eitaa logo
ذره‌بین درشهر
19.4هزار دنبال‌کننده
63.4هزار عکس
10هزار ویدیو
223 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
سقف برداشت از خودپردازها به ۲۰۰ هزار تومان بازگشت 🔹پیگیری خبرنگار فارس از شبکه بانکی نشان می‌دهد که سقف برداشت از خودپردازها که مدتی پیش به ۵۰۰ هزار تومان افزایش یافته بود، به دلیل جلوگیری از شیوع ویروس کرونا به ۲۰۰ هزار تومان کاهش یافته است. 🔹همچنان سقف نقل و انتقال از طریق اینترنت بانک و عابربانک و نرم‌افزار انتقال بانک‌ها ۱۰ میلیون تومان و سقف نقل و انتقال وجه به وسیله اپلیکیشن‌های پرداخت ۳ میلیون تومان است. @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
✅ ایام تبلیغ کاملا #کورونایی😂 #قسمت_دوم البته اینم بگم که قبلش کلی آموزش دادن و لباسامو عوض کردن و
✅ ایام تبلیغ کاملا قسمت سوم اون ساعت کلی خندیدیم و حرف زدیم. مزاحم کار دکترا و پرستارا نبودم. اونا هر وقت میخواستن میومدن و به هر مریضی که نیاز بود سر میزدن و سرم وصل میکردن و داروها رو توزیع میکردن و این چیزا. اینم بگم که خنده زیاد باعث افزایش سرفه عده ای از کوروناییا شده بود. بهشون گفتم: مثل وقتی هست که یه بچه اومده وسط و داره خرابکاری میکنه و والیدنش همش سرفه میکنن و چشم و ابرو میان که مثلا بگن حواست جمع باشه و خرابکاری نکنا ، الان همون حس رو دارم. هم صدای سرفه ها زیاده و هم بعضیا موقع سرفه کردن، قیافشون خیلی عوض میشه و انگار دارن از ته دلشون یه چیزی بارمون میکنن با یه صلوات، ختم جلسه را اعلام کردیم. ته گلوم خشک شده بود. میخواستم آب بخورم اما مکافات داشتیم. نمیشد به راحتی بری سراغ آب سردکن و شیرو باز کنی و بریزی توی یه لیوان یه بار مصرف و ماسک و دم و دستگاهت برداری و قورت و قورت بدی بالا! به دردسرش نمی ارزید. منم که کلا اخلاق شیرازی بودنم وقتی گل میکنه، میشم مثل همون بنده خدایی که ازش آدرس پرسیدم. یه نگا به کاغذ کرد و یه نگا به منتهی الیه افق! بعدش چش و چالش کرد تو هم و گفت: «عامو خیلی دوره! نمیشه نری؟» خلاصه از قید آب زدم. رفتم ایستگاه پرستاری. دیدم یکی از پرستارا به خاطر اینکه از شب قبلش نخوابیده بود و خیلی بهش فشار اومده بود و ناهار و شام هم خیلی منظم تقسیم نکرده بودند، فشارش افتاده بود. خیلی دلم سوخت. با اون حجم زیاد کار و استرس و بعضی بیماران کم حوصله و ... نمیدونم چرا اما یهو از دهنم در رفت و گفتم: ببخشید کاری از دستم برمیاد؟ یکی از دوستاش که نشسته بود بالا سرش گفت: الان نه اما اگه تا نیم ساعت دیگه حالش خوب نشه، زحمت اشهدش باشماست! گفتم: حالا بالا سرش اینجوری نگین. بنده خدا هول میکنه. راستی شما واستون اضافه کار چقدر رد میکنن که حاضرین به این مرحله برسین که دوستتون رسیده؟ ابرو در هم کشید و مثل اینکه حرف خیلی زشتی شنیده باشه گفت: شما فکر کردین ما واسه پول اینجاییم؟ یه نگا دور و برم انداختم و مثلا خیلی سِرّی و سکرت پرسیدم: واسه پول نیست؟ با چشمای بِر و متعجب گفت: حاج آقا حالت خوبه؟ کدوم احمقی حاضر میشه برای پول بیاد توی این جهنم؟ گفتم: آهان ... گرفتم ... پس لابد مجبورتون کردن. آره؟ خدا بگم چیکارشون کنه! خیلی بی رحمن! از چشماش خشم میبارید! گفت: مجبور؟ شما اصلا خبر داری که هممون فرم رضایت نامه پر کردیم و حتی بعضیا خانوادشون هم پر کردن؟ مجبور کدومه؟ چرا همیشه باید زور بالا سرمون باشه که کار کنیم؟ با لحنی موذیانه گفتم: والا چه بگم! مردم میگن! پرستاره که واقعا داشت میسوخت از حرفام گفت: لابد میخوای بگی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! آره؟ بازم با لحن موذیانه تر فقط یه کلمه گفتم: حالا به هر حال! اگه بگم دوستش یه کم حالش سر جاش اومده بود و با اینکه رنگش مثل گچ سفید شده بود اما یه کم سرش چرخوند طرف من و با حالت ناجونی گفت: حاج آقا اگه خدایی نکرده خواهر و مادر خودتم توی این بخش مریض بودن و افتاده بودن روی تخت، بازم به ما میگفتی واسه پول اومدین و مجبورتون کردن که به این مریضا برسین؟ با شیطنت گفتم: اون موقع فرق میکرد! با هم گفتن: عجب حاج آقای چیزی هستی شما! آخه چه فرقی میکرد؟ خواهر مادر مردم هم خواهر مادر شمان! فرق میکنه؟ این چه حرفیه؟ گفتم: حالا ... من بلدم از مادر خواهرم مراقبت کنم. ادامه دارد... ✍دلنوشته‌های یک طلبه @zarrhbin
☆این روز ها لبخند همه ما عجیب زیبای تلخ است ... ☆خنده هایمان چون کودکانی هستند با آرزوهای بزرگ در کلبه ای فقیرانه... ☆اما من امید دارم که روزی آفتابِ شادی از پشت کوهِ غم میتابد و شرمسار خواهد کرد این کوه غم را... ☆و بر همه دنیا خواهد تابید ☆وتمامی یخ های بی رنگ را به آبشاری باشکوه بدل خواهد کرد... ☆و‌ شکوفه های سرخ و آبی خواهند روئید از دل سنگ های سیاه روزگار... ☆آری من امید دارم... ☆امید دارم که روزی لبخندهایمان زیبای شیرین خواهد شد ☆صبور باشیم😊🌸 @zarrhbin
روحش شاد و یادش گرامی
ذره‌بین درشهر
روحش شاد و یادش گرامی
🏴🏴 پیام تسلیت امام‌جمعه اردکان در پی درگذشت استاد و قاری قرآن، مرحوم حاج رضا معصومی بسم‌الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون درگذشت معلم دلسوز و بااخلاق، قاری و استاد مهربان قرآن حاج رضا معصومی مایه تأسف عمیق گردید. آن مرحوم علاوه بر خدمت در کسوت مدیر و معلمی سالیان زیادی به جامعه قرآنی شهرستان با تعهد و شوق خدمت کرد و با صوت دل‌نشین خود در مساجد و محافل قرآنی دل‌های مشتاق را به کلام الهی مجذوب نمود. انس، تعلیم و تعلم قرآن از برترین سرمایه‌های معنوی دنیا و آخرت هر انسانی است که استاد معصومی اکنون این سرمایه را به همراه دارد و طوبی له. فقدان این قاری و استاد قرآن، خسارتی به جامعه قرآنی شهرستان است که دعا می‌کنیم باهمت و تلاش شاگردان و دوستانش جبران شود. با عرض تسلیت به همه ارادتمندان به‌ویژه خانواده و بستگان محترم و درخواست صبر و اجر و سلامت برای آن عزیزان، علوّ درجات و حشر با اولیای الهی و حاملان کلام‌الله را برای آن مرحوم مسألت می‌نمایم. سید اسماعیل شاکر امام‌جمعه اردکان ۲۴ اسفند ۹۸ @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
روحش شاد و یادش گرامی
