☪☪☪
#مهدوی
#مهدویت
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین ؛
📕 ابوطاهر محمدبن علي بن بلال در ابتداي کار، نزد امام حسن عسکري عليه السلام فردي مورد اعتماد بود و رواياتي چند از آن حضرت نقل کرده است؛ ولي رفته رفته به جهت پيروي از هواي نفس، راه انحراف در پيش گرفت و مورد مذمت خاندان وحي واقع شد. وي ادعا کرد که وکيل حضرت مهدي عليه السلام است! او نيابت نايب دوم حضرت مهدي عليه السلام را منکر گرديد و در اموالي که نزد وي جمع شده بود تا به حضرت مهدي برساند، خيانت کرد. [1] .
📙 جناب نايب دوم، راه ملاقات وي را با حضرت مهدي عليه السلام آسان نمود و امام عليه السلام به وي فرمود: اموال را به نايبشان رد کند؛ اما او در دشمني و انحراف خود باقي ماند! پايان کارش آن شد که توقيعي از ناحيه مقدسه حضرت مهدي عليه السلام، مبني بر لعن و نفرين و بيزاري از وي - در ضمن افرادي ديگر از جمله حلاج و شلمغاني - صادر گرديد. [2] .
📝 پی نوشت ها:
[1] ر.ک: کتاب الغيبة، ص 400.
[2] الاحتجاج، ح 2، ص 474.
https://eitaa.com/zandahlm1357
☪☪☪
#مهدوی
#مهدویت
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین ؛
🔹 ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه تومرت مغربي حسني در 485 ق. متولد شد و در 580 ق. در گذشت. او سلسله «الموحدين» را در آفريقا و اسپانيا بنيان نهاد. ابوعبداللّه از قبيله مصامد مراکش به شمار ميآمد و در آغاز کار، مردم را به نزديک بودن ظهور مهدي عليه السلام بشارت ميداد. در سال 514 ق خود را مهدي خواند و گروهي را پيرامون خويش گرد آورد. او را «مهدي هرغي» و نيز «صاحب دعوت عبدالمؤمن» ميخوانند، ابوعبداللّه مدتي در عراق درس خواند و مدتي نيز مجنون شمرده شد. محمدبن تومرت در کتاب «الجفر» چنان خواند که: مردي در سوس مغرب ظهور ميکند و به وسيله شخصي به نام «عبد مؤمن» تأييد ميشود. آن گاه خود را مهدي و قائم به امر خداوند پنداشت و در پي «عبدالمؤمن» گشت تا از تأييدش بهرهمند شود.
روزي جواني ديد و نامش را پرسيد، جوان پاسخ داد: «عبدالمؤمن» هستم.
📘 محمدبن تومرت گفت: اللّه اکبر!
آن گاه مقصدش را پرسيد. جوان گفت: در پي دانشم.
ابن تومرت گفت: آنچه ميخواهي به دست من است.
سپس هدف نهايياش را چون رازي سترگ نزد وي به وديعت نهاد. آن گاه با عبداللّه و نشريسي آشنا شد، عبداللّه بسيار يارياش کرد و او را به پنهان ساختن ادعايش فرا خواند.
📙 پس از مدتي عبداللّه گفت: اکنون زمان آشکار ساختن دعوت من است؛ بامداد فردا پس از نماز چنان ادعا میکنم که ديشب دو فرشتگان نازل شدند و از علم و حکمت و قرآن برخوردارم ساختند... عبداللّه چنان کرد.
📗 بر اساس نقشه پيشين، محمدبن تومرت از ميان مردم برخاست و پرسيد: ما را چگونه ميبيني؟
عبداللّه پاسخ داد: تو مهدي قائم بامراللّه هستي. هر که پيروت باشد، سعادتمند است و هر کس با تو مخالفت ورزد، هلاک ميگردد. اصحابت را بياور تا بگويم کدام بهشتي و کدام دوزخي است.
📔 با اين نيرنگ مخالفان محمدبن تومرت را دوزخي معرفي کرد و به هلاکشان فرمان داد. سپس با حدود ده هزارتن لشگری که فراهم آورد، چند جنگ انجام داد و با پيروانش به اسپانيا رفت. [1] .
