به او تسلى دهند، اين ضررى ندارد؛ ولى گاه نزد غير آنها شكايت مىكند كه اين كار، زيانبار است. البته شكايت كردن به درگاه خداوند نه تنها عيبى ندارد، بلكه نوعى دعا و تضرع و درخواست از اوست و در دعاهاى معصومان هم آمده است، همانگونه كه يعقوب پيغمبر بعد از آنكه يوسف و بنيامين را از دست داد در برابر سرزنش افراد گفت: «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» ؛گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا شكوه مىكنم؛ و از خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد!». ١
نيز در مناجات دوم از مناجاتهاى پانزدهگانۀ امام سجاد عليه السلام مىخوانيم:
«إِلَهِى إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً» .
سپس در
سومين گفتار حكيمانه مىافزايد:«كسى كه در برابر ثروتمندى به علّت ثروتش تواضع كند، دو سوم دين خود را از دست داده است»؛ (وَ مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ) .
در اينكه چگونه تواضع كردن در برابر ثروتمندى براى غناى او سبب مىشود كه دو سوم دين انسان بر باد رود، توجيهات فراوانى از سوى شارحان نهج البلاغه ذكر شده است.
١. همانگونه كه در حكمت ٢٢٧ گذشت، ايمان داراى سه ركن است: معرفت قلبى، اقرار زبانى و عمل به اركان دين؛ كسى كه در برابر چنين ثروتمندى خضوع مىكند در واقع اقرار زبانى به توحيد را با كلمات تملقآميزش در هم شكسته و همچنين خضوعى كه بايد در برابر ذات پاك پروردگار داشته باشد به وسيلۀ خضوع در مقابل اين ثروتمند، به شرك آلوده كرده است، بنابراين دو ركن از اركان ايمان را بر باد داده، هرچند ايمان قلبى او محفوظ مانده باشد. ٢
٢. كمال نفس انسانى به وسيلۀ علم و عفت و شجاعت است و كمال قوۀ شهوانى به داشتن عفت و كمال قوۀ غضبى به داشتن شجاعت است و از آنجا كه فروتنى در مقابل ثروتمند براى ثروتش موجب علاقۀ زياد به دنيا و خارج شدن از فضيلت عفت مىشود و همچنين سبب بيرون رفتن از دايرۀ حكمت و دانش است كه بايد هر چيز را به جاى خود بگذارد به اين ترتيب دو ركن از اركان سهگانۀ فضليت و كمال انسانى از بين مىرود. ١
ولى اين توجيه قابل نقد است، زيرا چنين كسى فضيلت سوم او كه شجاعت است نيز براى اين خضوع ذليلانه از بين مىرود، بنابراين هر سه ركن فضيلت از ميان رفته است.
٣. توجيه سوم اين است كه منظور از دو ثلث، بخش اعظم دين است كه مجازا اطلاق دو ثلث بر آن شده، زيرا انسانى كه در برابر غير خدا براى غنايش تواضع مىكند و او را در واقع روزىرسان خود مىپندارد آلوده به شرك شده است و مىدانيم كه توحيد، اعظم بخشهاى دين است.
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: هنگامى كه آيۀ شريفۀ «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ ...»؛ (بنابر اين،) هرگز چشم خود را به مواهب مادّى، كه به گروههايى از آنها داديم، مدوز» نازل شد. ٢ پيغمبر صلى الله عليه و آله بيان مشروحى فرمود؛ از جمله فرمود:
«مَنْ أَتى ذا مَيْسَرَةٍ فَتَخَشَّعَ لَهُ طَلَبَ ما في يَدَيْهِ ذَهَبَ ثُلْثا دينِهِ ؛كسى كه نزد ثروتمندى برود و به اميد استفادۀ آنچه او در اختيار دارد، در برابر او خضوع كند دو سوم دينش بر باد رفته است».
