🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔳 مقتل حربن یزید ریاحی
1️⃣(مقتل اول)
◾️امام حسين (عليه السّلام) در مسیر حرکت خویش از مکه به سرزمین کربلا، با کاروان آل الله، به منطقه «ذو حسم» می رسند و در آنجا خيمه هاى خود را برپا می کنند.
▪️حرّ بن یزید رياحى به همراهى هزار سواره نمايان مى شود كه ابن زياد او را فرستاده بود تا امام حسين (عليه السّلام) را از بازگشت به مدينه منع كند و او را به كوفه درآورد، پس در گرماى سوزان ظهر حرّ و اصحابش مقابل امام حسين(عليه السّلام) ايستادند.
▪️هنگامى كه حضرت سيّد الشهداء (علیه السلام) تشنگى اين گروه را مشاهده كردند به اصحاب خود امر كردند كه خودشان و اسبهايشان را سيراب كنند پس ظرفهايى را پر از آب كردند و نزديك اسبها مى بردند تا آنكه چندين دفعه مى نوشيدند و سيراب مى شدند و نوبت به اسب ديگرى مى رسيد.
▪️عليّ بن طعان محاربى همراه با حرّ بود و بعد از همه سر رسيد در حالى كه عطش او را از پاى در آورده بود، حسين عليه السّلام فرمود: شتر خود را بخوابان، هنگامى كه خواست آب بنوشد آب به زمين ريخت، امام حسين (عليه السّلام) فرمود: ظرف را نگهدار، امّا او از شدّت عطش نمى دانست چه كند؟ امام عليه السّلام خودشان برخاستند و ظرف آب را گرفتند تا اينكه او و اسبش سيراب شدند...
▪️حجّاج بن مسروق جعفى أذان ظهر را گفت، امام حسين(عليه السّلام) به حرّ فرمود: آيا با اصحاب خود نماز مى خوانى؟ حرّ گفت: خير، بلكه همگى با شما نماز مى خوانيم.
پس از فراغت از نماز امام (عليه السّلام) به مردم رو مى كنند حمد و ثناى خدا را بجا مى آورند، بر پيامبر درود مى فرستند و مى فرمايند:
✨اى مردم! اگر شما تقواى الهی داشته باشيد و حق را از اهل آن بشناسيد بيشتر مورد رضاى خداوند خواهد بود.ما اهل بيت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) در ولايت امر بر اين مدّعيان اولى هستيم كه ادّعاى چيزى مى كنند در حالى كه مال آنها نيست و به جور و عدوان سير مى كنند.اگر ما براى شما ناخوشايند هستيم و حقّ ما را نمى دانيد و الآن رأى شما غير از آن است كه در نامه هايتان آمده است، من از نزد شما بازمى گردم.✨
▪️حرّ گفت: من نمى دانم اين نامه هايى كه مى گويى چه هستند، پس امام حسين(عليه السّلام) به عقبه بن سمعان امر كرد تا خورجينى را بيرون آورد كه پر از نامه بود.
▪️حرّ گفت: من در زمره نويسندگان آنها نيستم، من مأمورم كه پس از ملاقات شما، از شما جدا نشوم تا آنكه شما را در كوفه بر ابن زياد وارد سازم.
▪️پس امام (عليه السّلام) فرمودند:
مرگ براى تو بهتر از اين كار است و آنگاه به اصحاب خود امر كردند كه سوار شوند و زنان را نيز سوار كردند؛ حرّ مانع شد.
❇️ امام حسين (عليه السّلام) فرمود: ✨ثكلتك امك! ما الذي تريد ان تصنع؟
مادرت به عزايت بنشيند از ما چه مى خواهى؟
حرّ گفت: اگر غير از تو احدى از عرب نام مادر مرا مى برد و در چنين موقعيّتى بود من هم همان را پاسخ مى دادم(نام مادرش میبردم)، هر كس كه بوده باشد!
⚡️ولى به خدا قسم نمى توانم نام مادرت را ببرم مگر به بهترين صورتى كه توان آن را دارم.⚡️
⚜️همین عشق و محبت به دختر رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) حر را خرید و نزد حسین شفاعت کرد تا جاییکه حر، جزو اصحاب الحسین(علیه السلام) گردید.
عشق حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ام الائمه و الابرار، انسان را از اوج ذلّت به بالاترین نقطه عزّت می برد.
چرا که در زیارت حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) می خوانیم:
✨لنبشّر انفسنا بأنا قد طّهرنا بولایتک✨ ولایت حضرت صدیقه(سلام الله علیها) وجود همه ی خلق را تطهیر و پاک می گرداند.
📚اسرار الشهاده ۷۴۱ و ۷۴۳
لهوف ص۹۹
ترجمه مقتل مقرم ص١٠٢
مقتل خوارزمى ج ۱، ص ۲۳۰ فصل ۱۱.
مقتل الحسين لابن اعثم كوفي ص ٩۴
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔳 مقتل حربن یزید ریاحی
2️⃣(مقتل دوم)
🔲 اذن ورود به محرم؛ از حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها)
🔳 مقتل جناب حربن یزید ریاحی
▪️اولین کسی که لشکر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را در کربلا نگاه داشت حربن یزید ریاحی است.