📝 پی نوشت ها:
[1] وفيات الاعيان، ج 5، ص 44 - 55
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مهدویت
#مهدوی
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین ؛ عبدالله مهدی
📙 يکي از کساني که ادعاي مهدويّت داشت و شهرت فراوان به دست آورد، عبداللّه مهدي بنيانگذار سلسله فاطميان (عبيديان) شمال آفريقا است. درباره نسب وي اختلاف بسيار هست؛ برخي وي را فرزند حسن بن امام هادي عليه السلام دانستهاند. [1] .
گروهي او را فرزند محمد بن اسماعيل بن جعفر شمرده و جمعي يهودي زادهاش خواندهاند. [2] .
📕 ابوعبداللّه شيعي در شمار پيروان عبيداللّه مهدي جاي داشت. به سود وي تبليغ ميکرد و همواره مردم را به نزديک بودن ظهور مهدي بشارت میداد. او معمولاً چنان ادعا ميکرد که مهدي از مغرب (تونس) ظهور خواهد کرد. مهدي و ابوعبداللّه مدتي زنداني شدند. ابوعبداللّه پس از آزادي، آشکارا عبيداللّه را همان مهدي موعود خواند.
عبيداللّه، با اين ادعا، در سال 297 حکومت فاطميان را بنيان نهاد. فاطميان مصر با قرمطيان ارتباط نداشتند؛ هر چند بني عباس، براي تضعيف فاطميان، قرامطه و کردار آنان را به فاطميان نسبت میدادند. [3] ( هر دو فرقه ، اسماعیلی مذهب بودند. )
📘 عبيداللّه در نامهاي به قرمطيان، آنان را نکوهش کرد و گفت: کردار زشت شما سبب شده نام کفر و الحاد بر شيعيان و دوستان ما روا باشد. آن گاه آنان را تهديد کرد تا حجرالاسود را به محل اصلياش باز گردانند. [4] .
📒 وقتي ادعاي مهدويّت عبيداللّه با موفقيت روبهرو شد، شهر «مهديه» را در نزديک قيروان بر پا ساخت. «مهديه» در سراسر افريقا بي نظير مينمود و بسيار مستحکم بود. [5]
📔 به تدريج موفقيتهاي عبيداللّه فزوني يافت و مردم بسيار پيرامونش گرد آمدند. او سرانجام در 344 ق در گذشت. پس از عبيداللّه، فرزندش خود را «القائِمُ بِاَمْرِاللَّهِ» ناميد و با ادعاي مهدويّت بر تخت فرمانروايي تکيه زد. پس از او فرزندش اسماعيل با ادعاي مهدويّت حکومت پدر را استمرار بخشيد. وقتي اسماعيل در گذشت، ابوتميم معزّبن منصور بن قائم بن مهدي بر تخت مهدويّت نشست. پس از آنکه ابوتميم مصر را فتح کرد، علماي مصر نزدش شتافته، نسبش را پرسيدند. معزّ دست بر شمشيرش نهاد و گفت: اين جد من است.
آن گاه مقداري زر نزد آنان ريخت و ادامه داد: اين هم دلايل من.
📖 به نوشته برخي از پژوهشگران، وقتي شيخ بزرگ مصر به حضور مهدي رسيد، به او گفت: ما درباره مهدويتت سخت ترديد داريم. معجزهاي کن تا ايمانمان محکم گردد.
مهدي بيدرنگ شمشير از نيام کشيد؛ سر شيخ را بر زمين افکند و گفت: اين معجزه من است. [6] .
📔 در سال 386 ق ابوعلي منصور حاکم بامراللّه بن عزيز بن معز، در يازده سالگي به حکومت رسيد. او که ادعا ميکرد از علم غيب بهره ميبرد، سرگذشتي شگفت دارد و هر روز دستور جديدي صادر ميکرد. در سال 395 ق اعلام کرد: در تمام مساجد و خيابانها، صحابه را سبّ کنند و حتي بر ديوارها بنويسند! در سال 397 ق سبّ صحابه را ممنوع ساخت و کيفر سبّ ياران پيامبر را قتل دانست! در يک سال فرمان داد: تمام سگها کشته شوند. سال ديگر خريد و فروش کشمش را ممنوع ساخت و حتي فرمان نابودي تاکستانها را صادر کرد. زماني به دستور وي عسلها را جمع کردند و در رود نيل ريختند. او همچنين فرمان داد: کليميان و مسيحيان عمامه سياه بر سر نهند؛ مسيحيان صليب پنج رطلي بر گردن آويزند و يهوديان نيز چيزي به همان وزن در گردن قرار دهند.
