ذره بین 🔍
◾️ بسم الله الرحمن الرحیم 🖋 #قسمت_نوزدهم #آسیب_شناسی_هیئات ✍ واقعا باید برای مظلومیت اهل بیت علیه
◼️ بسم الله الرحمن الرحیم
🖋 #قسمت_بیستم
🌱 عجیب است مادحین عزیز!
✍ این داستان که امروز مطالعه میکنید برای زمان های بسیار دور است.
با دقت مطالعه و نشر داده شود.
یک مداحی در تهران بود، روضه خوانی میکرد.
سالیان دراز مشغول مدیحه سرایی بود و بسیار مشهور بود. بعد از سالها مداحی، ماه محرم شد و مجلسی او را برای مدیحه سرایی دعوت نکردند! خانواده او پرسیدند:
چرا مجلس نمیروی؟ گفت:
حالم خوش نبوده، امشب نرفتم!
شب دوم شد!
باز هم پرسش، باز هم بهانهء دیگر! شب سوم و گذشت تا شب نهم!
این مداح مشهور نُه شب هیچ مجلسی نرفت!
از شدت خشم شروع کرد به حرف زدند! بعد سالها نوکری این رسمش نبود! من مداح شما هستم!
عمرم در خانه شما گذشته!
این رسمش نبود من جایی نروم! آبروی من رفت!
من رزقم از این سفره بود!
با ادبیات تند با امام حسین علیه السلام حرف زدن! خوابش برد!
امام حسین علیه السلام به خواب او آمد، فرمود: مگر از من طلبکاری؟
تو برای روضه خوانی خود پول گرفته ای! از قبال ما کسب و کار راه انداختی و به نان و نوایی رسیدی!
شهرت میخواستی که از کنار نام و مجالس ما به شهرت رسیدی! اگر قرار به طلبکاری باشد، من باید طلبکار باشم نه تو!
در حال خواب بود که با صدای درب خانه از خواب پرید و رفت درب را باز کرد! دید ماموران پادشاه به دنبال او آمدند! و به او گفتند حرکت کن که پادشاه با تو کار دارد! ترسید، نکند به خاطر حرف های دیشبم امام حسین علیه السلام مرا تنبیه کرده و پادشاه بخواهد مرا زندانی کند!
در راه از مامور پرسید پادشاه با من چه کار دارد؟ گفتند:
تو را برای روضه خوانی دعوت کرده است! گفت:
مگر پادشاه خود روضه خوان ندارد؟ گفتند: به ما دستور داده تو را ببریم! گفت:
شما دروغ میگوید! تمام عمر من دعوت نشدم! حال چه شده پادشاه مرا برای روضه خوانی خواسته؟ مقاومت کرد برای رفتن! با تهدید ماموران مجبور شد برود! وقتی به دربار رسیدن، دید پادشاه بر زمین نشسته! تا او را دید در آغوش گرفت و گفت بر روی تخت من برو، و روضه بخوان! شروع کرد به روضه خوانی! از حرفهای دیشب پشیمان با سوز و صدای عجیب خواند! روضه اش تمام شد! پادشاه دستور داد سبدی آوردند! یک عبای گران قیمت سلطنتی به او داد! صندوقی پر از طلا هم به عنوان صله به او داد! روضه خوان گفت: نمیخواهم! پادشاه گفت: مگر دست خودت است؟
من دادم و باید بگیری! گفت: به یک شرط! پادشاه گفت: برای من شرط میگذاری؟ گفت: برای من سوالی پیش آمده پاسخ آن را میخواهم! پادشاه گفت: بپرس! گفت: شما خودت روضه خوان داری، چرا من را دعوت کردی؟ پادشاه گفت:
آری، اما سفارش کردند تو را بیاورم! من اصلا تو را نمیشناختم! مداح با تعجب گفت:
چه کسی سفارش مرا کرده؟ پادشاه گفت: دیشب خواب صدیقه طاهره سلام الله علیها را دیدم!
به من فرمود: فردا فلانی را دعوت کن! این عبا و یک صندوق پر از طلا را به او صله بده!
عرض کردم: امر، امر شماست! اما چرا این شخص؟
فرمود: دیشب دلخور بود، سالها نوکری کرده بود! اما امسال مجلسی نداشت! با حسین [علیه السلام] حرفش شد! او را تحویل بگیر و عزت کن تا خیال نکند ما او را رها کردیم!
من نمیخواهم بین حسین [علیه السلام] و نوکرانش شکرآب باشد! میخواهم آشتیشان بدهم!
من مادر این ها هستم! این صله را به او بده تا شرمنده عیالش نباشد!
مداح از شدت غصه فریادی زد و گریه کنان از کاخ خارج شد!
آنقدر گریست، از آن پس هر مجلسی میرفت با سوز صدای خود مجلس را دگرگون میکرد!
چه منصب عظیمی است مدیحه سرایی؟ آقایان مادحین حواستان جمع باشد!
✍ فرهنگ داورپــنـــاه
" والله العالم "
🍂با عقیق همراه باشید🍂
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
هدایت شده از غدیر
#ناگفته_های_یک_مامور_اطلاعاتی_ایران
#مصاحبه_با_اکبر_خوش_کوشک
لینک قسمت نوزدهم:
https://eitaa.com/Aghygh/37653
#قسمت_بیستم
یک مسئله دیگر هم که درخصوص فعالیت های وزارت اطلاعات مطرح است به حوزه کردستان مربوط می شود. بعد از انقلاب گروه های کردی بسیار فعال شدند و همان طور که گروه های کردستان عراق علیه صدام با ایران همکاری می کردند گروه های کردی ایرانی مثل حزب دموکرات هم با صدام علیه ایران همکاری می کردند و سری هم در اروپا داشتند. آقای قاسملو، رهبر حزب دموکرات کردستان ایران، بعد مدتی که اقدامات مسلحانه انجام داده بودند تصمیم گرفتند برای صلح با جمهوری اسلامی وارد مذاکره شوند که در جلسه مذاکره به قتل رسیدند. ماجرا چه بود؟
اتحادیه میهنی کردستان عراق با ایران برضد صدام همکاری می کرد و همین طور مسعود بارزانی هم با ایران همکاری می کرد. همان طور که شما گفتید احزاب کردی ایرانی هم با صدام همکاری می کردند. آقای قاسملو از طریق اتحادیه میهنی کردستان عراق تقاضا کرده بود که با مقامات مسئول جمهوری اسلامی ملاقات کند. یک بار هم ملاقات کرده بود. بار دوم در وین ملاقات کرد. سردار جعفری (که الان رئیس دفتر آقای لاریجانی در مجلس است) و یک فرد دیگر از طرف ایران رفتند که با قاسملو ملاقات کنند و قاسملو را متقاعد کنند که به ایران بازگردد و از اقدامات مسلحانه در کردستان دست بردارد.
🔘 ادامه دارد....
🗂 عقیق ، کانالی ویژه اخبار و تحلیل های خاص 👌
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93