▪️حر با هزار تن در مقابل حسین (علیه السلام) فرود آمد و به ابن زیاد(لعنه الله علیه) نامه نوشت که حسین (علیه السلام) در کربلا رحل انداخت و حر منتظر پاسخ نامه در کربلا ماند.
▪️پیک ابن زیاد(لعنه الله علیه) از راه رسید. ابن زیاد(لعنه الله علیه) نامه به سوی حسین (علیه السلام) فرستاد به این مضمون:
«به من خبر رسید که در کربلا فرود آمدی و یزید(لعنه الله علیه) به من نوشته است که سر بر بالش ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر رسانم یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه(لعنه الله علیه ) باز آیی و السلام».
امام حسین (علیه السلام) جوابی برای آورنده نامه نفرستادند.
▪️حر شاهد این وقایع بود و در نزد آن حضرت ایستاده، تا هنگام نماز ظهر شد، امام مؤذن را فرمود:
➖اقامه گوی؛
➖او اقامه ی نماز گفت.
➖پس با حر فرمود:
میخواهی با اصحاب خود نماز گزاری؟
➖گفت: نه، بلکه تو نماز گزار و ما همه با تو نماز میگزاریم، پس حسین (علیه السلام) نماز گزارد و آنان اقتدا کردند.
▪️بعد از نماز ،آنگاه روی بدانها نمود و خدا را سپاس گفت و ستایش کرد پس از آن فرمود:
✨ اما بعد أيها الناس فانكم ان تتقوا وتعرفوا الحق لاهله يكن ارضي لله، ونحن اهل البيت اولي بولاية هذا الامر عليكم من هؤلاء المدعين ما ليس لهم والسائرين فيكم بالجور والعدوان.
🔅اما بعد؛ ای مردم! اگر از خدای بترسید و حق را برای اهلش بشناسید خدای تعالی بیشتر از شما راضی گردد، و ما اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله) اولی تریم به تصدی امر خلافت از این مدعیان مقامی که از آن آنها نیست و میان شما به ستم و زور رفتار میکنند.
✨وان انتم كرهتمونا وجعلتم حقنا وكان رأيكم غيرما اتتني كتبكم وقدمت به علي رسلكم انصرفت عنكم.
🔅 و اگر از حق ابا دارید و ما را نمی پسندید و حق ما را نمی شناسید و رأی شما اکنون غیر از آن است که در نامهها فرستاده بودید و فرستادگان شما گفتند، از نزد شما برمی گردم.
➖حر گفت: سوگند به خدای که من از نامهها و فرستادگان که میگویی چیزی نمی دانم.
➖حر گفت: ما از اینها که نامه نوشته اند نیستیم. ما را فرموده اند چون تو را دیدیم از تک جدا نشویم تا تو را نزد عبیدالله زیاد(لعنه الله علیه) به کوفه بریم.
➖حسین (علیه السلام) فرمود:
✨مرگ به تو نزدیک تر است از این.
➖آنگاه اصحاب خود را فرمود: سوار شوید! سوار شدند و بایستاد تا زنان هم سوار گشتند. و اصحاب را گفت:
بازگردید؛ چون خواستند بازگردند آن مردم بر او راه بگرفتند.
➖ حسین (علیه السلام) فرمود:
✔️ثكلتك امك! ما الذي تريد ان تصنع؟
ای حر مادرت به عزای تو نشیند چه میخواهی؟
➖حر گفت:
👈اگر دیگری از عرب این کلمه را با من گفته بود در مثل این حالت نام مادر او را میبردم هر که باشد و لکن نام مادر تو نتوان برد مگر به بهترین وجه.(چرا که مادر تو فاطمه(سلام الله علیها) سیده نساء عالمین است.)
▪️مدتی که گذشت لشکر عمر بن سعد(لعنه الله علیه) رسید وچون حر بن یزید آنان را دید که مصمم بر قتل امام (علیه السلام) شدند و فریاد آن حضرت بشنید که میفرمود:
✨«اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذاب یذب عن حرم رسول الله صلی الله علیه و آله»
🔅آیا فریاد رسی هست که در راه خدا به فریاد ما رسد؟ آیا مدافعی هست که شر این مردم را از حرم پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بگرداند؟
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔳شهادت حرّ بن یزید ریاحی:
▪️در روز عاشورا ,پس از حبيب، حرّ بن يزيد رياحى به همراهى زهير بن قين برای جنگ با سپاه دشمن خارج شدند كه هر كدام پشتيبان ديگرى بود، هنگامى كه كار بر يكى سخت مى شد ديگرى او را نجات مى داد. ايوب بن مشرح اسب حرّ را با تير زد و اسب بر زمين افتاد. حرّ همچون شيرى پياده شد و با شمشير مشغول نبرد شد، چهل و چند نفر را به قتل رساند و در يك جنگ سخت بر زمين افتاد.
▪️اصحاب امام (عليه السّلام) او را جلوى خيمه اى بردند كه بقيه شهداء را مى آوردند حسين (عليه السّلام) فرمود:
✨كشته اى مثل كشته هاى پيامبران و آل پيامبران ✨
پس از آن به سوى حرّ رفت در حالى كه هنوز رمقى در وى باقى مانده بود، خون از صورتش پاك كردو فرمود:
✨ بخ بخ یا حر انت حر کما سمیت، فی الدنیا الآخره✨
🔅تو آزاد هستى همانگونه كه مادرت تو را اينچنين ناميد و در دنيا و آخرت آزاد هستى. 🔅
▪️سپس امام این اشعار را خواند:
⚜️لنعْمَ الْحُر حر بنی ریاح...
