تدابیر و توصیه هایی حکیمانه در پیشگیری و درمان #آنفولانزا و #سرماخوردگی
🔹 آنفولانزا و سرماخوردگی رایج ترین بیماری روزهای سرد پاییز و زمستان است که اگر برای پیشگیری و درمان آن به موقع اقدام نشود عاملی خواهند بود برای پیشروی و تشدید بیماری حتی مرگ.
🔹 بنابراین بهتر است ضمن رعایت توصیه های پیشگیرانه، زمانی هم که علائم آنفولانزا و یا سرماخوردگی را در خود احساس می کنید به دنبال راه هایی برای بهبود سریع آن باشید.
🔹 آنفولانزا و سرماخوردگی
سازمان جهانی بهداشت هیچ درمانی را برای آنفولانزا و سرماخوردگی ارائه ننموده است لذا ما انتظار ارائه درمان پزشکی نداریم.
🔹 و با توجه به اینکه ویروس های آنفولانزا و سرماخوردگی دائماً تغییر می یابند لذا اگر واکسنی برای پیشگیری پیشنهاد شود باید طبیب حاذق بداند که محیط ما به کدام ویروس آلوده است و واکسن مورد نظر برای پیشگیری همان ویروس انتخاب شود!
🔹 علائم سرماخوردگی و آنفولانزا:
سرماخوردگی معمولأ با سوزش و درد گلو آغاز می شود و با سرفه، آبریزش بینی و بعضی مواقع با خروج خلط ادامه پیدا می کند.
🔹 بر خلاف سرماخوردگی معمولی، بزرگسالان و کودکان مبتلا به آنفولانزا به طور کلی تب دارند.
🔹 بیماری آنفولانزا به طور ناگهانی آغاز می شود و با علائمی همچون تب، صورت برافروخته، درد بدن و فقدان انرژی مشخص می شود. برخی از مردم علائم سیستمیک و سرگیجه یا استفراغ دارند.
🔹 مطرح شده بود مصرف بی رویه و نادرست آنتی بیوتیک در مرغداری ها باعث شده است مردم به داروهای آنتی بیوتیک مقاوم شوند و این مقاومت میکروبی که در نتیجه بی اثر شدن آنتی بیوتیک ها به وجود می آید خطری است که می تواند سلامت مردم را تهدید کند.
🔹 پیشگیری آنفولانزا و سرماخوردگی:
ضمن رعایت اقدامات پیشگیرانه موارد ذیل توصیه می شود:
1⃣ داشتن یک سیستم ایمنی قوی و کارآمد سبب پیشگیری از ابتلا به بیماریهای آنفولانزا و سرماخوردگی می گردد لذا مصرف روزانه عسل به ویژه در فصول سرد که این بیماریها بیشتر شایع هستند، توصیه می گردد.
2⃣ انجام حجامت عام به عنوان اقدامی پیشگیرانه.
3⃣ استنشاق آب نمک یا جوش شیرین یا مخلوط هر دو
4⃣ تغذیه سالم را همواره رعایت نمایید تا بدنی قوی داشته باشید.
🔹 تدابیر درمانی #آنفولانزا و #سرماخوردگی:
1⃣ مصرف روزانه عسل
2⃣ انجام حجامت عام و سبک به عنوان اقدامی درمانی در مبتلایان به بیماری های ویروسی مانند آنفولانزا و سرماخوردگی و همچنین انجام بادکش گرم توصیه می شود.
3⃣ استنشاق آب نمک یا جوش شیرین یا مخلوط هر دو
4⃣ یکی از توصیه های نافع در درمان بیماری آنفولانزا خوردن اسفند به مدت هفت شب می باشد.
اگر بیمار بزرگسال است شبها یک قاشق غذاخوری و اگر زیر 12 سال باشد یک قاشق مربا خوری اسفند را در دهان بریزند و با آب قورت دهند.
همچنین برای کودکانی که غذا می خورند یک قاشق مربا خوری اسفند را داخل یک لیوان آب ولرم یا آب جوش بریزید و بعد از ده دقیقه آنرا صاف کنید و از آن آب را میل کنند.
🛎 تذکر: در حالت سرماخوردگی مصرف اسفند نصف مقادیر فوق توصیه می شود.