سپس امام صادق عليه السلام به راوى اين روايت (مفضل بن عمر) فرمود:(در تفسير اين جمله) عجله نكن. كسى كه نزد ديگرى برود كه داراى امكاناتى است و او را احترام و توقير كند گاهى لازم است كه چنين كارى را انجام دهد، زيرا مىخواهد شكر نعمت را بگزارد (بنابراين چنين كسى دو ثلث دينش از بين نمىرود). ١
٤. توجيه ديگر اين است كه لازمه خضوع در برابر غير خداوند اين است كه انسان عمل خود را براى غير خدا قرار داده باشد و بزرگ شمردن مال در واقع نشانۀ ضعف يقين است، بنابراين چيزى جز اقرار به زبان باقى نمىماند. ٢
اين توجيه نيز قابل ايراد است، زيرا اينگونه اشخاص معمولاً در مقابل اغنيا تعبيرات شركآلودى مىكنند؛ مثلاً مىگويند: اميد ما اول به خدا و بعداً به توست يا مىگويند همۀ اميد ما به توست، بنابراين هر سه بخش از دينش مطابق اين توجيه از بين مىرود.
بهترين توجيه همان است كه در ابتدا گفته شد.
به هر حال شك نيست كه تواضع در برابر ثروتمندان براى ثروتشان هم موجب ذلت تواضع كننده است و هم طغيان ثروتمندى كه به او تواضع شده تا آنجا كه گويى خود را روزى رسان مىداند و ديگران را روزىخوار خودش و متأسفانه اين رذيلۀ اخلاقى در افراد بسيارى ديده مىشود؛ اما در هر حال نبايد احترام ثروتمندان مؤمن و صالح را به سبب خدماتشان به نيازمندان و جامعۀ اسلامى را مصداق اين حديث دانست؛ آن در واقع فضيلتى است و اداى حقى.
آنگاه امام عليه السلام در چهارمين نكتۀ حكيمانه مىفرمايد:«كسى كه قرآن بخواند و پس از مرگ وارد آتش دوزخ گردد از كسانى بوده كه آيات خدا را استهزا مىكرده است»؛ (وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ كَانَ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً) .
قرائت قرآن چندگونه است: گاه انسان مؤمن قرآن را تلاوت مىكند و گوش جان به آياتش مىسپارد تا پيام خدا را از لابهلاى آن بشنود و زندگى خود را با آن هماهنگ سازد و به گفتۀ اميرمؤمنان على عليه السلام در خطبۀ متقيان:
«أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلاً يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَيَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَتَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَإِذَا
مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَشَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ ؛پرهيزگاران در دل شب بر پا مىخيزند و قرآن را با تدبر قرائت مىكنند و جان خود را با آن محزون مىسازند و داروى درد خود را از آن مىگيرند، هرگاه به آيهاى برسند كه در آن تشويق (به پاداشهاى الهى) است با علاقۀ فراوان به آن روى مىآورند و روح و جانشان با شوق بسيار به آن مىانديشد و آن را نصب العين خود قرار مىدهند و هرگاه به آيهاى برخورد كنند كه بيم دهنده است گوش دل را براى شنيدن پيام آن باز مىكنند و گويى صداى زبانههاى آتش دوزخ با آن وضع مهيبش در گوششان طنينانداز است». ١
نيز به فرمودۀ امام صادق عليه السلام در دعايى كه قبل از تلاوت قرآن خوانده مىشود:
«اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَظَري فيهِ
عِبادَةً وَ قِرائَتي فيهِ فِكْراً وَ فِكْري فيهِ اعْتِباراً وَ اجْعَلْني مِمَّنْ أتَّعِظُ بِبَيانِ مَواعِظِكَ فيهِ وَ أجْتَنِبُ مَعاصيكَ ؛خداوندا! نگاه مرا به آيات قرآن عبادت و قرائتم را توأم با انديشه و تفكرم را در آن مايۀ عبرت قرار ده و مرا از كسانى قرار ده كه از مواعظ تو در آن پند مىگيرد و از گناهانت پرهيز مىكند». ٢
گروه ديگرى آيات قرآن را تنها براى ثواب قرائت مىخوانند بىآنكه به پيامهايش گوش فرا دهند.
گروه سومى نيز اضافه بر اين به استهزاى آيات مىپردازند و اگر در سخن استهزا نكنند، عملاً استهزا دارند؛ آيات تحريم ربا را مىخوانند ولى رباخوارى مىكنند، آيۀ تحريم غيبت را تلاوت مىكنند ولى غيبت كردن كار همه روزۀ آنهاست و همچنين در برابر ساير پيامهاى قرآن. اينگونه تلاوت نه تنها سبب نجات نيست، بلكه به فرمودۀ اميرمؤمنان عليه السلام سبب دخول در آتش جهنم است، چون قرآن را به صورت استهزا قولاً يا عملاً خوانده است و كسى كه آيات قرآن را با استهزا بخواند مستحق آتش دوزخ است.