پیام تسلیت ابوالفضل کارگر مدیر آموزش و پرورش شهرستان اردکان به مناسبت درگذشت استاد قرآن و فرهنگی پیشکسوت غلامرضا معصومی. بسمه تعالی  کتاب شریف آسمانی ما، آیینه‌ای است که در بلندای آن تعالی روح و بالندگی انسان ظهور و بروز می‌یابد. حاملان قرآن کریم معلمان و مبلغانی هستند که در این آیینه، جان و روان خویش را جلا داده و نور این مصحف آسمانی را به کام مشتاقان هدایت و تربیت می‌نوشانند. استاد بزرگوار قرآن کریم مرحوم آقای غلامرضا معصومی اردکانی، معلمی بزرگوار و فرهیخته‌ای مهذب بودند که به برکت انس و همراهی با آیات الهی و با زندگی بر مدار تعالیم قرآن و معارف اهل بیت علیهم السلام توانستند در عمر شریف خود، الگویی مناسب برای همه علاقه‌مندان به راه کمال قرآنی بود. فردی عاشق اهل بیت، محبوب در میان مردم و شیفته قرآن و معارف قرآنی بود. اینجانب ضمن ابراز تاثر از فقدان چنین شخصیت ارزش مندی و عرض تسلیت به دوست داران آن عزیز سفر کرده و جامعه تعلیم و تربیت شهرستان، آرامش پایدار را در فردوس برین برایشان از حضرت سبحان مسالت می کنم و برای بازماندگانشان سلامت و شکیبایی آرزومندم. ابوالفضل کارگر 23 اسفند 1398 @zarrhbin
❌ورودی شهر اردکان یزد : آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا!؟😐 @zarrhbin
🚨 هشدار/ رفتارهای پرخطر در دوران کرونا @zarrhbin
💡 براساس مصوبه شورای تأمین شهرستان‌های اردکان و میبد، تا اطلاع ثانوی فقط واحدهای توزیع مواد غذایی شامل واحدهای زیر مجاز به فعالیت هستند: ✅ سوپرمارکت، میوه‌فروشی، نانوایی، قصابی، مرغ و ماهی، خواربارفروشی، شیر و ماست 🚫 فعالیت هرگونه واحد صنفی دیگر خلاف مقررات بوده و با آن برخورد می‌شود. ⚠️ ضمناً تنها فروشگاه‌های بزرگ و هایپرمارکت‌ها می‌توانندمایحتاج ضروری مردم را از طریق فروش اینترنتی و تلفنی درب منازل تحویل دهند. اصنافی مانند پوشاک و... مشمول این مصوبه نیستند. ⛔️ تخلفات از این مصوبات در شهرستان اردکان را تنها به‌صورت پیامک به شماره ۰۹۱۳۲۵۴۹۰۱۴ (روابط عمومی فرمانداری اردکان) اطلاع دهید. @zarrhbin
✅اولین جلسه ستاد ضد عفونی و سم زدایی شهرستان اردکان به ریاست محمد جواد شاکر تشکیل شد. در این جلسه مقرر شد شهرداری نسبت به خرید تجهیزات ایمنی و بهداشتی جهت استفاده نیروهای جهادی و داوطلب اقدام و پس از آموزش نیروها توسط شبکه بهداشت، بسیج و سپاه در جهت به کارگیری نیروها در اسرع وقت اقدام کنند رئیس ستاد در این جلسه گفت: تمامی مراکز عملیاتی و راهبردی و همچنین کلیه اماکن عمومی در دستور کار ضد عفونی قرار دارد و اعضای ستاد موظف اند از تمام امکانات جهت ضد عفونی شهرستان اردکان استفاده نمایند. @zarrhbin
باسلام خدمت مدیر محترم کانال خبری ذره بین در شهر از هینجا خواستم یه تشکری داشته باشم از عزیزان ستاد پیشگیری از ویروس کرونا که با جون دل دارن برا سلامتی مردم مایه میگزارن امروز در یک فروشگاه بودم که اوندن جهت اخطار تعطیلی که طبق مصوبه شورای تامین شهرستان بود متاسفانه صاحب نعازه که اتفاقا عیر بومی هم هستن دیدم چه رفتار بدی با این عزیزان داشتند خواستم بگم اگر امروز این عزیزان از خانه خود زدن و در شهر برا سلامتی ما قدم بر میدارند نباید چنین رفتاری باهشون داشته باشیم برا این صاحب فرشگاه متاسفم و برای معازه دارانی که نهایت همکاری را با این عزیزان را دارند تشکر و قدر دانی میکنم دست شما عزیزان ستاد درد نکنه ارسالی @zarrhbin