eitaa logo
ضرب المثل
31.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
954 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی مثل دیکته نوشتن؛ هی غلط مینویسیم و هی پاک میکنیم، دوباره مینویسیم و باز پاک میکنیم، غافل از اینکه یه روز داد میزنند ورقه ها بالا... @zarboolmasall
🔻امام خمینی(قدس سره) 🔹باید مردم را برای انتخابات آزاد گذاریم، و نباید کاری بکنیم که فردی بر مردم تحمیل شود. بحمداللَّه مردم ما دارای رشد دینی و سیاسی مطلوب می‏باشند، و خودْ افراد متدین و درد مستضعفان چشیده و آگاه به مسائل دینی- سیاسی و همگام با محرومین را انتخاب خواهند کرد. 📚صحیفه امام، ج‏20، ص: 295 @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 ﺍﻳﻦ مثل ﺍﺯ ﺑﺎﺯی‏«ﮔﻞ ﻳﺎ ﭘﻮﭺ ‏» ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﺎً ﺩﺭ ﺷﺐ ﻧﺸﻴﻨﻲﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﺭﺍﻳﺞ ﺑﻮﺩﻩ، ﻓﺮﺩﻱ ﻛﻪ ‏« ﺍﻭﺳّﺎ‏» ‏( ﺧﻔﻴﻒ ﺷﺪﻩﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ ‏) ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻲﺷﺪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ‏«ﮔﻞ‏» ﺑﻮﺩ.ﺩﻳﮕﺮﺍﻥﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻣﻲﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺍﻭﺳﺎ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻓﺮﺩﺧِﺒﺮﻩﺗﺮﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻛﺎﺭﺑﻠﺪﺍﺳﺖ ﺑﻪﻓﺮﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ‌رﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱﭘﺮﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭﻫﺮﺍﺱﺁﻟﻮﺩ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻳﻜﻨﺎﻥ ﺗﻴﻢ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻧﺪ ﻛﻪﮔﻞ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭ ﺑدون ﻣﻘﺪﻣﻪ ﻣﭻ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲﭼﺴﺒﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻜﺎﻥ ﺧﻔﻴﻔﻲﻣﻲﮔﻔﺖ :‏« ﮔﻞ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻣﮕﻪ ﻧﻪ؟» ﻓﺮﺩ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﮔﺮﻛﺎﺭﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻲﮔﻔﺖ :‏«ﻧﻤﻲﺩﻭﻧﻢ !ﻣﺮﺩﺵﻫﺴﺘﻲ ﺑﮕﻴﺮ ﮔﻞ ﺭﻭ‏» ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮔﻞ، ﺩﭼﺎﺭ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻫﻮﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻳﻜﻬﻮ ﻣﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻣﻲﻛﺮﺩ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﺳﺎ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ‏«ﮔﻞ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ‏» ﻳﺎ ‏«ﮔﻞ ﺭﻭ ﺑﺪﻩ‏» ﻭ ﺍﻭ ﺑﻲﺟﻬﺖ ﮔﻞ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻲﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻞ ﺑﻪ ﺗﻴﻢرﻭﺑﺮﻭ ﻣﻲﺭﺳﻴﺪ. ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻲﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﭽﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﮔﺮﻓﺘﻲﻫﺎ ! ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺭﺳﻮﺍ ﺳﺎﺧﺘﻦ. ﻳﺎ ﻓﺮﺩﻱﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺭﺗﻜﺎﺏ ﺟﺮﻡ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪﺑﺘﻮﺍندﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ‎ @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 اصطلاح بالا در امثله سائره کنایه از پکری و نکبت و ادبار است که در مورد افراد سر خورده و وارفته و ورشکسته به کار می رود. سبیل درباریان و ملازمان دستگاه سلاطین و حکام صفوی برای ایرانیان هوشمند - بخصوص اصفهانی های زیرک و. باریک بین -فی الواقع در حکم میزان سنج بود که از شکل و هیئت آن به میزان لطف و مرحمت سلطان و مافوق نسبت به صاحب سبیل پی می بردند . فی المثل سبیل پر پشت و شفاف که تا بنا گوش می رفت و در پایان چند پیچ می خورد و به سوی بالا دایره وار حلقه می زد دلیل بر شدت علاقه و مرحمت سلطان بود که هر روز صاحب سبیل را به حضور می پذیرفت و با او به مکالمه و مشاوره می پرداخت. هر قدر که تعداد حلقه ها و شفافیت سبیل کمتر جلوه می کرد به همان نسبت معلوم می شد که میزان لطف و عنایت سلطان یا حاکم وقت نقصان پذیرفته است . چنانچه سبیلها به کلی از رونق و جلا می افتاد و به علت نداشتن چربی و چسبندگی به سمت پایین متمایل و یا به اصطلاح سبیل آویزان می شد این آویزان شدن سبیلها را بر بی مهری مافوق و کم پولی و احیانا مقروض و بدهکار بودن صاحب سبیل تلقی می کردند تا آنجا که بر اثر کثرت استعمال و اصطلاح به صورت ضرب المثل در آمد از آن در موارد مشابه که حاکی از نکبت و ادبار و افلاس باشد استشهاد و تمثیل می کنند. ‎ @zarboolmasall
وجه تسمیه ضرب المثل ، از ریش گرفته و به سبیل پیوند زده    گویند فرزند ناصرالدین شاه تعدادی نایب در اختیار داشت که مأمور اجرای اوامر او بودند. این مأموران برای جلب توجه بیشتر و زهر چشم گرفتن از مردم، خود را به قیافه های مخصوصی در می آوردند، یکی سبیل بلند و دیگری سبیل چخماقی می گذاشت. یکی از این مأموران یک طرف صورتش سبیل نداشت. روزی کامران میرزا در حال سان دیدن از مأموران بود، به محض این که به این مأمور رسید، از قیافه او خنده اش گرفت و گفت: آن نصفه سبیلت را کجا گذاشته ای؟ از این حرف همه به خنده افتادند. در اولین فرصت مأمور مورد نظر خیلی زود به سلمانی مراجعه کرد و از او خواست که سبیل او را کامل کند، اما سلمانی گفت: من سبیل تراشم نه سبیل گذار. مأمور، به زور از او خواست که به هر طریق ممکن این کار را بکند. سلمانی هم به ناچار مقداری از ریش او را با قیچی چید و در جای خالی سبیل او چسباند. در مراسم سان باز هم کامران میرزا وقتی به آن مأمور رسید گفت: دفعه پیش سبیل تو نصفه بود، این بار ریش تو نصفه شده. میرزا احمد دلقک کامران میرزا که در محل حضور داشت گفت: قربان «از ریش گرفته و به سبیل پیوند زده.» صدای خنده حضار بلند شد و این واقعه مدت ها نقل محافل بود تا این که رفته رفته به ضرب المثل تبدیل شد.    این ضرب المثل وقتی به کار می رود که فردی برای پوشاندن کاستی و ضعف خود، اقدامی کند که باعث شود ضعف دیگری از او نمایان شود. @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 عبارت مثلی بالا هنگامی به کار می رود که در مجلس یا محفلی در آن واحد هر دو تن دو به دو با آواز بلند و بدون رعایت نظم و ترتیب با یکدیگر گفتگو کنند و آنچنان قشقرقی راه بیندازند که هیچ یک از افراد آن جمعیت حرف و سخنشان برای دیگران مفهوم نگردد . در چنین مورد اصطلاحاً گفته می شود حمام زنانه شده است و یا به عبارت دیگر طاس گم شده است که در هر دو صورت پای حمام زنانه و حمامیان در میان است که باید دید در حمام زنانه قدیم چه می گفته اند و اصولاً چه مطالب و موضوعاتی مطرح شده است که گفتگو در حمام زنانه به صورت ضرب المثل درآمده است . سابقاً در کلیه شهرها و روستاهای ایران حمام عمومی با خزینه وجود داشت که چند متر پایینتر از سطح زمین ساخته می شد " تا آب جاری کوچه و خیابان بر آن سوار شود " و گنبدهای بزرگی سقف آن را تشکیل می داد و بر روی این گنبدها سوراخهایی تعبیه کرده ورقه های نازکی از سنگ مرمر و یا شیشه های نسبتاً محکم و مقاوم قرار می داده اند تا نور خورشید بتواند از آن عبور کرده صحن