در حديث معروفى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىخوانيم:
«رُبَّ تالِى الْقُرْآنَ وَ الْقُرآنُ يَلْعَنُهُ ؛چه بسا كسانى كه قرآن مىخوانند و در همان حال قرآن آنها را لعنت مىكند (چرا كه هرگز به آن عمل نمىكنند)». ١
مرحوم علامۀ شوشترى در شرح نهج البلاغۀ خود داستانى از تاريخ بغداد نقل مىكند كه شخصى مىگويد: من از كنار قبر «احمد بن طولون»(يكى از امرا و مؤسس دولت طولونيه در مصر و سوريه در قرن سوم هجرى) عبور مىكردم.
پيرمردى را مىديدم كه در كنار قبر او نشسته و قرآن مىخواند بعد از مدتى او را نديدم سپس به او برخورد كردم گفتم: تو همان شخص نبودى كه در كنار قبر «احمد بن طولون» قرائت قرآن مىكردى چرا رها ساختى؟ گفت: او خدمتهايى به من كرده بود و من دوست داشتم به جبران آن خدمتها مدتى بر سر قبرش قرآن بخوانم گفتم: پس چرا رها كردى؟ گفت: شبى او را در خواب ديدم به من گفت: دوست دارم كه اين محبت را رها سازى و قرآن در كنار قبر من نخوانى. من به او گفتم چرا؟ گفت: هر آيهاى كه مىخوانى: ضربهاى بر من مىكوبند و مىگويند: آيا اين آيه را نشنيدى (پس چرا عمل نكردى؟). ٢
اين سخن را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پايان مىدهيم، فرمود:
«أنْتَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ ما نَهاكَ فَإذا لَمْ يَنْهَكَ فَلَسْتَ تَقْرَأَهُ ؛تو تا آن زمان قرآن مىخوانى كه تو را از معصيت الهى باز دارد و اگر باز نداشت قرآن نخواندهاى». ١
سرانجام امام عليه السلام در آخرين جملۀ حكيمانه به آثار شوم دنياپرستى اشاره كرده مىفرمايد:«آن كس كه قلبش با محبت دنيا پيوند خورده سه چيز او را رها نخواهد كرد: اندوه دائم، حرصى كه هرگز او را ترك نمىكند و آرزويى كه هيچگاه به آن نخواهد رسيد»؛ (وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُهُ) .
«لَهِجَ» از مادۀ «لَهَج»(بر وزن كرج) به معناى وابستگى وشيفتگى به چيزى است.
«التاطَ» از مادۀ «التياط» به معناى چسبيدن است.
در اين كلام حكيمانه امام عليه السلام رابطۀ حب دنيا را با سه ثمرۀ شوم بيان فرموده است:
نخست اينكه دنياپرستى همواره با غم و اندوه مستمر همراه است و چنان نيست كه يك روز اين غم و اندوه باشد و روز ديگر نباشد.(توجه داشته باشيد كه «غِبّ» به معناى يك روز در ميان است و (لا يغبّ) به معناى همواره و مستمر مىباشد.
دليل آن روشن است: انسان دنياپرست براى به چنگ آوردن دنيا و همچنين براى حفظ آن به كوشش فراوان و گذشتن از موانع زيادى احتياج دارد كه عبور از همۀ آنها بسيار مشكل است. به همين دليل غم و اندوهى، پيوسته وجود او را احاطه مىكند. آيا فلان بدهكار به موقع بدهى خود را مىپردازد؟ آيا قادر به اداى فلان دين به موقع هست؟ آيا فلان تجارت سود مىكند يا با شكست مواجه مىشود و آيا م
زارع و باغات من با خشكسالى و آفت روبهرو نمىشوند؟ و آيا فلان شريك به من خيانت نخواهد كرد؟ و امثال اينها كه همچون كابوسى دائماً روح او را مىفشارد. دومين اثر شوم دنياپرستى حرص است. حرص به معناى زيادهطلبى بىدليل و سير نشدن از مال و جاه دنياست. حرص به معناى اينكه:
هفت اقليم ار بگيرد پادشاه همچنان در بند اقليمى دگر
بديهى است چنين حرصى آرامش را از انسان مىگيرد و شب و روز او را به خود مشغول مىكند.