⚜️ونعم الحر عند مختلف الرماح
🔅چه نيكو آزاده اى است حرّ بنى رياح كه هنگام فرود آمدن نيزهها صبور بود.
⚜️و نعم الحر اذ نادی حسینا...
⚜️فجاد بنفسه عند الصیاح
🔅و چه نيكو آزاده اى بود كه خود را فداى حسين (عليه السّلام)كرد.
و هنگام صبح جان خود را از دست داد.
📚نفس المهموم ص198و 224
اسرار الشهاده ص 820 و 821
لهوف ص 129
البدايه ج 8، ص 183
مناقب ابن شهر آشوب ج 2، ص 217
مقتل العوالم ص 85
مقتل خوارزمى ج 2ص11
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔳 مقتل حربن یزید ریاحی
🔲 مفتاح کربلا
◾️اذن ورود به محرم؛ از حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها)
▪️اولین شهید در رکاب امام حسین(علیه السلام ) در کربلا، جناب حر بود که با نام و ادب در برابر ناموس الهی، فاطمه زهرا (سلام الله علیها )نجات پیدا کرد.
▪️اذن دخول در میکده ی حسین(علیه السلام)را باید از بی بی دو عالم، حضرت مادر گرفت.
اذن ولایت علی(علیه السلام) در دستان فاطمه کبری (سلام الله علیها) است.
اذن عشق حسین(علیه السلام) هم به دستان مادرشان فاطمه(سلام الله علیها) است.
▪️همین عشق و محبت به دختر رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) حر را خرید و نزد حسین(علیه السلام ) شفاعت کرد. تا جاییکه حر، در زمره ی اصحاب الحسین(علیه السلام) و جزو کربلاییان جای گرفت.
✔️ پس ما هم به اقتدای جناب حر ، در خانه مادر عالم می رویم و اذن شفاعت میگیریم.
◾️کاش ذره ای از غیرت و ادب و وفای حر، در بدن آن نا نجیبانی بود، که درب خانه فاطمه (سلام الله علیها)را به آتش کشیدند.
▪️ خانم أم سلمه میگوید:
روزی از روزهایی که فاطمه (سلام الله علیها ) دختر رسول (خدا صلی الله علیه و آله و سلّم) در مریضی سخت خود بسر میبرد-پس از آنکه علی بن ابی طالب(علیه السلام ) برای انجام کارهای خود از خانه خارج شد-به من گفت: مقداری آب برای غسل کردن برایم آماده کن!
▪️أم سلمه میگوید: آب برای غسل کردن آماده کردم! پس فاطمه(سلام الله علیها ) شروع به شستشو و غسل نمود، آن هم با بهترین صورت غسل کردنی که من از او دیدم! سپس فرمود: بهترین لباس مرا حاضر کن!ام سلمه گوید: لباس را آوردم، آنرا پوشید.
▪️سپس به اطاق خود رفت و فرمود: بسترم را در وسط اطاق پهن کن پس بستر او را آوردم و پهن نمودم!! فرمود:اسماء تو هم بیرون برو، دقایقی بعد بیا مرا صدا بزن، اگر جوابت را دادم که هیچ وگرنه، آن وقت برو بچه ها و همسرم را خبر کن.
▪️اسماء می گوید: دقایقی بعد هر چه صدا زدم، دیدم که فاطمه(سلام الله علیها ) جواب نمی دهد.
صدا زدم :ای دختر پیامبر!
ای دختر بهترین خلق عالم!
ای دختر رسول الله!
«وانکبَّتْ علیها»خودش را انداخت و گفت فاطمه جان! سلام مرا به پیغمبر برسان.
▪️همین طور که اشک می ریخت نقل دارد: «فاذَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ بالبابِ» دید دو تا آقازادۀ زهرا(سلام الله علیها)وارد اتاق شده اند،، امام حسن(علیه السلام ) خودش را انداخت روی سینه مادر:
✨«یَا أُمَّاهُ کَلَّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی»
🔅 مادر! با من سخن بگو!قبل از اینکه روح از بدنم جدا شود.
امام حسین(علیه السلام ) صورت را به کف پای مادر گذاشت:
✨«وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ»
🔅مادر! من حسینم، مادر با من سخن بگو پیش از آن که جان دهم.
▪️اسماء آقازاده ها را بلند کرد، گفت: بروید پدرتان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را خبر کنید. دوان دوان به سمت مسجد آمدند.
▪️همین که گفتند:
✨«یا ابَتَاه مَاتَتْ اُمُّنَا»
🔅 بابا! بی مادر شدیم. کسی تا آن روز زمین خوردن امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ندیده بود. قهرمان احد است، قهرمان خندق و خیبر است.