منصور که در آغاز ادعاي «مهدويّت» داشت. در اواخر عمر مدعي «الوهيت» شد. [7] او سرانجام روزي بر الاغ نشست؛ از مصر بيرون رفت و ديگر باز نگشت. پيروانش ادعا کردند او به آسمانها عروج کرده است! هرچند پس از مدتي پيراهن خون آلودش يافت شد.
🗂 پی نوشت ها:
[1] وفيات الاعيان، ج 3، ص 116.
[2] معجمالبلدان، ج 5، ص 230.
[3] تتمةالمنتهي، شيخ عباس قمي، 371.
[4] وفياتالاعيان، ج 2، ص 148.
[5] معجمالبلدان، ج 5، ص 231.
[6] مدعيان مهدويّت، ص 39.
[7] وفيات الاعيان، ج 2، ص 192 و ج 3، ص 117 و ج 5، ص 292.
https://eitaa.com/zandahlm1357
☪☪☪
#مهدویت #مهدوی
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین
🔹 سيد حسن صاحب الزماني (1355 - 1288 ه .ق) در اصل اهل يزد بود، ولي در تهران تحت تربيت و تعليم حاج شيخ هادي نجمآبادي، ابوالحسن جلوه، شيخ فضل الله نوري و حاج ميرزا حسن آشتياني قرار گرفت.
او در علوم متداول زمان خود از قبيل حکمت، کلام، فقه، حديث و تفسير متبحر بود. وجه شهرت او به صاحب الزماني اين بود که وي در آغاز جواني به تحريک شيخ احمد کرماني، در حدود همدان و کرمانشاهان ادعا کرد که صاحب الزمان و موعود شيعه است.
چون علاوه بر سيادت، منظري خوش، هيئتي مطبوع و شبيه به تصاوير خيالي نقاشان داشت که از بعضي امامان ميکشيدند، جمعي کثير بدو گرويدند. لذا از طرف دولت وقت، او را با شيخ احمد کرماني توقيف و روانه تهران کردند. پس از ورود به تهران، آنان را به زندان افکندند. شيخ احمد در زندان درگذشت، ولي سيد حسن به وساطت يکي از اعيان دولت آزاد شد و از دعاوي پيشين خود توبه کرد و در اواخر عمرش در مشهد توطّن گزيد. [1] .
📝 پی نوشت ها:
[1] دايرةالمعارف دانش بشر، ص 365؛ به نقل از: فرهنگ فرق اسلامي، ص 291.
https://eitaa.com/zandahlm1357
☪☪☪
#مهدویت
#مهدوی
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین ؛
🔴 «شلمغاني» ؛
📖 به «ابن عزاقر» يا «ابن ابي عزاقر» معروف بود و چون از روستاي شلمغان (از نواحي «واسط» عراق) برخاسته بود، به آنجا منسوب شد و او را «ابوجعفر محمدبن علي شلمغاني» ميگفتند. [1] .
📒 شلمغاني از ياران امام حسن عسکري عليه السلام و از دانشمندان، دبيران و محدثان زمان خود در بغداد بود. کتابهاي بسياري داشت و در آنها، انبوه رواياتي را که از امامان اهلبيت ع شنيده بود، گردآوري و دستهبندي کرده بود. [2] .
📙 هنگاميکه راه انحراف وارتجاعرا در پيش گرفت و از نظر انديشه، عقيده و عملکرد تغيير يافت، در روايات تغييراتي ايجاد ميکرد! هر چه ميخواست بر آنها ميافزود وهرچه را دلخواهش نبود کم ميکرد!
📗 نجاشي در رجال خود مينويسد: ابوجعفر محمدبن علي شلمغاني از پيروان مذهب اماميّه بود؛ اما رشک و حسد بر مقام ابوالقاسم حسين بن روح، وي را بر آن داشت که ترک مذهب اماميّه گويد و داخل کيشهاي مردود گردد؛ تا بدانجا که از طرف امام غايب توقيعاتي عليه او صادر گرديد. سرانجام به امر سلطان (دولت) به دار آويخته شد. [3] .
📕 حسين بن روح از سال انتصاب خود به مقام نيابت سوم (جمادي الآخر 306 ه) در بغداد با عزّت و احترام ميزيست و خاندان آل فرات - که وزارت بنی عباس به دست ايشان بود - از طرفداران شيعه بوده و از او حمايت ميکردند.