بالاخره سومين پديدۀ شوم آن آرزوهاى طول و دراز است كه امام عليه السلام با جملۀ «لا يُدْرِكُهُ» (آن را به دست نمىآورد) به آن اشاره فرموده است؛ آرزوهايى كه گاهى چند برابر عمر آدمى براى رسيدن به آن نيز كفايت نمىكند، آرزوهاى نامعقولى كه به چنگ آوردن آن هزارگونه بدبختى و ذلت و گرفتارى دارد و آرامش انسان را بر هم مىزند.
خوشا به حال قناعت پيشگ
ان كه نه آن اندوه بىپايان را دارند و نه آن حرص خطرناك شرربار و نه آرزوهاى طولانى كشنده.
در حديثى كه از فاطمه دختر امام حسين از پدرش عليهم السلام از جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده آمده است:
«الرَّغْبَةُ فِى الدُّنْيا تَكْثِرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيا يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ ؛دنياپرستى غم و اندوه انسان را زياد مىكند و زهد و قناعت در دنيا هم قلب را آرامش مىبخشد و هم بدن را». ١
در حديث پرمعناى ديگرى نيز از آن حضرت در اين زمينه مىخوانيم:
«أنَا زَعِيمٌ بِثَلاثٍ
لِمَنْ أكَبَّ عَلَى الدُّنْيا: بِفَقْرٍ لا غِناءَ لَهُ وَ بِشُغْلٍ لا فَراغَ لَهُ وَ بِهَمٍّ وَ حُزْنٍ لَا انْقِطاعَ لَهُ ؛من ضامنم كسى كه خود را بر دنيا بيفكند سه چيز را دريافت خواهد داشت: فقرى كه هرگز بىنيازى در آن نخواهد بود و گرفتارى كه هرگز فراغتى ندارد و غم و اندوهى كه هيچگاه قطع نمىشود»
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
#نکات باغبانی☘
#چند نكته أساسي و كلي در مورد نگهداري گياهان در منزل .
خاك گياه رو حتي الإمكان عوض نكنيم ، با تعويض خاك باعث شوك وارد كردن به ريشه و در نتيجه خرابي احتمالي گياه خواهيم شد .
به جاي تعويض مي تونيم خاك رو تقويت يا در صورت افت سم پاشي و پاكسازي كنيم . یعنی چندسانت ازخاک قدیمی رو دورریخته وخاک مقوی تازه بدیم
تعويض خاك بايد در شرايط ايده ال و در فصل مخصوص به خودش اون هم در زمان نياز مبرم انجام بشه . ضمنا منظور از تعويض خاك تعويض گلدان نيست ،
در صورت هوا نخوردن ريشه و قالبي در اوردن گياه از گلدان و انتقال به گلدان ديگر مشكلي پيش نخواهد امد و فصل خاصي هم نداره.
