بسم رب الحسین
یک روضه و یک منبر
«مقصد بی مقصود»
برای رسیدن به #خوشبختی و لذتی پایدار باید به حرکت درآیی و از ایستایی بگریزی..!
مثلث حرکت بر #سه رکن اساسی استوار است: مبدأ، مقصد و مقصود.
هر #کجا که هستی، با هر #حال و روزیکه باشی همانجا مبدأ حرکت توست، اصلا زمین را #گرد آفریدهاند تا هرگاه احساس کردی به آخر خط رسیدهای دریابی همانجا #مبدأ حرکتی دوباره است.
خب مبدأ مشخص است اما تا #مقصود معین نباشد، مرکب ارادهی آدمی قدم از قدم برنمیدارد، تا زمانیکه #مقصود تو از حرکت ، روشن نباشد، #مقصد نیز تاریک خواهد بود.
مقصود همان #هدف است تا هدف نداشته باشی مقصد نخواهی داشت و تا مقصدی نباشد #رکود ِمبدا، قتلگاه استعدادهایت خواهد شد!
چه بسیارند آنان که خود را به رودخانه سرنوشت میسپارند تا آنان را به مقصدی برساند بیآنکه هیچ #مقصودی از زندگی داشته باشند.
و همین مقصد بادآورده #منشأ افسردگیها #مقتل استعدادها و #مدفن لذتهای شان است.
دنیا، مبدا و مسیر حرکت ما بوده..
قربةً الی الله، مقصود ما از حرکت به سمت مقصد(بهشت) است.
این بحث دامنه ای دراز دارد...
یک #روضه
نشست سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رها است گیسويش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باز از دل صحرا میآورد بویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنانکه به مذبح برید چاقویش
نشستهاست کنارش کسی که میگرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش
کسی در آن طرف دشتها نه معلوم است
کجای حادثه افتادهاست بازویش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش
طلوع میکند اکنون به روی نیزه سری
که روی شانه طوفان رها است گیسويش
«فاضل نظری»
التماس دعا.
@zarakhsh