در ربيع الاول سال 312 ه . وزارت به حامد بن عباس انتقال يافت و آل فرات و کسان ايشان از کار بر کنار شده و به زندان افتادند.
پسازآن حسين بن روح نيز به زندان افتاد و تا سال 317 (مدت پنج سال) در حبس ماند. وي پيش از افتادن به زندان، مدتي پنهان ميزيست و چون اعتمادي کامل به ابن ابي العزاقر داشت، او را به نيابت خود برگزيد. شلمغاني واسطه بين او وشيعيان شد وتوقيعات حضرت مهدي عليه السلام، از سوي حسين بن روح به دست شلمغاني صادر ميشد و مردم براي رفع حوايج و حل مشکلات به او رجوع ميکردند. [4] .
🗞 بعد از اين زمان شلمغاني به دعوی هاي باطل پرداخت و از مذهب شيعه اماميّه اثني عشريه انحراف جست. حسين بن روح در زندان، از انحرافش مطلع شد و از همان جا در ذي حجه سال 312 ه توقيعي در لعن ابي العزاقر به شيخ ابوعلي محمد بن همام اسکافي بغدادي - که از بزرگان شيعه بود - فرستاد و از وي تبرّي جست. متن آن توقيع شريف بدين قرار است:
📨 «به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر. اعلان کن: خدا عمرت را طولاني ساخته و پايندهات بدارد و همه خوبيها و ارزشها را به تو بشناساند و فرجام کارت را به نيکي پايان برد. اعلان کن به همه کساني که به دينداري و دين باوري آنان اطمينان داري و به برادران ما که از نيّت خير آنان آگاهي و خداوند نيکبختي آنان را تداوم بخشد، به آنان اعلام کن که: «محمدبن علي» معروف به «شلمغاني» - که خداوند در کيفر او شتاب کرده و هرگز مهلتش ندهد - از دين اسلام برگشته و از آن جدا شده است! در دين خدا کفر و الحاد ورزيده و ادعاهايي دارد که باعث کفر به آفريدگار بزرگ است!» او به دروغ تهمت ميزند و بهتان ميبندد و گناهان بزرگي مرتکب ميشود.
کساني که از خدا برگشته دروغ گفتهاند و به گمراهي بسيار دور و درازي افتاده زياني آشکار کردهاند! ما به خدا و پيام آورش و خاندان او - که درود و رحمت خدا و برکاتش بر او و خاندانش باد - از او بيزاري جسته و او را لعنت و نفرين نمودهايم، لعنتهاي خدا، يکي پس از ديگري، در ظاهر و باطن، آشکار و نهان و هميشه و همواره، بر او باد و بر هر کس که از او پيروي نموده و با او دست بيعت داده و پس از اين هشدار ما باز هم به دوستي و پيروي از او برخيزد،...». [5] .
📋 پس از آن ابن ابي العزاقر - که به سبب دوستي با محسن پسر ابوالحسن علي بن محمد فرات وزير المقتدر بالله عباسي - در دستگاه وزارت در آمد و به کتابت و دبيري پرداخت. در اين هنگام قرامطه - که طايفهاي از اسماعيليه بودند - بر کاروان حاجيان زده و گروهي را کشتند. مردم بغداد - که از ابوالحسن علي بن محمد فرات و پسرش محسن راضي نبودند - آنان را متهم به دستياري با قرامطه کردند.
محسن براي پيشگيري از دشمنان خود و مطالبات بقاياي ماليات، شلمغاني را در ديوان وزارت وارد کرد و به تدبير او، گروهي از دشمنان خويش را به جرم نپرداختن ماليات کشت.
♦️ اما ابن فرات و پسرش محسن، نتوانستند سوء ظن خليفه را نسبت به خويش - درباره رابطه با قرامطه - رفع کنند؛ سرانجام خليفه ايشان را در سال 312 ه به قتل رسانيد.
📘 شلمغاني پس از اين واقعه، گريخته و تا حدود سال 320 ه در موصل و اطراف آن ميزيست. چون اوضاع را آرام يافت، به بغداد رفت و به دعويهاي تازه پرداخت .