لطفا بادقت بخونید☝️👌
☘☘نکته های خواندنی☘☘
☘دوستانیکه منطقه سردسیر هستن حتما گلهاتون رو با فاصله از پنجره قرار بدین یا پلاستیک کشیده باشه باد سرد از پشت پنجره باعث زرد شدن برگها میشه
☘ ابیاری هم حتما با اب ولرم باشه
☘ در فصل سرما ابیاری رو دیر به دیر انجام بدین ابیاری که در فصل گرما بهش میدادین با فصل سرما فرق داره ودیرتر خشک میشه برای اینکه گلهاتون سالم بمونه وریزش برگ نداشته باشن حتما خاکش بذارین کامل خشک بشه وبا اب ولرم ابیاری کنین
☘گلهایی که به سرما حساس هستن به جای گرمتر منتقلش کنین
☘گلهاتون رو نزدیک وسایل گرمایشی قرار ندین همینطور که از باد کولر دور نگه میداشتین از وسایل گرمایشی هم سعی کنین یه دو متر فاصله داشته باشه
☘روی وسایل گرمایشی حتما ظرف اب بذارین چون خودش رطوبت درست میکنه 😍
☘غبارپاشی هم در فصل سرما کمتر انجام بدین چون باعث قارچی شدن برگها میشه
☘بیشترین افتها در فصل سرما انجام میشه چون داخل خونه تهویه خوبی نداره مخصوصا افت تارعنکبوتی جایی که محیطش خشک وگرم باشه بیشتر حمله میکنه حتما گلهاتون رو هرچند وقتی چک کنین
چرا نوک برگ گل ها خشک و سوخته میشه🤔❓
1⃣آبیاری نامنظم و نادرست چه زیاد چه کم
2⃣خشکی هوا و کمبود رطوبت
3⃣آفتاب تند و گرما
4⃣کوددهی زیاد یا با غلظت بالا
👈🤓قانون کلی برای داشتن گلی سالم اینه که وقتی خاک گیاه خشک شد سیرابش کنید و آب زیرگلدونی و خالی کنید ،تشنگی یا دفعات آبیاری زیاد باعث خفگی ریشه شده و نوک برگها سوخته میشن
👈برای ایجاد رطوبت ،میتونید دستگاه بخور سرد بزارید یا گل ها رو کنار هم قرار بدید یا جزیره برای هر گلدون درست کنید
─┅─═इई 🍁🍂🍁 🍂🍁
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: اگر در شرايطي هستيد كه رسيدن به ثروت از راه صحيح و حلال ممكن نيست و با فقر و گرسنگي روزگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
توصيه ۶۵)
ساختن ابزارهائيكه هم در راههاي درست كاربري دارند و هم در راههاي نادرست و ابزار، كمك بهر دو ميباشند آموختن و آموزش دادن اين گونه فنون و اجرت گرفتن براي آنها و در راه آنها و كار كردن در اين حرفهها و براي اين حرفهها براي كليه مردم در صورتيكه اهل صلاح باشند، بلامانع است اما بكار بردن اين ابزارها در راه فساد و زيان زدن بهر كسي حرام است. و بر استاد و شاگرد و كاسب اين صنايع و فنون گناهي نيست، زيرا منافع اينها بيش از جهات مضرشان ميباشد و گذران زندگي مردم و بقا و پايداري آنها به اين ابزارها بستگي دارد.
بلكه گناه و بكار بردن آنها بعهده كسي است كه از اين وسايل در راههاي فساد و حرام استفاده كند.
توصيه ۶۶)
خداوند متعال صنايع و فنوني را بطور كلي حرام كرده كه جز فساد و تخريب، كاربري ديگر نداشته باشند. نظير سازها و نيها و… و هر آلت لهو و لعب ديگري و صليبها، تنها، و ساختن نوشابههاي حرام و آنچه كه فساد محض در آن است و هيچوجه صلاح و امر مثبتي در آنها وجود ندارد. آري ياد دادن و ياد گرفتن و اشتغال ورزيدن بآنها و اجرت و مزد گرفتن براي آنها و هر گونه تصرفي در آنها حرام است.
مگر صنعتي باشد كه گاه در امور روا و مجاز و گاهي هم راه معصيت داشته باشد (در امور مجاز حلال است).
توصيه ۶۷)
كشاورزي يا پرورش روئيدنيهائيكه خوردن آنها براي انسان حلال و رواست شامل دانهها و حبوبات مانند گندم، جو، برنج، نخود و ديگر انواع حبوبات و دسته كنجدها و جزء آنها، هر گونه دانه اي كه موجب تغذيه و تقويت جسم انسان باشد و خوردن آن حلال باشد كشت آنهم حلال است و هر چه براي جسم انسان ضرر دارد، خوردنش حرام است. مگر در حال ضرورت و زير نظر پزشك معالج.
توصيه ۶۸)
پيامبر (عليه السلام) فرمودند: هرگز كسي غذايي بهتر از دسترنج خود، نخورده است. پيامبر خدا، حضرت داود عليه السلام (با ساخت زره) از دسترنج خود ميخورد.
هر كه شب را با تني خسته از كار بخوابد، آمرزيده شود.
توصيه ۶۹)
پاكيزه ترين كارها، درآمدي است كه انسان با دسترنج خود كسب كند.
خلاصه المکاسب📚
نويسنده: عباسعلي حقيقي زاده✍
https://eitaa.com/zandahlm1357