روز قیامت چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟ (در حالی که ذرّات این لاشه در دریا و صحرا و فضا پخش شده و هر قسمت بدنش جزو بدن حیوانی گردیده است) خداوند از ابراهیم پرسید: آیا ایمان به معاد و قدرت من نداری؟ گفت: چرا ولی با مشاهده ی عینی، آرامش دل پیدا می‌کنم. آری، استدلال و منطق تنها مغز و فکر را آرام می‌کند، ولی تجربه و مشاهده دل را اطمینان می‌بخشد. خداوند به ابراهیم فرمود: چهار نوع پرنده را بگیر و پس از ذبح و کشتن، گوشتشان را در هم مخلوط کن و بر بالای چند کوه بگذار و سپس یک یک آن پرندگان را صدا کن و ببین چگونه ذرّات مخلوط، از هم جدا شده و در کنار هم قرار می‌گیرد و به شکل پرنده ی اوّل ساخته می‌شود. حضرت ابراهیم علیه السلام خروس، کبوتر، طاووس و کلاغ را گرفت و ذبح نمود و گوشتشان را کوبیده و در هم مخلوط کرد و بر سر ده کوه نهاد، سپس هر یک از آن پرنده‌ها را صدا زد، تمام ذرّات گوشت آنها که بر سر هر قله کوهی بود، به هم متّصل شد و در برابر چشمان او به صورت همان چهار پرنده کامل در آمدند. (۱۱۵) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آری، خداوند برای امثال حضرت ابراهیم که در کلاسهای ابتدایی و متوسطه قبول شده اند، مرحله ی بالاتری دارد و آنان را به آزمایشگاه‌های مخصوص خود در نظام هستی می‌برد، ولی برای کسانی امثال ما که از پلّه‌های اوّل هم بالا نرفته ایم، از مقام شهود، حضور، معراج، ملکوت (باطن عالم) و یقین خبری نیست. بنابراین وسوسه ی منکران معاد در دو چیز است: اوّل اینکه آیا می‌شود استخوان پوسیده زنده شود؟ «وقالوا ءاِذا کنّا عِظاماً و رُفاتاً ءانّا لَمبعوثون خَلقاً جَدیدا» (۱۱۶) می‌گویند: آیا هنگامی که ما استخوان‌های پوسیده و پراکنده ای شدیم، دگر بار آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟! دوّم اینکه بر فرض زنده شدن استخوان هایِ پوسیده ممکن باشد، این کار توسّط چه کسی انجام خواهد گرفت؟ «فسیَقولونَ مَن یُعیدُنا قُلِ الّذی فَطَرکم اوّلَ مَرّة» (۱۱۷) می‌پرسند چه کسی دوباره ما را برمی گرداند؟ به آنها بگو: همان خدایی که بار اوّل شما را آفرید. کسانی که اینقدر بهم پیوستن اجزای متلاشی مردگان و زنده شدن آنها را بعید می‌دانند، چرا در اصل آفرینش شکی ندارند؟ اصل آفرینش که از دوباره آفریدن مشکل تر است! اگر یک کارگر ساده خشت مال بگوید که من خشت خودم را خرد می‌کنم و دوباره از نو از همان خاک، خشت تازه ای می‌سازم، آیا اینقدر تعجّب می‌کنند؟! اگر کسی که هواپیما می‌سازد بگوید: من این هواپیما را باز می‌کنم و درهم می‌ریزم و دوباره می سازم، آیا باید در سخن او شک کرد؟ هرگز، زیرا بازکردن و بستن به مراتب از ساخت اوّل آسانتر است و کسی که کار مشکلی انجام داد، کار آسان تر را هم می‌تواند انجام دهد. (گرچه نزد خدا و قدرت بی نهایت او هیچ چیز مشکل نیست. ) به سراغ قرآن می‌رویم که در این زمینه می‌فرماید: او خدایی است که خلق و آفرینش را پدید آورد و سپس آن را باز می‌آورد و باز آوردن حتی در نظر شما آسان تر است. «هُو الّذی یَبدؤا الخَلقَ ثمّ یُعیدُه و هُو اَهوَنُ عَلیه» (۱۱۸) باز هم چند مثال ساده دیگر بیاوریم که چگونه از ذرّات پخش شده و بی جان، موجودات جاندار و بی جان ساخته می‌شود: ۱- گاو علف می‌خورد و از ذرّات علف شیر بیرون می‌آید. ۲- انسان قطعه نانی میل می‌کند و از درون آن اشک، خون، استخوان، مو، ناخن و گوشت و... ساخته می‌شود. ۳- مَشک دوغی را مکرر تکان می‌دهید، سپس ذرّات پخش شده چربی همه یکجا و بر روی آن جمع می‌شود. چگونه قبول می‌کنید که دستگاه گوارش گاو بتواند شیر را از علف بیرون کشد و شما بتوانید با حرکتی که به مشک می‌دهید ذرّات پخش شده ی چربی را جمع نمایید، امّا همین که می‌شنوید خدا زمین را حرکت می‌دهد؛ «اِذا زُلزِلَت الارضُ زِلزالَها» (۱۱۹) و ذرّات استخوان‌های پوسیده ی ما را از هر جایی که باشد یک جا جمع می‌کند، قبول نمی کنید؟ در پایان این بحث، چند آیه ی ساده و کوتاه را متذکّر می‌شوم، از جمله: * «کما بَدَأکم تَعُودون» (۱۲۰) همان گونه که شما را در آغاز پدیدآورد، زنده می‌کند. * «و لَقَد عَلِمتُم النَشأةَ الاُولی فَلولا تَذَکّرون» (۱۲۱) ای منکران معاد! شما که به آفرینش نخستین آگاهی دارید، پس چرا پند نمی گیرید و باز لجاجت می‌کنید؟ * «فَلیَنظُرِ الانسانُ مِمّ خُلِق خُلِقَ من ماءٍ دافِق یَخرُجُ من بَین الصُّلبِ و التّرائِب اِنّه علی رَجعِه لَقادِر» (۱۲۲) باید انسان بنگرد که از چه خلق شده، از آبی جهنده آفریده شده که این آب جهنده از میان کمر و دنده‌ها بیرون می‌آید. آری، خدایی که شما را از چنین آبی آفرید از برگردانیدن انسان و دوباره زنده کردنش تواناست. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
* «ألَیس ذلِکَ بِقادرٍ علی أن یُحیِی المَوتی» (۱۲۳) آیا خدایی که شما را از نطفه آفرید، نمی تواند دوباره مردگان را زنده کند؟ * «أفَعَیِینا بِالخَلقِ الاوّلِ بل هم فی لَبسٍ من خَلقٍ جَدید» (۱۲۴) مگر ما از خلقت اول وامانده شدیم که (که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم) ولی با این همه دلائل روشن، باز از خلقت جدید در شک و شبهه افتاده اند. * «أوَلَم یَروا انّ اللّه الّذی خَلَق السّمواتِ و الارضَ قادِرٌ علی أن یَخلُقَ مِثلَهم» (۱۲۵) آیا مشاهده نمی کنند خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، می‌تواند مثل ایشان را نیز بیافریند؟ * «أوَلا یَذکُر الانسان أنّا خَلقناه من قَبل و لم یَکُ شَیئا» (۱۲۶) آیا کسی که معاد را باور ندارد به یاد ندارد که ما از اوّل او را آفریدیم در حالی که هیچ نبود؟ چون بنای این نوشتار بر فشرده گویی است، بنابراین از نمونه‌های دیگری که در قرآن آمده و از ماجراهایی نظیر داستان اصحاب کهف که بیدارشدن یک عدّه جوانمرد خداشناس بعد از ۳۰۹ سال خواب است، صرف نظر می‌کنیم. «۸۱» أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ آیا کسی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، توانا نیست که مثل آنها را بیافریند؟ آری، (می تواند) و او آفریدگار بسیار داناست. نکته ها: انسان مرکّب از جسم و روح است؛ جسم انسان با مرگ متلاشی می‌شود و در حال حیات نیز دائماً در حال تغییر است، ولی روح و شخصیّت انسان ثابت است. در قیامت روح انسان همان روح دنیوی است، ولی جسم انسان در قالبی مشابه قالب جسم دنیوی او می‌باشد. «یخلق مثلهم» پیام ها: ۱- گاهی باید سؤال را با سؤال و یا با چند جواب، پاسخ داد. «مَن یحیی العظام... أولیس الّذی... » ۲- سؤال راهی است برای بیدار کردن وجدان ها. «أو لیس الّذی... » ۳- در گفتگو با منکران، از مسائل کوچک آغاز کنیم تا به مسائل بزرگ برسیم. (ابتدا نطفه، سپس درختِ سبز و آنگاه آفرینش آسمان ها. ) «خلق السموات» ۴- چون که صد آمد نود هم پیش ماست. کسی که آسمان‌ها و زمین را آفرید می‌تواند انسان‌ها را هم بیافریند. «خلق السموات... بقادر» ۵ - کار او خلق کردن است، چه در دنیا و چه در قیامت. «هو الخلاّق» ۶- دلیل معاد، علاوه بر حکمت و عدالت الهی، داشتن قدرت و علم اوست. «هو الخلاّق العلیم» ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
«۸۲» إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ چون چیزی را اراده کند، فرمانش این است که بگوید: «باش» پس بی درنگ موجود می‌شود. «۸۳» فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِ ّ شَیْ ءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ پس منزّه است کسی که حاکمیّت و مالکیّت همه چیزی به دست اوست و به سوی او باز گردانده می‌شوید. نکته ها: از آن جا که ایمان به معاد باید بسیار جدی و قوی باشد، هر گونه شبهه زدایی از آن باید طوری انجام گیرد که ذره ای خلل در ذهن باقی نماند. خداوند در پاسخ کسی که استخوان پوسیده ای را خورد کرد و به زمین ریخت، چندین جواب داد که آخرین آن این آیه است. «انّما امره اذا... » تحقّق فرمان و اراده ی الهی زمان نمی خواهد، بلکه مثل یک نگاه است. «وما امرنا الاّ واحدة کلمح بالبصر» [۱] ---------- [۱]: ۱۲۷) سوره قمر، آیه ۵۰. خداوند حتّی نیاز به گفتن کلمه «کُن» ندارد، زیرا این خود نیاز است و در شأن او نیست، بنابراین مراد از کلمه «کُن» همان اراده و حکم اوست. به فرموده ی حضرت علی علیه السلام «لا بصوت یقرع و لابنداء یسمع» (۱۲۸). پیام ها: ۱- برای خداوند، آفرینش همه اشیا یکسان است. «اذا اراد شیئاً» ۲- خداوند در آفرینش، نه وسیله می‌خواهد نه کمک و نه کسی که موانع را برطرف کند. «کن فیکون» ۳- میان اراده ی خدا و انجام کار هیچ فاصله ای نیست. «کن فیکون» ۴- چگونه خدا را در برپایی قیامت عاجز می‌دانید؟ او از هر عجز و ناتوانی منزّه است. «فسبحان الّذی» ۵ - هم مالکیت هستی به دست اوست و هم بازگشت همه چیز به سوی اوست. «بیده ملکوت کلّ شی ء و الیه ترجعون» ۶- مرگ فنا و نیستی نیست، بلکه حرکت و بازگشت به سوی خداست. «الیه ترجعون» ۷- خداوند از اینکه موجودی بی فایده و بی هدف بیافریند منزّه است. «فسبحان الذی... الیه ترجعون» «و الحمد للّه ربّ العالمین» [۲] ----------پایان [۲]: ۱۲۸) نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357