⬇️⬇️⬇️ ادامه
⬇️⬇️
☪☪☪
#مهدویت #مهدوی
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین
🔹 حسن شریعی ؛
📗 يکي از مدعيان دروغين نيابت، حسن شريعي است البته به يقين مشخص نيست که اسم او «حسن» باشد؛ بلکه او با لقب معروف شده است. در روايتي که نقل خواهد شد، راوي حديث به صورت حدس و گمان اسم او را حسن ذکر کرده است. [1] .
📕 مؤلف «قاموس الرجال» مينويسد: «از حديثي که شيخ طوسي رحمه الله نقل کرده، روشن ميشود که اسم او به صورت يقين روشن نيست و او معروف به لقب بوده است و اينکه «تلعکبري» راوي حديث، به صورت گمان حکم کرده که اسم او حسن است؛ به خاطر اينکه او «ابومحمد» بوده و غالباً کنيه کساني که «ابومحمد» است، اسمشان حسن ميباشد». [2] .
📒 شريعي اولينکسي است که به دروغ و افترا، ادعاي نيابت امام زمان عليه السلام را کرد. او قبلاً از اصحاب امام هادي عليه السلام و امام حسن عسکري عليه السلام بود؛ ولي بعداً منحرف شد.
📔 تاريخ ادعاي نيابت دروغين او به صورت دقيق بيان نشده است؛ ليکن چون اين ادعاهاي دروغين، از دوران نايب دوم شروع شده است؛ به نظر ميرسد وي در دوران سفارت و نيابت محمدبن عثمان، به چنين عملي دست زده است!
📙 علماي رجال درباره شرح حال او زياد بحث نکردهاند؛ لذا جامع ترين سخن درباره ايشان، کلام شيخ در «کتاب الغيبة» است. شيخ طوسي رحمه الله درباره «شريعي» منويسد: «نخستين کسي که به دروغ و افترا، دعوي نيابت خاصّ از جانب امام زمان عج کرد، شخصي معروف به «شريعي» بود. جماعتي از علما از ابومحمد تلعکبري از ابوعلي محمدبن همام نقل کردهاند: کنيه شريعي «ابومحمد» بود.
تلعکبري میگفت: گمان دارم نام وي حسن باشد. او از اصحاب امام هادي عليه السلام و امام حسن عسکري عليه السلام به شمار ميآمد. او نخستين کسي است که مدعي مقامي شد که خداوند براي او قرار نداده بود و شايسته آن هم نبود! در اين خصوص بر خدا و حجّتهاي پروردگار دروغ بست و چيزهايي به آنان نسبت داد که شايسته مقام والاي آنان نبود و آنها از آن به دور بودند. از اين رو شيعيان هم او را ملعون دانسته و از وي دوري جستند و توقيعي از جانب ولي عصرعليه السلام در خصوص لعن و دوري از وي صادر شد. [3] .
📝 پی نوشت ها:
[1] کتاب الغيبة، ص 397.
[2] قاموس الرجال، ح 3، ص 262.
[3] کتاب الغيبة، ص 397، ح 368
https://eitaa.com/zandahlm1357
☪☪☪
#مهدوی #مهدویت
#دانشنامه_مهدویت
📘 نامها و القاب حضرت قائم آل محمد ص
📗 حجت ؛
📒 «حجّت» از نظر لغت، به معناي برهان و دليل است که با آن حريف را قانع يا دفع کنند و جمع آن حجج و حجاج است. [1] .
📔 اين کلمه در قرآن مجيد در موارد مختلفي به کار رفته است؛ از جمله: «لِئَلاَّ يَکُونَ لِلنّاسِ عَلَي اللّهِ حُجَةٌ بَعدَ الرُّسُلِ وَکانَ اللَّهُ عَزيزاً حَکِيماً» [2] ؛ «تا براي مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجتي نباشد، و خدا توانا و حکيم است».
📕 «قُلْ فَلِلّهِ الحُجَّةُ البَالِغَةُ فَلَو شَاءَ لَهَداکُمْ اَجْمَعين» [3] ؛ «بگو برهان رسا (حجّت) ويژه خدا است، و اگر [خدا] ميخواست قطعاً همه شما را هدايت میکرد».
📔 امام کاظمعليه السلام فرموده است: [4] ؛ «خداوند را بر مردم دو حجّت است: يکي ظاهر که آن عبارت است از پيامبران و رهبران دين و ديگر باطن که آن عقول مردم است».