5⃣ هر چهار ساعت یک قاشق غذاخوری مخلوط سیاه دانه و عسل در زمان بیداری مصرف نمایید.
برای تهیه این ترکیب شفاء بخش 50 گرم سیاه دانه را بکوبید (نه با آسیاب) و با 300 گرم عسل زنبوری چند گیاهی مخلوط کنید. (یا کد 118 را می توانید از عطاریهای مورد تایید موسسه احیای سلامت نیز تهیه نمایید)
6⃣ بخور جوش شیرین
7⃣ آش مخصوص سرماخوردگی
👇👇👇👇👇
🌺آش مخصوص سرماخوردگی🌺
درمان عفونتهای تنفسی و هر نوع آنفلونزا ازجمله آنفلوانزای آمریکایی
(نوعAیاخوکی)
🍵طرز تهیه #آش مخصوص سرماخوردگی
مقداری مساوی از
هویج
پیاز
کدوی حلوایی بدون پوست
شلغم
به
سیب درختی
مقدارکمی برنج
سبزی آش
آماده کرده وبه همراه آب در ظرف مسی روی حرارت ملایم شروع به طبخ نمایید.
پس از مدتی مقداری گیاه خشک پرسیاوشان زوفا و بنفشه و پونه به آش فوق افزوده وصبرکنید تا جا بیفتد
قبل از مصرف؛ مقدارکمی نمک وآبلیموبه آن اضافه نمایید🌿🌱
این غذا بسیار پر انرژی وزود هضم بوده وبرای بیماریهای تب دار عفونی بسیارمفیداست ونرم کننده مخاط سیستم تنفسی ودفع کننده ترشحات واخلاط سینه میباشد.
📢جالب است بدانید در بسیاری ازمواقع ؛ بایکی دو وعده مصرف این آش درهنگام سرماخوردگی؛ کل علائم آن فروکش میکند.
🖍تذکر
بجای پیاز می توانید از پیازچه به همراه حبه سیر نیز استفاده کنید.
🌹 طبیعتِ سرسبز مخملکوه، منطقهی سَرمَرخ
روستای سرمرخ در استان لرستان و در ۱۵ کیلومتری خرم آباد واقع شده است. این روستا سراسر پوشیده از جنگلهای بلوط و نهرهای جاری است. در اینجا عطر پونه وحشی پراکنده شده در هوا، هر آدمی را از خود بی خود می کند.
دشت های سرسبز با پوشش گیاهی منحصر به فرد، درختان گلابی و زالزالک وحشی، سیاه چادرهای عشایر کوچ کننده و گلههای آنها، زیبایی منحصر به فردی به این روستا و محیط پیرامون آن بخشیده است. قرارگرفتن در دامنه سفید کوه، تنگِ هرور، تنگِ گهواره و وجود منطقه حفاظت شده کلدر، سفر به سوی این روستا را جذاب تر می کند. شرایط آب و هوایی خنکی بر منطقه حاکم بوده که علت آن نزدیکی به سفید کوه است.
برای رسیدن به منطقه بکر و دلنشین سرمرخ ابتدا باید به روستای قلعه سنگی بروید. با رسیدن به میدان کیو شهرستان خرم آباد و حرکت به سوی شمال لرستان یعنی شهرستان الشتر در ٧ کیلومتری خرم آباد به روستای قلعه سنگی خواهید رسید.
#طبیعت #ایران #ایرانگردی
🚰 چشمه چپخلی واقع در حوالی شهر اراک که دارای خاصیت سنگ شکنی کلیه و مثانه دارد و به شهرت جهانی رسیده است . در تابلوی بالای چشمه خواص دیگر آب این چشمه ذکر شده .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 اینجا ییلاق دِرازنو در پاییز رنگارنگ
درازنو یکی از دهکده های ییلاقی استان گلستان است که در بلندترین ارتفاعات کردکوی قرار گرفته است. این روستا آنقدر مرتفع است که از بلندای آن می توان منظره حیرت انگیز بیش از ۱۰ شهر و ده ها روستا در استان های گلستان و حتی مازندران را می توان مشاهده کرد. چشم انداز انتهای شرقی دریای خزر و خلیج گرگان از این روستا بدون اغراق یکی از زیباترین منظره هایی خواهد بود که تا به حال دیده اید.
