🟩«حسابش با کرام الکاتبین است »
🔹️این ضرب المثل برگرفته از بیت زیر از لسان الغیب است
🔸️تو پنداری که بدگو رفت و جان برد/حسابش با کرام الکاتبین است
🔹️کرام الکاتبین یا آن چه در واقع است کراما کاتبین ،فرشته ای است که اعمال ما را ثبت می کند ، فرشته هایی که بی اغماض خوبی ها و بدی های ما می نویسد ، همان طور که در این بیت حافظ آمده ، کسی که فکر می کند از یک حادثه عبور کرده ، نمی داند قضاوت کننده ای بی گذشت در راه است
🔻این ضرب المثل زمانی به کار می رود که به خواهند از عاقبت یک کار که هشدار بدهند
#عاقبت #هشدار #حساب
@zarboolmasall
🟩آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
🔻یعنی کسی که به دیگران خیانتی نکرده است، با این که بخواهند به اعمال او رسیدگی کنند، مشکلی ندارد.
🔹️کسی که کار درست را انجام می دهد از بازخواست نمی ترسد.
🔸️کسی که کار بدی نکرده است از هیچ چیز نمی ترسد.
🔹️کسی که هیچ گناهی مرتکب نشده و از هرگونه حساب و کتابی ترس ندارد.
#حساب #کتاب #خیانت #محاسبه
@zarboolmasall
🟩حساب حسابه ، کاکابرادر
🔻مثل ، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار
🔹️۱- حساب و کتاب به جای خود، دوستی و برادری هم به جای خود.
🔸️۲- در حساب و کتاب حتی با برادر خود هم سخت گیر باش .
🔹️۳- در راه احقاق حق و حق به حقدار دادن، ملاحظات خویشی و دوستی و رودربایستی را باید کنار گذاشت.
کاربرد: برای کنار گذاشتن رودربایستی و ملاحظات دوستی در معاملات به کار میرود.
#حساب #کاکا #دوستی #ملاحظه
@zarboolmasall
ریشه ضرب المثل
شخصی خواست از برادر خود بزغالهای بخرد، برادر گفت: «قیمت هر بزغاله هفتصد دینار است.» آن شخص گفت: «بین من که برادرت هستم با دیگر مشتریان فرقی بگذار و به من ارزانتر بده!» برادر گفت: «برادری سر جاش، حساب حسابه، کاکا برادر!».
اشعار هم مضمون
در سخاوت هر آنچه خواهی ده
لیکن اندر معاملت بِسِتِه
ستد و داد را مباش زبون
مُرده بهتر که زنده و مغبون
#حساب #بزغاله #کاکا
@zarboolmasall
🟩معنی ضرب المثل -> به حساب ( یا خدمت ) کسی رسیدن
🔹کسی را تنبیه کردن و کیفر دادن
#حساب
@zarboolmasall
✍️شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
#حساب
@zarboolmasall