📓 پيامبران و اوصياي آنها از اين جهت «حجّت» ناميده شدهاند که خداوند به وجود ايشان، بر بندگان خود احتجاج کند و نيز از اين جهت که آنان دليل بر وجود خدا هستند و گفتار و کردارشان نيز دليل بر نياز مردم به قانون آسماني است.
بر اساس روايات فراواني، هرگز زمين خالي از حجّت نمیماند؛ چنان که از امام رضا عليه السلام سؤال شد: آيا زمين از حجّت خالي میماند؟ حضرت فرمود: [5] ؛ «اگر زمين [به اندازه چشم برهم زدني] از حجّت خالي باشد، اهلش را فرو ميبرد».
🗂 از ديدگاه شيعه، حضرت مهديعليه السلام به عنوان آخرين حجَّت الهي است که به حجةبن الحسن العسکري عليه السلام نيز شهرت دارد. [6] .
📋 داوود بن قاسم گويد: از امام دهم شنيدم که ميفرمود: [7] ؛ «جانشين من پس از من پسرم حسن است. شما را چه حالي خواهد بود نسبت به جانشينِ پس از جانشين؟ عرض کردم: چرا؟ خداوند مرا قربانت کند.
امام هادی ع فرمود: براي آنکه شخصش را نتوانيد ديد و ذکر او به نام مخصوصش روا نباشد.
عرض کردم: پس چطور او را ياد کنيم؟
فرمود: بگوييد حجّت از خاندان محمدصلي الله عليه وآله».
📄 در اغلب روايات اين لقب به صورت «الحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍصلي الله عليه وآله» به کار رفته است. [8] .
📑 پی نوشت ها:
[1] ر.ک: لسان العرب، ج 2، ص 228.
[2] نساء (4)، آيه 165.
[3] انعام (6)آيه 149.
[4] الکافي، ج 1، ص 15.
[5] شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 198.
[6] بحارالانوار، ج 25، ح 6 و ج 97، ص 343.
[7] کتاب الغيبة، ص 202، ح 169؛ الکافي، ج 1، ص 328، ح 13.
[8] ر.ک: پيشين؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 245؛ کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 648.
#امام_زمان عج
https://eitaa.com/zandahlm1357
☪☪☪
#مهدوی #مهدویت
#دانشنامه_مهدویت
📗 یاران و یاوران حضرت مهدی عج
🔖 عصائب ؛
🔸 جمع «عصابه» به معناي گروهي بين ده تا چهل نفر است. گفته شده که «عصابه» گروهي از زاهدان و وارستگانند. [1] .
✨ طبق برخي از روايات اينها ياران حضرت مهديعليه السلام در عراق هستند که هنگام ظهور آن حضرت، خود را به مکه ميرسانند و با او بيعت ميکنند. [2] .
📕 پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «وَعَصائِبُ العِراقِ رُهْبانٌ بِاللَّيلِ لُيُوثٌ بِالنَّهارِ کانَ قُلُوبُهُمْ زُبُرَ الحَديدِ فَيُبايِعُونَهُ بَينَ الرُّکنِ وَالمَقامِ...»؛ [3]
«... و گروههايي از عراق بيرون ميآيند که راهبان شب و شيران روز هستند، دلهايشان چون فولاد سخت است، در ميان رکن و مقام با او بيعت میکنند...».
#امام_زمان عج
📝 پی نوشت ها:
[1] لسان العرب، ج 9، ص 233؛ / مجمعالبحرين، ج 2، ص 123
[2] بحارالانوار، ح 51، ص 88 // الاختصاص، ص 208 /
دلائل الامامه، ص 248 /
کشف الغمة، ج 2، ص 479
[3] الاختصاص، ص 208
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مهدویت #مهدوی
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔵 نشانه های ظهور
🔴 طاعون سرخ و سفید
🔺 از جمله علائم قيام قائم (عج) شيوع «طاعون» (کنايه از مرگ) است. ابا بصير ميگويد به امام صادق عليه السلام عرضه داشتم؛ «فدايت شوم خروج قائم (عج) کي خواهد بود؟»
حضرت فرمود: «... اي ابا محمّد به ناچار بايد پيش از اين کار دو طاعون روي دهد، طاعون سفيد و طاعون سرخ» .