حمام و خزینه و سربینه رختکن و پستوهای حمام را روشن کند . گرمابه های قدیم از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح ، مردانه بود و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعدازظهر در اختیار زنان و بانوان قرار می گرفت که این طولانی شدن مدت حمام خانمها بدون حکمت و علت نبوده است زیرا مردان جز نظافت و تطهیر و انجام فرایض مذهبی کار دیگری نداشته اند و مخصوصاً مشاغل و گرفتاریهای زندگی و تحصیل و تامین معاش خانواده ، آنان را مجبور می کرد که هر چه زودتر از حمام خارج شوند و به کار و زندگی روزانه خود بپردازند ولی زنان و بانوان تنها خودشان نبوده اند که پس از شستشو و نظافت از حمام خارج شوند بلکه یک یا چند بچه قد و نیم قد را که همراه می آورده اند باید چرک گیری کنند و چند بار با صابون بشویند که همین کار مدتی از وقت حمام را می گرفت . گاهی به دستها و پاها و موی سر خود حنا می بسته اند که این کار نیز خالی از اشکال و دشواری نبوده است . از این مسایل و عوامل که بگذریم به گفته سیاح فرانسوی گاسپاردروویل : " ... زنان ایرانی حمام را بهترین نقطه تجمع خویش می دانند . دید و بازدیدها در حمام صورت می گیرد و در هر گوشه ای از آن جوخه ای از زنان که مشغول درددل اند به چشم می خورد . سر صحبت از وضع خانواده ها در گرمابه ها باز می شود . اشارات رشک آلوده و شکوه و شکایات و صلاح اندیشی با گیس سفیدان و پیرزنان ، صحنه حمام را به صورت ساحت دادگاه در می آورد ." تنها فرصت و مجال حمام زنانه بود که به آنها امکان می داد تا با علاقه مندان و دوستان یکدل همدلی کنند بی آنکه ساعیان و سخن چینان در آن غوغا و جنجال گوشخراش حمام زنان بتوانند استراق سمع کنند و گفته های آنان را بزرگ و بزرگتر کرده و تحویل شوهر و هوو و مادرشوهر و خواهرشوهر و جز اینها بدهند . آری ، حمام زنانه محل گفت و شنیدهایی بود که دو به دو می گفتند و می شنیدند در حالی که حرفهایشان در آن سروصداهای بی امان برای دیگران " که آنها نیز به خود مشغول بوده اند " مفهوم نبوده و همین فلسفه و مورد استفاده حمام زنانه آن را به صورت ضرب المثل درآورده است . @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 ملانصرالدین دلباخته دختر کدخدا شده بود. او از هر فرصتی برای ابراز عشقش استفاده می کرد. «نه مهر فسون نه ماه جادو کرد نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد.» (اخوان ثالث) روزی از جانب عموی ملانصرالدین نامه ای رسید که وضع اورا ناگوار توصیف می کرد. پدر ملا وی را برای پرستاری ومراقبت از برادرش به محل زندگی او در شهری دور فرستاد. ملای عاشق پیشه ، برای اثبات دلدادگی اش واینکه هرگز او را فراموش نخواهد کرد به دخترکدخدا قول داد هرروز برایش نامه بنویسد. از آن به بعد هروز یک نامه رسان در خانه کدخدا را دق الباب میکرد. دختر کدخدا نیز برای دریافت نامه خود را شتابان به در منزل میرساند. به نظر شما این داستان چه فرجامی داشت؟ آیا ملا به وصال یار رسید؟ بله ..بالاخره نامه نگاری روزانه اثر خود را گذاشت ودختر کدخدا ازدواج کرد. اما نه با ملانصرالدین .... بلکه با نامه رسانی که هرروزمی دیدش. نکته: «آنچه بینی دلت همان خواهد.»(هاتف اصفهانی) مهم"دوست داشتن" است . بر این اساس ما جذب و علاقمند کسانی میشویم که درمجاورت ونزدیکی ما قرار دارند وبا آنها آشناییم . کسانی را که بیشتر می بینیم بر افراد ناآشنا وغریبه ترجیح می دهیم. به خوشبختی لبخند بزنید تا خوشبختی به شما لبخند بزند. ‎ @zarboolmasall