▪️ اما تعبیر نقل این است:
✨ «فَوَقَعَ عَلِیٌ عَلَی وَجهِهِ»
🔅 روی زمین افتاد و از حال رفت قدری آب به سر و صورتش زدند تا چشمانش را باز کرد، فرمود:
✨«بِمَنِ الْعزاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ»
🔅 فاطمه جان! دیگر با چه کسی درد دل کنم؟ دیگر غصه های دلم را با چه کسی بگویم؟
.....آجرک الله یا بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
📓مقتل الزهرا ص69
بحارالانوار، ج 43 ص 186
کشف الغمه، ج1 ص 500
منتهی الامال ص193
ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی ص53
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔳ورود کاروان آل الله به کربلا:
▪️... «حتّی بَلَغَ کَربلا قال: مَا إسمُ هَذهِ الأرض»تا وارد کربلا شدند، امام حسین (علیه السلام) فرمودند: نام این زمین چیست؟
«وَ قیلَ کَربلا» گفته شد: کربلا!
حضرت فرمودند:
✨« اللَّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِن کَربٍ وَ بَلا» خدایا به تو پناه می برم از اندوه و بلا.
▪️ثم قال:
✨« هذا موضع كرب و بلاء انزلوا هاهنا»، از ناقه ها پایین بیایید. اینجا همان جایی که فرزندانمان یک به یک شهید می شوند و خیام ما را آتش می زنند؛ این جا موضع كرب و بلاء است....
⚜️ كربلاء لا زِلتَ كرباً وَ بَلا
⚜️ما لقَي عِندَكَ آلُ المُصطفَى
⚜️كم عَلى تربَك لمَّا صَرَعوُا
⚜️ من دَمٍ سالٍ وَ مِن دمعٍ جَرى
▪️امير المؤمنين(علیه السلام) در جنگ صفین از مسیر كربلا عبور می کردند. هنگامی که به کربلا رسیدند، ايستادند و از اسب پياده شدند و بر روی زمین کربلا راه مي رفتند و دور محلي مي چرخيدند و می گریستند. اصحاب پريشان شده و علت را جویا شدند.
▪️ حضرت فرمودند:
✨ «هاهُنا مَصارعُ العشَّاق و مُناخُ الرکاب هذا مناخ ركابهم ، وهذا ملقى رحالهم ، ههنا مراق دمائهم ، طوبى لك من تربة عليها تراق دماء الاحبة. » ✨
ايـنجـا محـل فرود آمـدن سواران و قتلگاه عاشقان است ،اینجا مرکبهایشان بر زمین میخوابد،اینجا محل بار افکندنشان است و اینجا خونهایشان ریخته میشود،خوشا به حال تو ای خاکی که خون دوستان روی تو ریخته میشود.
⚜️کربلا ای وادی قالوا بلی
کربلا ای قبله ی اهل ولا⚜️
📚بحار الانوار ج 45 ص 249
مقتل الحسین ابن اعثم کوفی ص 77
🔳 اصحاب الحسین(علیه السلام) در کربلا:
➖ پیرغلامان امام حسین(علیه السلام):
«حبیب ین مظاهراسدی و مسلم بن عوسجه»
✨السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن ِ✨
▪️امشب دست به دامان اصحاب الحسین می شویم. همان کسانی که به مقام عظمای حلَّت بفناء الحسین(علیه السلام) رسیدند.
مقامی که خود حق تعالی در حدیث قدسی زیارت عاشورا به آن ها سلام می فرستد. که:
✨السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ.✨
▪️از جناب زهیر بگوییم یا از عابس، از حبیب بگوییم یا از مسلم. همه پروانه وار دور شمع حسین(علیه السلام) می گشتند.
اما این معاشقه ای بین دو پیر غلام حسین(علیه السلام)،حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه در روز عاشورا است.
▪️صاحب مهيج الاحزان، فرموده كه: حبیب مردي بود كهن سال، و به خدمت جناب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيده بود و هم به ملازمت اميرالمؤمنين(علیه السلام) مشرف شده بود. و گفته كه بعضي ذكر كرده اند كه آن پير سعادتمند تمام حضرت قرآن را حفظ داشت و مفسر حضرت قرآن بود و شبها خواب نكردي و از سر شب تا صبح حضرت قرآن را ختم كردي و اميرالمؤمنین(علیه السلام) علم منايا و بلايا را به او تعليم فرموده بود.
📚اکلیل المصایب ص 483
➖نامه دعوت امام حسین(علیه السلام) به حبیب بن مظاهر:
▪️امام حسین(علیه السلام) تنها نامه ای را که از کوفه پاسخ گو بودند نامه پیرغلامش حبیب بود که به او گفتند:
✨مـن الـحـسین بن علی بن ابی طالب الى الرجل الفقیه حبیب بن مظاهر✨
اما بعد: ✨یاحبیب، فانت تـعـلـم قـرابتنا من رسول الله(صلی الله علیه و آله )و انت اعرف بنا من غیرك، و انت ذوشیمة و غیرة فلا تبخل علینا بنفسك، یجازیك رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم القیامة.✨
📜از حسین بن على(علیه السلام) به مرد فقیه، حبیب بن مظاهر:
✨اى حبیب! قرابت ما را با پیامبر(صلی الله علیه و آله) مىدانى و تو بهتر از دیگران ما را مىشناسى و شخص آزادمرد و غیرتمندى هستى. از جان خود بر ما مضایقه مكن، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد.
📚معالی السبطین ج1ص228
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔳 لبَّیک اللهُمَّ لَبَّیک
➖ کربلا
▪️مسلم بن عَوسَجه و حبيب بن مظاهر هر دو پيرمرد و از يك طايفه يعني از بني اسد بودند و در كوفه زندگي ميكردند. اين دو نفر در بيعت گرفتن از مردم براي حضرت مسلم(علیه السلام) بسيار كوشيدند. مسلم بن عوسجه بعد از شهادت حضرت مسلم، همچنان مخفیانه می زیست؛ تا اینکه خبر ورود امام(علیه السلام) به کربلا در میان مردم کوفه منتشر شد.