🔸 عرض کردم: فدايت شوم، طاعون سفيد چيست؟ و طاعون سرخ کدام است؟
🔺 حضرت در پاسخ فرمودند: «امّا طاعون سفيد، مرگ همگاني خواهد بود و امّا طاعون سرخ عبارت از مُردن به وسيله شمشير است».
(«بحارالانوار»، ج 52، ص 119)
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مهدوی
#مهدویت
📚 #دانشنامه_مهدویت ؛
🔴 نشانه های ظهور
🔶 ظهور پرچم های سیاه ؛
📙 از روزگاران قديم که سخن از مهدي منتظر (عج) به ميان آمده، و در احاديثي که در اين زمينه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم و ائمّه طاهرين عليهم السلام رسيده است، از «رايات سود خراسان» (يعني پرچمهاي سياه که از سوي خراسان (ايران) مي آيد و مردمي که با آن پرچمها حرکت ميکنند) گفتگو شده است.
📝 طبق روايات ، آنان در شمار ياران مهدي (عج) در مي آيند، و او را ياري ميکنند، تا حکومت جهاني عدل و داد را پي ريزد و بر سر کار آورد.
📗 در روايتي آمده: «هر گاه ديديد که رايات سود (پرچمهاي سياه) از سوي خراسان (ايران) آمدند، خود را به آن پرچمها برسانيد، اگر چه خويشتن را به روي برف بکشيد، زيرا، مهدي خليفة الله، در ميان آنان است». («عقدالدرر»، ص 125)
📕 برخي از اهل سنّت گفته اند: «مقصود از اين پرچمهاي سياه، پرچمهاي اصحاب مهدي (عج) است، نه پرچمهاي سياهي که با «ابومسلم خراساني» بود».
📚 «خورشيد مغرب»، ص 319
#امام_زمان عج
🆔
#مهدویت #مهدوی
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 نشانه های ظهور
🔺 ظاهر شدن دست در آسمان
🔸 از علائم ظهور امام زمان (عج)، ظاهر شدن کف دستي است که در آسمان طلوع مينمايد و در روايت ديگر صورت و سينه و کف دستي در نزد چشمه خورشيد ظاهر شود.
(«منتهي الآمال»، باب 14، فصل 7، علامت 7)
☪☪☪
#مهدوی #مهدویت
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔺 نشانه های ظهور ؛
🔸 مروانی ؛
📗 «مرواني» از جمله کساني است که قبل از قيام قائم (عج)، خروج خواهد کرد. اين مطلب در روايتي از امام رضا عليه السّلام ذکر شده است.
(«بحار الانوار»، ج 52، ص 132)
https://eitaa.com/zandahlm1357
☪☪☪
#مهدوی
#مهدویت
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 «شرايط ظهور»؛
📗 يعني، زمينههايي که امکان تحقق ظهور امام عصر عليه السلام را فراهم ميآورد و آن را امري منطقي و لازم مينماياند. شرايط ظهور با نشانههاي ظهورتفاوت دارد؛ براي مثال وجود تعداد کافي از پاکدلان براي آغاز انقلاب جهاني در شمار «شرايط ظهور» میگنجد؛ ولي نداي آسماني و خروج سفياني، از «نشانههاي آن» شمرده ميشود. البته هر دو بايد پيش از ظهور تحقق يابند؛ زيرا ظهور پس از آشکار شدن همه شرايط و نشانههاي حتمي آن رخ ميدهد؛ وگرنه به تحقّق مشروط قبل از وجود شرط و نيز دروغ بودن روايات نشانههاي ظهور - که درستيشان به طور متواتر و قطعي احراز شده است - ميانجامد. [1] .
📕 پارهاي از تفاوتهاي شرايط و نشانههاي ظهور عبارت است از:
🔸 1. توقف ظهور بر شرايط، توقفي واقعي و از نوع توقف معلول بر علت است؛ ولي علامات تنها نزديک شدن زمان ظهور را مينمايانند. از اين رو، وقوع ظهور، بدون تحقق اين نشانهها ممکن است. البته پارهاي از نشانهها - مانند خروج سفياني و قتل نفس زکيّه - با شرايط ظهور ارتباط عنصري دارند؛ يعني، از نتايج عصر فتنهها و انحرافاتند و به آماده سازي يکي از شرايط ظهور ميانجامند.