🌸خـدایا 💫نعمت سلامتى مبـداء 🌸همـه نیـازهاست 💫و عاقبت بخیرى 🌸مقصـد همه نیـازها 💫تو را به مهربانیت 🌸ایـن دو را 💫به همـه عزیزانم عطا فرما شـبـتـون گرم از نگاه خـدا @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ قانون جهان هستی که نمی‌خوان شما بدونید : ۱- قانون تلاش معکوس: هرچقدر بیشتر تلاش کنید “به زور” چیزی رو جذب کنید، کمتر موفق می‌شوید، مثلاً اگر بخواید با تقلا کردن با دیگران روابط خوبی داشته باشید نتیجه ی عکس می‌گیرید. برای ایجاد یک رابطه ی خوب کافیه که آسوده باشید، خودتان باشید و از لحظاتی که با بقیه هستید لذت ببرید. ۲- قانون فراوانی: ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که از نعمت ها پر و لبریز است، پس هیچوقت نباید نگران این باشید که من اینهمه پول و ثروت را از کجا بیاورم. فقط باید بخواهید، بدون نگرانی تلاش کنید و آماده ی دریافت شهود و راهنمایی های کائنات برای خواسته تان باشید. ۳- قانون ایمان: در تمام شرایط حتی سخت ترین آنها هم باید ایمان قلبی داشته باشید که موفق می‌شوید و به خواسته تان صد در صد می‌رسید. تاکید می‌کنم، در تمام شرایط. تصویر ذهنی بسازید از چیزی که می‌خواهید به او برسید و هرشب تجسمش کنید. اینگونه در کنار تلاش حتماً می‌رسید. ۴- قانون رهایی: اگه چیزی رو می‌خواید و هرچقدر تلاش کردین نشده، بپذیرید و رها کنید. به این معنی نیست که دیگه به خواستتون فکر نکنید؛ فقط دیگه نگرانش نباشید. با خیال راحت مطمن باشید که کائنات خواستتونو از منطقی ترین و سریع ترین راه ممکن بهتون می‌رسونه. اینجوری احتمال رسیدن بیشتره. ( راجب آدما بیشتر صدق می‌کنه. ) ۵- قانون تجسم: هرچیزی که دائماً توی فکر و ذهن و دل تجسم کنیم و باور داشته باشیم که بهش می‌رسیم، در دنیای فیزیکی ما به واقعیت تبدیل می‌شود. @zarboolmasall
🌺جوانمردی حضرت علی علیه السلام در برخورد با کافر ✳️ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻫﺎی میان ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺸﺮﮐﯿﻦ ،ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫر کسی ﺑﺎ ﺣﺮﻳﻒ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﻮﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ‏ﺑﺎ ﻣﺸﺮﻛﻰ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﺷﺪ. ♨️در میان ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻜﺴﺖ. 🔰ﺷﺨﺺ ﻣﺸﺮﮎ که بی دفاع شده بود به امام علی ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﻋﻠﻰ ! ﺷﻤﺸﻴﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ! 🌺امام علی علیه السلام ﺑﯽ ﺩﺭﻧﮓ ﺷﻤﺸﻴﺮﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. 💥ﺩﺷﻤﻦ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ و پرسید: ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﺧﻄﺮﻧﺎﻛﯽ، ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﻪ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﻰ؟ 🌹ﺍمیرالمومنین ‏ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﻦ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩﻯ.ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻛَﺮَﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺤﺮﻭﻡﻛﻨﻢ... ⚡️ﻣﺮﺩ ﻣﺸﺮﻙ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ تر ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : اﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﺳﻢ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﺯﺣﺎﺟﺘﻤﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. آنگاه به حقانیت علی علیه السلام اعتراف کرد وهمان جا ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪ... 📘فرﻭﻉ ﻛﺎﻓﻰ، جلد ۴ ، صفحه ۳۹ 📒ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺍﺑﻦ ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺏ، جلد ۲ ، صفحه ۸۷ @zarboolmasall