درازنو حدود ۴۰ کیلومتر با شهر کردکوی فاصله دارد و در همسایگی آن قله درازنو با ارتفاع ۲۸۰۰ متر از سطح دریا قرار گرفته است. برای دسترسی به این منطقه ییلاقی زیبا، ابتدا باید به شهر کردکوی گلستان بروید و از آنجا مسیر جاده جنگلی درازنو را در پیش بگیرید. این جاده شیب دار و پر پیچ و خم، از میان پارک جنگلی امام رضا (ع) عبور می کند.
پس از حدود ۴۰ دقیقه رانندگی در این مسیر بسیار زیبا، جاده خاکی می شود و به یک دو راهی خواهید رسید.
اگر مسیر سمت چپ را در پیش گیرید پس از حدود ۱۰ دقیقه به روستای درازنو خواهید رسید.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت تشرف آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) خدمت #امام_زمان (عج)
🎙استاد عالی
45.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند «کمالِ کمال» مستندی درباره مرحوم حاج آقا آیت الله سید کمال #فقیه_ایمانی رحمة الله علیه🌷
#شبکه_خبراصفهان
0232ale_emran 189-190.mp3
13.65M
#لالایی_خدا ۲۳٢
#سوره_آل_عمران آیات ١٩٠ - ١٨٩
#محسن_عباسی_ولدی
#قصّه
(توحید مفضل)
منبع قصّه این برنامه👇
📚برگرفته از کتاب "توحیدمفضل"
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هفتاد و هشتم دستم را گرفته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و هفتاد و نهم
و همه چیز از جایی خراب شد که پدرم پیمان شراکتی شوم با یک خانواده وهابی امضا کرد که با انگشتهای سردم ردیف قطرات اشک را از روی صورتم پاک کردم و با لحنی لبریز حسرت ادامه دادم: «تا اینکه بابام با چند تا تاجر ناشناس قرارداد بست. خودش میگفت اصالتاً عربستانیان، ولی خیلی ساله که اومدن ایران و اینجا زندگی میکنن. ما همه مخالف بودیم، ولی بابام کار خودش رو کرد...» و پای نوریه با مرگ مادرم به خانه ما باز شد که آهی کشیدم و ناله زدم: «به یکی دو ماه نکشید که مادرم سرطان گرفت و مُرد. بعد سه ماه بابام با یه دختر نوزده ساله ازدواج کرد. نوریه خواهر یکی از همون شرکای عرب بابام بود. تازه اون موقع بود که بابا گفت اینا وهابیان. از اون روز مصیبت ما شروع شد! بابا میگفت اینا شیعه رو قبول ندارن و نباید بفهمن مجید شیعهاس!» که بلاخره سرم را بالا آوردم و به پاس صبوریهای سختش در برابر نوریه، نگاهی عاشقانه به صورت محزون و مظلومش کردم و با لحنی لبریز افتخار ادامه دادم: «مجید اون مدت خیلی اذیت شد! خیلی عذاب کشید! بابا از عشق نوریه کور و کر شده بود! بابا حتی به خاطر نوریه وهابی شده بود و خودش هم مجید رو زجر میداد! ولی مجید به خاطر من و برای اینکه آرامش زندگیمون به هم نخوره، همه رو تحمل میکرد تا نوریه نفهمه که شیعه اس...» و صورتش به چه لبخند شیرینی گشوده شد و من با بغضی مظلومانه ادامه دادم: «ولی نشد! یه شب نوریه به سامرا اهانت کرد و مجید دیگه نتونست تحمل کنه، همه چی به هم ریخت! آخه شرط ضمن عقد نوریه این بود که بابا با هیچ شیعهای ارتباط نداشته باشه!» مجید نفس بلندی کشید و من باز گلویم از حجم گریه پُر شد و زیر لب زمزمه کردم: «پدر نوریه واسه بابا حکم کرد که یا باید مجید وهابی شه، یا باید طلاق منو از مجید بگیره، یا منم با مجید برم و برای همیشه از خونوادهام طرد شم...» و دیگر نگفتم در این میان پیشانی مجیدم شکست و من که پنج ماهه حامله بودم چقدر از پدرم کتک