🔸 2. تحقق همزمان همه نشانهها يا گردآمدن آنها در يک زمان، ضرورت ندارد. نشانهها ميتوانند با فاصلههاي بسيار اتفاق افتند و در زمان واحد گرد نيايند؛ ولي شرايط چنين نيستند. در نهايت بايد تمام شرايط با هم محقق شوند و در يک زمان اجتماع کنند تا ظهور پديد آيد.
🔸 3. علايم ، پيش از ظهور پديد ميآيند و از ميان ميروند؛ ولي شرايط کمي پيش از ظهور رخ ميدهند و بعد از تحقّق ظهور نيز باقياند. [2] .
🔺 پارهاي از شرايط ظهور:
✨ شرايط ظهور امام عصر عليه السلام به طور کامل براي ما روشن نيست. بخشي از بنياديترين آنها عبارت است از:
📝 1. وجود برنامه و طرحي متعالي که بتواند با ساختار درست، عدل واقعي را در جهان بر پا سازد و سعادت و کمال آدميان را به ارمغان آورد.
🔖 2. وجود رهبر و هدايتگري بزرگ، شايسته و معصوم که از سوي خداوند منصوب شده است.
🔹 3. وجود گروهي از انسانهاي پاک دل و فداکار که در اوج تقوا به سر ميبرند و براي دفاع همه جانبه از برنامه امام معصوم عليه السلام آمادگي دارند.
امام جوادعليه السلام در اين باره فرمود: «و از اصحابش 313 تن به اندازه اصحاب بدر از دورترين نقاط زمين به گرد او فراهم آيند و اين همان قول خداوند است که فرمود: «أَيْنَ ما تَکُونُوا يَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَميعًا إِنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» [3] و چون اين تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهمآيند، خداوند امرش را ظاهر سازد و چون عقد - عبارت از ده هزار نفر باشد - کامل شد به اذن خداي تعالي قيام کند». [4] .
📒 بيترديد براي پديد آمدن ظهور، بايد اين شرايط محقق شود. وحي و روايات متواتر و قطعي بر تحقق يافتن شرطهاي اوّل و دوم گواهي ميدهد.
شرط نخست با بعثت پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله محقق شد.
شرط دوم نيز با تولد فرزند امام عسکري عليه السلام در سال 255 ه . تحقق يافت.
آنچه تا کنون به وقوع نپيوسته، شرط سوم است. براي تحقق اين شرط بايد تلاش کرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران کوشيد.
البته افزون بر شرطهاي ياد شده، احتمال وجود پارهاي شرايط ديگر نيز قوي مينمايد. بيترديد بايد همه آن شرايط واقع شود تا زمينه ظهور به طور کامل فراهم آيد. براي تسريع در تحقق اين شرايط و رخ نمودن روزگار آرماني ظهور، دعا و تضرّع در درگاه احديّت بسيار سودمند است. معصومان عليهم السلام مؤمنان را به دعا در اين باره فرمان دادهاند.
در پايان ياد کرد اين نکته شايسته است که گاهي اموري چون وضعيت اسفبار و آکنده از ستم جهان نيز از شرايط ظهور شمرده ميشود. ممکن است گروهي چنان پندارند که بايد در جهت تحقّق اين شرط کوشيد و به ترويج فساد دست زد تا پردههاي غيبت سريعتر کنار رود و ظهور امام عصر واقع شود!
در نادرستي اين پندار ترديد نيست؛ زيرا:
1. بسياري از اين پديدههايي که ممکن است از شرايط تلقي شوند، در شمار نشانههاي ظهور جاي دارند و ظهور بر آنها متوقف نيست.
2. ستم فراگير و شرط ظهور بودنش، قابل تأمل مينمايد و ميتوان اين پديده را از نشانههاي ظهور به شمار آورد حتي اگر آن از شرايط ظهور باشد، ميتوان ادّعا کرد که در شمار شرايط به معناي مصطلح نميگنجد؛ زيرا ارتباط آن با ظهور، از نوع ارتباط سبب و مسبب نيست. افزون بر اين، حتي اگر ستم فراگير «شرط اصطلاحي ظهور» به شمار آيد؛ در همگوني آن با ديگر شرطها و لزوم تلاش براي تحقق آن ترديد وجود دارد؛ زيرا به نظر ميرسد شرط قهري و تکويني است؛ يعني، جهان به رغم تلاش مؤمنان دلسوز، به سمت ستم فراگير پيش ميرود.
⬇️⬇️ ادامه