🟩نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن:
🔻قناعت
معنی حکایت عمر گران مایه
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
معنی: دو برادر بودند که یکی به سلطانی خدمت میکرد و دیگری با کار و تلاشِ خود، روزیاش را به دست میآورد.
باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مَشَقّتِ کارکردن بِرَهی؟
معنی: یکبار برادر ثروتمند به برادر فقیرش گفت که: چرا مانند من به سلطان خدمت نمیکنی تا از زحمتِ کار کردن راحت شوی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفتهاند: نانِ خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
معنی: (برادر فقیر) گفت: تو چرا کار نمیکنی تا از خفّت و خواریِ خدمت به سلطان راحت بِشَوی که اندیشمندان گفتهاند: از دسترنج خود استفاده کردن و راحت بودن از کمربند طلا بستن و در خدمت کسی سرپا ایستادن بهتر است.
به دست آهنِ تفته کردن خمیر *** بِه از دست بر سینه، پیشِ امیر
معنی: آهنِ گداخته را با دست مانندِ خمیر شکل دادن، از دست به سینه در خدمت پادشاه ایستادن بهتر است.
عمرِ گران مایه در این صرف شد *** تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
معنی: عمر ارزشمند خویش را به خاطر اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم هدر دادم.
ای شکمِ خیره به نانی بساز *** تا نکنی پشت به خدمت، دو تا
معنی: ای شکم گستاخ، با تکه نانی سر کن تا مجبور نشوی برای خدمت به هر کسی تعظیم کنی.
#خدمت #ثروتمند #پادشاه #تعظیم
@zarboolmasall