eitaa logo
ضرب المثل
30.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
17 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/BP7k.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شک و یقین2.mp3
5.79M
منبر صوتی: 🔹یک نکته و چند داستان صوتی موضوع: ارزش یقین و خطر شک 🔸دو داستان عجیب از جوانمردان با یقین حجت الاسلام ظهیری @zarboolmasall
۷ دی ۱۴۰۲
🌸🍃🌸🍃 پیر عارفی با فرزند جوان خود شبی از باغی می‌گذشتند. در تاریکی شب دزدی را دیدند که قدری سیب از باغ دزدیده بود. ❕پسر، دزد را شناخت. گفت: پدر اگر اجازه دهی به صاحب باغ بگوییم که دزدی در باغ تو دیدیم؟ پدر گفت: ای پسرم قبل از انجام تمام امور دقت کن. دنیا بازار بزرگی است که عده‌ای می‌برند و عده‌ای می‌بازند. و باید برای بردن در هر بازاری، سود و زیان را بتوانی از هم جدا کنی و تشخیص دهی. و سود و زیان این دنیا، شناخت اعمال گناه از ثواب است. حال پسرم، ما اگر این دزد را معرفی نکنیم می‌توانیم بگوییم، عیبی پوشانده و ساترالعیبی شده‌ایم. پس می‌توانیم از خدای خود طلب ثوابی بکنیم. اگر او را معرفی کنیم، چه عمل خیر و ثوابی در این کار است؟ تو پیدا کن من مطمئن باش انجامش می‌دهم. ‎ @zarboolmasall
۷ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸ دی ۱۴۰۲
مادري پير مرا نکته اي زيبا گفت ! از بد دنيا گفت ! گفت طاووس مشو که‌ به‌ عيبت خيزند گر شوي شعله ي شمع ، زير پايت ريزند ! گفت پروانه مشو ، که به سر گرداني ، لاي انگشت کتاب ، سالها ميماني ! نه زمين باش نه خاک ، که تورا خوار کنند ، وانگهي ذهن تورا ، پر ز مرداب کنند ! آسمان باش که خلق ، به نگاهت بخرند ! وز پي ديدن تو ، سر به بالا ببرند...🌹 @zarboolmasall
۸ دی ۱۴۰۲
دوستان و همراهان گرامی 🤍✌️🏻 این یک ضرب المثل تصویری هست آیا میتونید حدس بزنید؟ 😍🖇 جواب آن در کانال قرار خوهد گرفت ساعت ۱۹:۳۰ با ما همراه باشید. @zarboolmasall
۸ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫بار الها 🌺تنهاکوچه ای 💫که بن بست نيست 🌺کوچه يادتوست 💫ازتو خالصانه ميخواهم 🌺که دوستان 💫خوبم وهيچ انسانی 🌺درکوچه پس کوچه هاي 💫زندگی اسيروگرفتار 🌺هيچ بن بستی نگردد 💫شبتون بخیر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@zarboolmasall
۸ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از قاصدک
اگه افسرده ای اگه اضطراب داری اگه افكار منفی رهات نمی‌كنه زندگیتو بهشت کن👇 ⚫️ من خیلی آدم افسرده و غمگینی بودم شکست عشقی خورده بودم تا اینکه با این کانال آشنا شدم شروع کردم به جذب اتفاقات خوب خدا میدونه زندگیمو متحول کرد 🥺 معجزات زیادی ازش دیدم تصمیم گرفتم راز معجزاتمو با شما تقسیم کنم از لینک زیر میتونی وارد بشی و معجزه رو تو زندگیت تجربه کنی 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a مطمئنم جایی نشنیدید این حرفهارو👆🤔🙄
۸ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح که از خواب بیدار می‌شوی در نظر بیاور چه سعادتی است زنده بودن، فکر کردن، لذت بردن و دوست داشتن صبح بخیر زندگی🌹 @zarboolmasall
۹ دی ۱۴۰۲
می دانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی، همه ی ما شبیه یکدیگریم... بیایید یاد بگیریم قضاوت نکنیم و به قولی معروف تا با کفش های کسی راه نرفته ای او را قضاوت مکن🤍🕊 @zarboolmasall
۹ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت در راه با پرودرگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند 🌾ندا آمد که: 🌾تو مبین اندر درختی یا به چاه 🌾تو مرا بـین که منم مفتاح راه @zarboolmasall
۹ دی ۱۴۰۲
. 📚 ضرب المثل "حساب به دینار، بخشش به خروار" 🖇 معنی و کاربرد: این مَثل وقتی به کار می رود که آدم توانگری در عین این که حساب و کتاب مال خود را دارد، در زمان مناسب هم بی حساب بخشش می کند و این به نظر عـده ای که قصد سودجویی از او را دارند، خوش نمی آید. 🖇 داستان: می گویند روزی فقیری به در خانه تاجری رفت تا پولی به عنوان صدقه از او درخواست کند. در پشت در شنید که تاجر با افراد خانواده خود دعوا می کند که چرا فلان چیز کم ارزش را دور ریخته اند. فقیر حساب کار خود را کرد و پیش خود گفت: "وقتی صاحبخانه با افراد خانواده اش سر یک چیز کم ارزش دعوا می کند، دیگر چه انتظاری باید داشته باشم که چیزی به من ببخشد؟!" اتفاقاً در همان لحظه، تاجر از خانه خارج شد. مرد فقیر را دید و از او پرسید: "چه می خواهی؟" فقیر گفت: "کمک و صدقه می خواستم؛ اما حالا نمی خواهم." تاجر گفت: "چرا؟" فقیر گفت: "من حرف هایی که با افراد خــانواده ات می زدی را شنیدم." تاجر خندید و مبلغی پول به فقیر داد و گفت: "حساب به دینار، بخشش به خروار." @zarboolmasall
۹ دی ۱۴۰۲