▪️ حبیب بن مظاهر از خانه بیرون آمد. مسلم بن عوسجه را بر در مغازه عطاری دید که ایستاده است. حبیب پرسید: برای چه ایستاده ای؟ گفت: می خواهم حنا بخرم و خضاب کنم!
حبیب گفت: مگر نمی دانی که امام حسین(علیه السلام) وارد کربلا شده، بشتاب تا خود را به آن حضرت برسانیم و او را یاری کنیم. مسلم بن عوسجه با شنیدن این خبر سر از پا نشناخت. بدون درنگ آماده سفر کربلا شد و به همراه حبیب بن مظاهر به سرعت به قافله حسینی پیوست. سپس اين دو نفر پنهاني خود را به كربلا رساندند.
📚معالی السبطین ج1ص372
فرسان الهیجاء ج1ص92
الوقایع و الحوادث ج2ص99
▪️فزونى سپاه دشمن و نیروى اندک محدود برادر بیش از همه، قلب زینب (سلام الله علیها) را آماج دردها و غصه هاى فراوان مى کرد، و بدین جهت چون روز ششم محرم حبیب بن مظاهر به یارى حسین (علیه السلام) به کربلا آمد، و دختر امیرالمؤمنین (سلام الله علیها) از این فداکارى باخبر گشت، به حبیب پیغام دادند: ✨سلام مرا به حبیب برسانید✨
چون این پیغام به حبیب رسید، بر روى خاک کربلا نشست و مشتى از آن برداشته بر سرو صورت خویش ریخت و گفت:
⚡️ خاکم بر سر! سختى کار بی بی زینب(سلام الله علیها)به جایى رسیده است که به مثل من سلام مى رساند!! ⚡️
▪️شب عاشورا شد. حبیب برای قرار دل بی قرار عقیله بنی هاشم، زینب(سلام الله علیها)همه اصحاب را جمع نمود و با هم کنار خیام بانوان آمدند و صدا زدند:
⚡️ «ای گروه بانوان و حرمهای رسول خدا(ص) این شمشیرهای جوانمردان شماست که سوگند یاد کردهاند در غلاف نکنند مگر اینکه گردن دشمنان را بزنند و این نیزههای جوانان شماست که قسم خورده اند به زمین نیفکنند مگر اینکه به سینههای دشمن فرو کنند»
📚 فرسان الهیجاء؛ ج 1، ص 92
سیماى زینب کبرى ، ص 89
مقتل الحسین مقرم صص 262،263
➖وصیت مسلم بن عوسجه به حبیب:
▪️در روز عاشورا بعد از اینکه مسلم بن عوسجه جنگ نمایانی کرد ، غبار شديدى صحنه را فرا گرفت. هنوز غبار ننشسته بود كه همگان مشاهده كردند مسلم بن عوسجه بر زمين افتاده درحالى كه هنوز رمقى در وى مى باشد حسين(عليه السّلام) بسوى او رفت درحالى كه حبيب بن مظاهر او را همراهى مى كرد.
حسين(عليه السّلام) فرمود: اى مسلم! خدا تو را رحمت كند، «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا»
▪️حبيب به وى نزديك شد و به او گفت:
⚡️عز علي مصرعك يا مسلم ابشر بالجنة⚡️
اى مسلم شهادت تو بر من سخت است، بشارت باد تو را به بهشت!
مسلم با صدايى ضعيف گفت:
⚡️بشرك الله بخير ،خداوند تو را به خير بشارت دهد.⚡️
حبيب گفت:
⚡️ لولا اني أعلم أني في اثرك لاحق بك من ساعتي هذه لاحببت أن توصيني بكل ما اهمك حتي أحفظك في كل ذلك بما أنت أهل له في القرابة والدين⚡️
مى دانم كه من هم به دنبال تو هستم و الا دوست داشتم، تو را به اين مرد سفارش مى كنم كه مبادا بعد از او از دنيا بروى.
▪️حبيب گفت:
⚡️بل أنا قال: أفعل ورب الكعبة⚡️
قسم به خداى كعبه كه سفارش تو را عمل خواهم ساخت.
⚡️فما كان بأسرع من أن مات في ايديهم⚡️
در اين هنگام روح او پرواز كرد.
و كنيز او فرياد مى زد:
وا مسلماه! وا سيّداه!
📚 مقتل مقرم ص 203 و 204
ترجمه نفس المهموم ص 341
لهوف ص 102
مقتل ابی مخنف ص 108،258
❇️ عشق یکطرفه نیست، فقط اصحاب الحسین، عاشق حسین(علیه السلام) نبودند، حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بیشتر عاشق اصحابش است.
▪️ظهر عاشورا که حسین(علیه السلام) تنها شده بود، وقتی از خیام به سمت میدان می رفت آخرین وداعش را کرده بود، آمد بالای تپه، فرمودند:
✨لاَ حَولَ وَ لاَ قُوَّة إلاَّ بِاللهِ العَلیِّ العَظیم،
یک دوری در میدان زد، نگاهی به چپ و راست کرد و فرمودند:
✨یا مسلم بن عقیل، و یا هانی بن عروة، یا زهیر یا بریر! لِمَ أنادیکُم وَ لَم تُجیبوُنی!!؟؟
ای مسلم بن عقیل و ای هانی بن عروه ،ای زهیر،ای بریر !