خوردم و باز هم عاشقانه پای هم ماندیم و نگفتم که پدر بیغیرتم به بهای بیحیاییهای برادر نوریه، برای من چه خوابی دیده بود که از ترس جان کودکم از آن خانه گریختم که از همه غمهای دلم فقط خدا باخبر بود و تنها یک جمله گفتم: «ولی من میخواستم با مجید باشم که برای همیشه از خونوادهام جدا شدم...» و تازه در به دری غریبانهمان از اینجا آغاز شد که سری تکان دادم و گلایه کردم: «ولی چون بابا معامله با شیعه رو حروم میدونست، پول پیش خونه رو پس نداد، نذاشت جهیزیهام رو ببرم، حتی اجازه نداد وسایلی که با پول خودمون خریده بودیم، ببریم. با پساندازی که داشتیم یه خونه دیگه اجاره کردیم، ولی دیگه پول نداشتیم و مجبور شدیم طلاهامو بفروشیم تا بتونیم دوباره وسایل زندگی رو بخریم...» و مجید دلش نمیخواست بیش از این از مصیبتهای زندگیمان حرفی بزنم که با صدایی که از اعماق غمهایش به سختی بالا میآمد، تمنا کرد: «الهه! دیگه بسه!» ولی آسید احمد میدید کاسه صبرم سرریز شده و میخواهم تک تک جراحتهای جانم را نشان دهم که به حمایت از من، پاسخ مجید را داد: «بذار بگه، دلش سبک شه!» سپس رو به من کرد و گفت: «بگو بابا جون!» با هر دو دستم پرده اشک را از صورتم کنار زدم و با لحنی غمزده، غمنامهام را از سر گرفتم: «هیچکس از ما سراغی نمیگرفت! فقط عبدالله که کارش از بابا جدا بود، یه وقتایی بهمون سر میزد. ولی دو تا برادر بزرگترم حتی جواب تلفن منو هم نمیدادم. دیگه من و مجید غیر از خدا کسی رو نداشتیم. ولی دلمون به همین زندگی ساده خوش بود...» و با اینکه از اهل سنت بودم، برای جان جواد الائمه (علیهالسلام) به قدری حرمت قائل بودم که حرفی از ماجرای حبیبه خانم به میان نیاوردم تا اجر خیرخواهیمان باطل نشود و تنها به آخر قصه اشاره کردم: «ولی یه اتفاقی افتاد که مجبور شدیم سرِ دو ماه اون خونه رو تخلیه کنیم. مجید رفته بود بنگاه که قرارداد اجاره یه خونه دیگه رو امضا کنه، ولی پولش رو تو راه زدن، پولی که همه سرمایه زندگیمون بود...» و من هنوز از تصور بلایی که میتوانست جان عزیزترین کسم را بگیرد، چهارچوب بدنم به لرزه میافتاد که با نفسهایی بُریده به فدایش رفتم: «ولی همه سرمایه زندگیمون فدای سرش...» مجید محو چشمان عاشقم شده و بیآنکه پلکی بزند، تنها نگاهم میکرد که پا به پای من، همه این روزها را به چشم دیده و میفهمید چه می گویم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani - ساز و آواز.mp3
1.3M
🎵ساز و آواز از آلبوم : شب، سکوت، کویر
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من
زلف تو درهم شکست توبه و پیمان من
بی تو دل و جان من سیر شد از جان و دل
جان و دل من تویی ای دل و ای جان من
چون گهر اشک من راه نظر چست بست
چون نگرد در رخت دیدهٔ گریان من
هر در عشقت که دل داشت نهان از جهان
بر رخ زردم فشاند اشک درافشان من
شد دل بیچاره خون، چارهٔ دل هم تو ساز
زانکه تو دانی که چیست بر دل بریان من
گر تو نگیریم دست کار من از دست شد
زانکه ندارد کران، وادی هجران من
هم نظری کن ز لطف تا دل درمانده را
بو که به پایان رسد راه بیابان من
هست دل عاشقت منتظر یک نظر
تا که برآید ز تو حاجت دو جهان من
تو دل عطار را سوختهٔ خویشدار
زانکه دل سنگ سوخت از دل سوزان من
#عطار_نیشابوری
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357