#شعر
بنویس
بنویس و هراس مدار
از آنکه غلط میافتد.
بنویس
و
پاک کن
همچون خدا که هزاران سال است
مینویسد
و پاک میکند
و ما هنوز زندهایم
در انتظار پاکشدن
و بر خود میلرزیم
| شمس لنگرودی |
@zarboolmasall
۲۰ دی
چو از دل عشق رفت آزار آید
چو گل رفت از گلستان خار آید
نمیبینی که چون پنهان شود مهر
شب تاریک اندُهبار آید
#شعر #خلیل_الله_خلیلی
@zarboolmasall
۳۰ دی
#شعر
دل به دلبر، جان به جانان می رسد
روز هجر آخر به پایان می رسد
لنگ لنگ این پا به منزل می رسد
گیج گیج این سر به سامان می رسد
ساز رفتن کن که از دربار شاه
امشب و فرداست فرمان می رسد
جور را دوران به پایان می رود
نوبت فریاد خواهان می رسد
حاجت ار پوشیده دارد یک دو روز
داد مظلومان به سلطان می رسد
جرم از خار است اگر نه فیض ابر
بر گل و بر خار یکسان می رسد
#نشاط_اصفهانی
▪️تصویر: 🎨 #نقاشی دیواری با نام صبح شکننده است، بر روی خانه ای متروکه در انگلستان، اثر #بنکسی که در تخریبِ این خانه برای ساختمان سازی های جدید، از بین رفت.
@zarboolmasall
۷ بهمن
#شعر
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
•مهدی اخوانثالث
@zarboolmasall
۱۷ بهمن
ای جان و دلم،
خوبترین صبح دل آراست،
وقتی که بچینم
ز لبت نو گل لبخند...!!
#هما_کشتگر #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
@zarboolmasall
۱۹ بهمن
#شعر
این ماه تا برآید
شب را دوباره باید
بر روی بینهایتِ این آسمان کِشم
مشت ستارهها را
چون چشمهای تشنه
در انتظار آمدنش بیامان کِشم
این ماه تا برآید
آسان که نیست ای رود!
آسان که نیست ای کوه!
باید که دشتها
از خود رها شوم
صد آفتاب بر تن خود آسمان کِشم...
#حمیرا_نکهت
@zarboolmasall
۱۹ بهمن
ای جان و دلم،
خوبترین صبح دل آراست،
وقتی که بچینم
ز لبت نو گل لبخند...!!
#هما_کشتگر #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
@zarboolmasall
۲۰ بهمن
#شعر
هنوز راه می روم
هنوز می خندم
پا به پای سرنوشتی که
پژمرده شدن،
گلهای پیراهنِ حریرم را ندید.
زنده هستم
روزی باد مرا خواهد برد
به انتهای پله های آسمان
کنار ماه
پِشت رسوایی شب
به تماشای روزی که
بار تنهایی اش را
شانه های
خورشید به دوش میکشد.
آمدم
تو مرا ندیدی
من همان نور بودم
که سکوتِ
پنجره ی اتاقت راشکستم.
#مینو_پناهپور
@zarboolmasall
۲۱ بهمن
#شعر
از تو دور مانده ام
مثل شکوفه های سیب
سرخ از درخت
مثل بادبادک بدون نخ
رها در دست طوفان
مثل تمام شادیهای
عقیمِ مانده در کودکی
مثل شب بدون ماه
و روز بدون خورشید !
جا مانده ام در سالنامه ای
که روزهایش قربانی
زنده به گور کردن عاشقانه های
ما شده است.
یک روز از قلب من
از قلب تو
هزاران پرنده عاشق
به آسمان خواهد پریدو
دیگر هیچ
شبی پراز دلتنگی نخواهد بود .
#مینو_پناهپور
@zarboolmasall
۲۲ بهمن
#شعر
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم اید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی :
از این عشق حذز کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت باد گران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
"حذر از عشق؟" ندانم
نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت....
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم....
بی تو اما
به چه حالی من از آن
کوچه گذشتم
فریدون مشیری
@zarboolmasall
۲۷ بهمن
#شعر
از من فرار نکن،
من مردِ سرنوشت توام
از من رها نمیشوی،
خدا مرا برای تو فرستاده
یک بار از گوشهایت ظاهر میشوم
یک بار دیگر از فیروزه انگشترت،
و هنگامی که تابستان بیاید
همانند ماهیان
در دریای چشمانت
شنا خواهم کرد...
👤نزار قبانی
@zarboolmasall
۲۸ بهمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه آیه ای ست که این مرده را برانگیزد؟ [...]
بگو بِغُرد دریا
بگو بکوبد دریا بر سنگ
ز پلک خسته شاید
این خوابِ وهم برچینم
بگو بیاید خورشید پر طنین جنوب
بگو بسوزد در من، مرداب یأس را
بگو برانگیزد بر تیغه ی طلایی صبح
این قوچ پیر را...
#شعر
#منوچهر_آتشی
▪️ویدیو: فیلمبرداری از موجی قوی و رنگین در پرتو طلوع که #رایان_پرنوفسکی آن را ثبت کرده است.
چه آیه ای ست که این مرده را برانگیزد؟ [...]
بگو بِغُرد دریا
بگو بکوبد دریا بر سنگ
ز پلک خسته شاید
این خوابِ وهم برچینم
بگو بیاید خورشید پر طنین جنوب
بگو بسوزد در من، مرداب یأس را
بگو برانگیزد بر تیغه ی طلایی صبح
این قوچ پیر را...
#شعر
#منوچهر_آتشی
▪️ویدیو: فیلمبرداری از موجی قوی و رنگین در پرتو طلوع که #رایان_پرنوفسکی آن را ثبت کرده است.
@zarboolmasall
۳ اسفند