چرا شما را صدا میکنم و جواب مرا نمیدهید؟!!!
📚معالی السبطین ج1ص372
فرسان الهیجاء ج1ص92
الوقایع و الحوادث ج2ص99
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔳 مقتل اصحاب الحسین (علیه السلام)،پیرغلامان امام حسین(علیه السلام):
«حبیب بن مظاهراسدی و مسلم بن عوسجه»
✨السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن ِ✨
▪️امشب دست به دامان اصحاب الحسین می شویم. همان کسانی که به مقام عظمای حلَّت بفناء الحسین(علیه السلام) رسیدند.
مقامی که خود حق تعالی در حدیث قدسی زیارت عاشورا به آن ها سلام می فرستد. که:
✨السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ.✨
▪️از جناب زهیر بگوییم یا از عابس، از حبیب بگوییم یا از مسلم. همه پروانه وار دور شمع حسین(علیه السلام) می گشتند.
▪️حضرت حسین (علیه السلام) هنگامی که وارد کربلا شدند ، نامه ای به اهل کوفه به طور عام و نامه ای ویژه به این مضمون برای حبیب بن مظاهر نوشتند :
✨بسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم مِنْ الحُسَیْنِ بْنِ عَلی الیَ الرَّجُل الفَقیه حَبیبِ بْنِ مَظَاهِرِ الأسَدی ، أمّا بَعْد فَقَدْ نَزَلْنٰا کَرْبَلَا وَ انْتَ تَعْلَمْ قرَابَتی مِنْ رَسُولِ اللّهِ فَاِنْ ارَدْتَ نُصرَتَنا فَاقْدِمْ الَیْنَا عَاجِلاً .
🔅بنام خدای رحمان رحیم .از حسین بن علی به آن مرد فقیه فهیم حبیب بن مظاهر اسدی ، ما در کربلا اقامت گرفته ایم ، تو نزدیکی مرا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم ) می دانی ، اگر قصد یاری ما را داری به سرعت به سوی ما بشتاب .
▪️حبیب پس از خواندن نامه با عبور از مقدماتی که بیشتر جنبه حفظ اسرار و تقوای سیاسی داشت به همسرش گفت :
《مطمئن باش که این محاسن سپیدم را در یاری و نصرت حسین به خون گلویم رنگین خواهم کرد》 . سپس از خانه بیرون شد که راه فرار از کوفه را به دور از چشم دشمن ارزیابی کند .
▪️در مسیر راه با مسلم بن عوسجه مصادف شد که می خواهد از مغازه عطاری جهت خضاب محاسن خود حنا بخرد .
➖حبیب گفت : ای مسلم ! مگر خبر نداری که مولایمان حسین (علیه السلام) به سرزمین کربلا وارد شده بیا به یاری او بشتابیم . مسلم بن عوسجه بی درنگ مهیای خارج شدن از کوفه شد !
▪️حبیب بن مظاهر، این پیرمرد عارف و آگاه، پس از شهادت مسلم، مصمم بود به هر قیمت خود را به کاروان کربلا برساند. شب به راه می افتاد و روز استراحت می کرد تا در بند مأموران ابن زیاد(لعنه الله علیه) اسیر نشود. سرانجام، روز هفتم ماه محرّم، در کربلا به کاروان امام حسین (علیه السلام) پیوست.
▪️وقتی حبیب و مسلم به کربلا رسیدند،یاران حسین(علیه السلام ) به استقبال حبیب شتافتند .
▪️علیا مخدره زینب کبری(سلام الله علیها ) پرسید : ✨چه خبر است که یاران به هم برآمده اند ؟
گفتند : حبیب بن مظاهر به یاری شما آمده است .حضرت فرمودند:
✨ سلام مرا به حبیب برسانید .
▪️چون سلام زینب کبری(سلام الله علیها ) را به حبیب رسانیدند ، حبیب کفی از خاک برگرفت و بر فرق خود پاشید و گفت : من کیستم که دختر کبرای امیر عرب به من سلام رساند ! !
📓ابصار العین، ص 57
معالی السبطین ج 1ص372
نهج الشهاده ص66
ارشاد مفید، ج2 صص34و35
فرسان الهیجاء ج1ص91
منتخب التواریخ ص278
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔲 هل من ناصر ینصرنی؟!!!
⚜️عشق یکطرفه نیست، فقط اصحاب الحسین عاشق امام حسین(علیه السلام )نبودند، امام حسین(علیه السلام )بیشتر عاشق اصحابش است.
▪️روز عاشورا وقتی همه اصحاب حضرت به شهادت رسیدند، چون امام حسین(علیه السلام) بدنهای پاک و پاره ی یارانش را دید که بر روی خاک کربلا افتاده است و دیگر کسی نمانده است که از ایشان حمایت کند و نیز بیتابی اهل بیت(علیهم السلام ) را مشاهده فرمود، در برابر سپاه کوفه ایستاد و فریاد برآورد که:
⚜️هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟
⚜️هل من موحد یخاف الله فینا؟
آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
آیا خداپرستی در میان شما وجود دارد که درباره ی ظلمی که بر ما رفته است از خدا بترسد؟
⚜️هل من مغیث یرجو الله فی اغاثتنا؟
⚜️هل من معین یرجو ما عندالله فی اغاثتنا؟
آیا کسی هست که به فریادرسی ما به خدا دل بسته باشد؟
آیا کسی هست که در کمک کردن به ما چشم امید به اجر و ثواب الهی دوخته باشد؟
▪️امام (علیه السلام) مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و فرمودند:
⚜️«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِیَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَی بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِیُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِیُّ، وَ یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ
🔅ای مسلم بن عقیل! ای هانی بن عروه! ای حبیب بن مظاهر! ای زهیر بن قین! ای یزید بن مظاهر! ای یحیی بن کثیر! ای هلال بن نافع! ای ابراهیم بن حُصَین! ای عمیر بن مطاع! ای اسد کلبی! ای عبداللَّه بن عقیل! ای مسلم بن عوسجه! ای داود بن طرمّاح! ای حرّ ریاحی! ای علی بن الحسین! ای دلاورمردان خالص! و ای سواران میدان نبرد!
⚜️ مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟!
⚜️ أنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟
⚜️أمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟
🔅چه شده است شما را صدا می زنم ولی پاسخم را نمی دهید؟
🔅و شما را می خوانم ولی دیگر سخنم را نمی شنوید؟ آیا به خواب رفته اید که به بیداری تان امیدوار باشم؟
🔅یا از محبّت امامتان دست کشیده اید که او را یاری نمی کنید؟
⚜️فهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاهَ اللِّئامَ
🔅این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته اند. از خوابتان برخیزید، ای بزرگواران! و از حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم )در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.
⚜️ و لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».
🔅ولی به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهی نمی کردید، و از یاریم دست نمی کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق می شویم
📓معالی السبطین، ج 2 ص 17
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
🔲 مقتل جناب مسلم بن عقیل
▪️جناب مسلم بن عقیل، پس از پراکنده شدن وبی وفایی کوفیان،همچون افراد متحیر گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ حرکت می کردند تا اینکه وارد یکی از کوچه های کوفه شدند،و به خانه بانویی به نام«طَوْعه» پناه بردند و آخرین شب عمر خود را در آنجا سپری کردند.
🔆🏴نحوه به شهادت رسیدن جناب مسلم بن عقیل (رحمةالله علیه )
🍂▪️لمّا سَمِعَ [مُسلِمٌ ] وَقعَ حَوافِرِ الخَيلِ، وأصواتَ الرِّجالِ، عَرَفَ أنَّهُ قَد اُتِيَ، فَخَرَجَ إلَيهِم بِسَيفِهِ، وَاقتَحَموا عَلَيهِ الدّارَ، فَشَدَّ عَلَيهِم يَضرِبُهُم بِسَيفِهِ حَتّى أخرَجَهُم مِنَ الدّارِ، ثُمَّ عادوا إلَيهِ فَشَدَّ عَلَيهِم كَذلِكَ، فَاختَلَفَ هُوَ وبُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ ضَربَتَينِ، فَضَرَبَ بُكَيرٌ فَمَ مُسلِمٍ فَقَطَعَ شَفَتَهُ العُليا ، وأشرَعَ السَّيفَ فِي السُّفلى، ونَصَلَت لَها ثَنِيَّتاهُ، فَضَرَبَهُ مُسلِمٌ ضَربَةً في رَأسِهِ مُنكَرَةً، وثَنّى بِاُخرى عَلى حَبلِ العاتِقِ كادَت تَطلُعُ عَلى جَوفِهِ. فَلَمّا رَأَوا ذلِكَ أشرَفوا عَلَيهِ مِن فَوقِ ظَهرِ البَيتِ، فَأَخَذوا يَرمونَهُ بِالحِجارَةِ، ويُلهِبونَ النّارَ في أطنانِ القَصَبِ، ثُمَّ يَقلِبونَها عَلَيهِ مِن فَوقِ البَيت، فَلَمّا رَأى ذلِكَ خَرَجَ عَلَيهِم مُصلِتا بِسَيفِهِ فِي السِّكَّةِ فَقاتَلَهُم.
ترجمه:
▪️مسلم بن عقیل چون صداى سُم اسبان و سر و صداى مردان را شنيد، دانست كه به سراغ وى آمده اند. پس با شمشير به سوى آنان آمد. آنان به خانه يورش آوردند. مسلم سخت با آنان درگير شد و آنان را با شمشير مى زد تا آنها را از خانه بيرون راند. آنان دوباره باز گشتند و باز مسلم سخت با آنان درگير شد. ميان مسلم و بُكَير بن حُمرانِ اَحمرى دو ضربه شمشير، رد و بدل شد. بُكَير ضربتى بر دهان مسلم زد و لب بالاى او قطع شد و شمشير بر لب پايين نشست و دندان هاى پيشين مسلم افتاد و مسلم هم ضربتى بر سر و ضربتى ديگر بر رگ گردن وى زد كه نزديك بود به عُمق [گردنش] رخنه كند.
▪️سپاهيان چون اوضاع را چنين ديدند از بالاى بام خانه بر مسلم هجوم آوردند و سنگ به طرفش پرتاب مى كردند و توده هاى نِى را آتش مى زدند و به سويش مى انداختند. مسلم چون اوضاع را چنين ديد با شمشيرِ برهنه به كوچه آمد و با آنان به نبرد پرداخت.
☄️محمد بن اشعث فرياد زد : " اى مسلم ! تو در امانى .
جناب مسلم فرمود : " امان مردم حيله باز و فاجر ، امان درست نخواهد بود .
✨پس از آن ، به جنگ مشغول شد واشعار حمران بن مالك خثعمى را كه در روز " قرن " سروده بود به عنوان رجز قرائت كرد :
🔅" قسم ياد كرده ام جز به آزادگى كشته نشوم ، اگر چه شربت مرگ را با تلخى وسختى بنوشم .دوست ندارم كه با من خدعه وفريب انجام دهند و اسير سازند .🔅
🔥سپاه ابن زياد(لعنةالله علیه) فرياد زدند : " اى مسلم ! محمّد بن اشعث به تو دروغ نمى گويد وتو را فريب نمى دهد .
◾️✨جناب مسلم اعتنا نكردند وپس از آن كه بر اثر زخم هاى شمشير ونيزه ضعف بر او غلبه كرد ، لشكر بر فشار حمله خود افزودند و ناپاكى از پشت سر، با نيزه خود بر ایشان زد كه از اسب بر زمين افتادند .ایشان را اسير كردند وچون نزد ابن زياد لعین بردند ، جناب مسلم بر او سلام نكردند .
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
#مقتل_الحسین_علیه_السلام
#مقتل_اصحاب
◽️يكى از پاسبانها گفت : چرا بر امير سلام نكردى ؟ "جناب مسلم فرمودند : " واى بر تو ، او بر من امير نيست .
🔥ابن زياد لعین گفت :اهميتى ندارد ، سلام بكنى يا سلام نكنى ، كشته مى شوى .
🔘جناب مسلم فرمودن : " اگر مرا بكشى موضوع بزرگى نيست ، زيرا كسانى ناپاكتر از تو ، اشخاصى بهتر از مرا كشته اند وعلاوه بر اين تو از نظر اين كه اشخاص را به نامردى مى كشى وبا وضع فجيعى مثله مى كنى وناپاكى خود را ظاهر مى سازى ودر موقع غلبه نمودن بر دشمن بدترين عملها را انجام مى دهى ، از همه زشتكاران پيشى گرفته اى وبه راستى براى اين زشتكاريها كسى از تو آماده تر نيست .
🔅تشنه لب،همچون ارباب خویش
🔲 حضرت مسلم (علیه السّلام) سخت مجروح و ناتوان شده و سخت تشنه شده بودند، عمروبن حریث نیز در آنجا بود، و کوزه آبی در نزدیک آنجا قرار داشت، حضرت مسلم (علیه السّلام) فرمودند: شربتی از آب به من بدهید، آنگاه نشستند و بر دیوار تکیه دادند، عمروبن حریث غلام خود را فرستاد و او ظرف آبی آورد و به جناب مسلم (رحمةالله علیه) داد، جناب مسلم (علیه السّلام) ظرف را بدست گرفتند همین که خواست بیاشامند، آب خون آلود شد، آن آب ریخت و عوض کردند، باز خواستند بیاشامند، از دهان و لبهای خون آلودشان، خون به آب رسید و آب را نیاشامیدند، بار سوم ظرف را پر از آب کردند، خواست بیاشامد، دندانهای پیشین آن جناب در میان ظرف ریخت، فرمودند:
🔆🏴الْحَمْدُ لِلْهِ لَوْ کانَ لِی مِنَ الرِّزْقِ الْمَقْسُومِ شَرِبْتُهُ.
«حمد و سپاس خدای را، اگر این آب روزی من شده بود، آن را نوشیده بودم».(چنین قسمت شده که تشنه باشم)🔆🏴
🔥بعد از گفتگوهایی که بین جناب مسلم بن عقیل (رحمةالله علیه)و آن شقی ابن زیاد ملعون صورت گرفت درنهایت،ابن زياد به بد گفتن به ایشان وبه حضرات معصوم على وحسن وحسين (عليهم السّلام) زبان گشود .
جناب مسلم فرمود : " تو وپدرت به دشنام شايسته ترند .هر چه مى خواهى بكن ، اى دشمن خدا ! "
🔥 ابن زياد(لعنةالله علیه) ، بكير بن حمران را مأمور نمود كه جناب مسلم را بر بام دارالاماره ببرد وبه قتل برسانند .
💫⚫️جناب مسلم در بين راه تسبيح خدا مى گفت واز خداوند طلب آمرزش مى كرد ودرود بر رسول خدا مى فرستاد تا بالاى بام رسيد .
سر از بدنش جدا كردند .
كشنده او با وحشت زيادى از بام فرود آمد .
ابن زياد گفت : " تو را چه مى شود ؟ گفت :
اى امير ! موقعى كه مسلم را مى كشتم ، مرد سياه روى بدصورتى را ديدم كه برابر من ايستاده وانگشتان خود را به دندان مى گزد يا گفت : لبهاى خود را مى گزيد و من از ديدن او به اندازه اى ترسيدم كه هرگز چنين ترسى در دل من راه نيافته بود .
📓اللهوف في قتلي الطفوف السيد بن طاووس: ج 1 ص77-73.
🏴
🏴🏴🏴🏴🏴