باسلام
تقدیروتشکر ازکانال خوب ،مردمی وپرمخاطب ذره بین
خواستم ازدریچه این کانال مردمی از مدیرکل آبفای یزد وریاست آبفای اردکان،آقایان اسلامی وچهره آزاد تشکر ویژه داشته باشم.
مشکل بنده را بانهایت لطف، پیگیری و بامساعدت کامل حل کردند.
ضمن تشکر از این دوعزیز جاداره از اقای نوریان کارمند اداره آب اردکان هم تشکر کنم که برادرانه وبا روی خوش بنده را راهنمایی کردند.
در پایان برخود واجب میدانم اززحمات مدیر کانال مردمی ذره بین درشهر هم تشکرکرده،وازاینکه فرصت بیان نقدها وپیشنهادهای مردمی را ایجاد کرده ودر رفع آنها هم همراهی ومساعدت لازم را میکند قدردانی کرده باشم.
تلاش های این عزیزان شاید به چشم نیاد ولی اجر اخروی ازدعای مردم نصیب وبهره آنها باد .
اجرکم الی الله
ارسالی ازیک شهروند
@zarrhbin
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻شما هم خبرنگار ما باشید🔍
برای پیوستن به باشگاه "شهروندخبرنگار" کانال مردمی "ذره بین درشهر" اخبار، تصاویر و سوژهای خودتان را برای ما ارسال کنید.
👇👇👇👇👇👇👇👇
"ذره بین درشهر"
آیدی مدیران کانال برای ارسال پیام
@Haditaheriardakani
@shahryare2
eitaa.com/zarrhbin
🔸کنایه معنادار آیت الله جنتی به آملی لاریجانی: آفتابه دزد ها را ول کن! دانه درشت ها را بگیر
🔹آیت الله جنتی رئیس مجلس خبرگان رهبری در اجلاسیه امروز رئیس قوه قضائیه را مخاطب خود قرار داد و گفت: برادر عزیز! آیت الله آملی لاریجانی،آفتابه دزدها را همیشه و هرکسی می تواند بگیرد و اگر هم دستگیر نشوند مملکت زیرورو نمی شود، شما باید دانه درشت ها را بگیرید.
@zarrhbin
💬روابط عمومی وزارت صنعت افزایش قیمت ۷.۵ میلیون تومانی خودروهای کمتر از ۴۵ میلیون تومان و افزایش قیمت ۹.۵ میلیون تومانی خودروهای بالای ۴۵ میلیون تومان را تکذیب کرد.
@zarrhbin
🔘 مرغ خوبم و بی توجهی من‼️
🍃 در سال اول رشته ی ادبی یک #مرغ داشتم. مرغ خوبی بود و هر روز #تخم می گذاشت. همان موقع خانواده ی بی سوادی در همسایگی ما زندگی می کردند که دختر و دامادشان در تهران بودند، آنها از من می خواستند برای دختر و دامادشان نامه بنویسم. نامه هایی هم که از تهران می آمد برای آنها می خواندم، در عوض به من مربای آلبالو می دادند. من هر روز تخم مرغ نیمرو می کردم و مربای آلبالو را هم روی آن می ریختم و می خوردم. وقتی ظهرها مادرم از محل کارش می آمد، برای من غذا درست می کرد. زمستانها آفتاب به اتاق ما نمی رسید، طرف روبروی اتاق ما، آن طرف گودالی آفتاب گیر بود من ومادرم می رفتیم کنار دیوار، روبروی آفتاب می نشستیم و به اصطلاح ناهار می خوردیم.
▫️ بارها دیدم انگشتان دست #مادرم سفید می شد، از او می پرسیدم چرا انگشتان دستت سفید می شود؟ می گفت: نمی دانم؛ می گفت: انگشتانم سفید و سرد می شود. روزی فاطمه جان همسایه هم جلو آفتاب پهلوی من نشسته بود. من همین سئوال را از مادرم کردم. فاطمه جان گفت: مادرت گرسنه و #کم_خون است. پسرِ آمیرزا احمد پاپلی، اگر می خواهی انگشتان مادرت سفید نشود، گوشت بخر او بخورد، اگر او گوشت بخورد خوب می شود. حالا اگر گوشت نمی خری همین یک تخم مرغ که هر رور خودت می خوری به مادرت بده، آن زمان مادرم ۳۸ سال بیشتر نداشت، با آن همه کار نمی توانست گوشت بخرد، آن وقت کم خون می شد.
🍃 مادرم ۱۲ ساعت پای یک ماشین پارچه بافی در خانه یکی از اهالی محل #کار می کرد. بیمه هم نبود، حقوقش آنقدر نبود که بتواند حداقل هفته ای دوبار گوشت بخورد. این #شهرها این طور #صنعتی شده اند؛ #کارگرانشان را تا سر حد #مرگ استثمار می کردند، تا آن ها پول دار می شدند، بعد هم #شعار می دادند که هر کس کار کند وضعش خوب می شود. قبرستان ها شهادت می دهند که چه تعداد آدم ها برای کار طاقت فرسا در چه سنی مرده اند تا عده ای وضعشان خوب شده است.
▫️در این حال و احوال من غرور و پُز خود را داشتم، در آن زمان حتی #شهامت این را نداشتم که به همکلاسی ام بگویم من در این خانه خرابه زندگی می کنم، من شهامت این را نداشتم که در مقابل کاری که در گاراژ می کنم مزد بخواهم، شهامت این را نداشتم که تابستان ها در جایی دیگر به غیر از گاراژ کاری پیدا کنم که مزدی بدهند. آیا شهامت نداشتم یا می خواستم #آبروداری کنم؟ یا غرور و عقده های جوانی بود یا اصلا نمی دانستم که باید چه کار کنم؟ آخر بسیاری از اقوامم، دوستان و آشنایان فکر می کردند وضع ما خیلی #خوب است. عده ای می گفتند: آمیرزا احمد خیلی برایشان پول و پله گذاشته است. اگر مسئله ی ارث و میراث از همان ابتدا حل شده بود شاید یک چیزی بود. اگر دعوای بزرگترها نبود، این مختصر ارث و میراث تبدیل به اَحسن می شد و یک چیزی دست ما را می گرفت.
🍃اصلا فکر نمی کنم من هیچ وقت مغز اقتصادی نداشتم اصلا عقلم نمی رسید که باید در مقابل کار پول بگیرم. پدری نداشتم که در خانه بحث اقتصاد بکند، برادر و خواهر و شوهر خواهری نبود که بگوید نباید مجانی کار کرد باید در مقابل کار، پول گرفت، خانواده ای نداشتم که اعضایش در خانه بحث پول، خرید و فروش، اقتصاد، معامله، کلاه گذاشتن و برداشتن کنند تا من هم چیزی بیاموزم. در گاراژ، متوجه برخی جریانات اقتصادی می شدم ولی #آموزش نمی دیدم، در مدرسه هم که بحث از همه چیز بود جز اقتصاد و پول. من همیشه فکر می کنم این مدرسه های ما، بچه ها را #غیراقتصادی بار می آورند، البته حالا برخی از معلمها که تدریس خصوصی دارند و ماشاالله بحث پول را به داخل کلاس کشانده اند.
▫️ حالا من یک چیزهایی می نویسم که مادرم ناراحت نشود؛ مادرم ۸۴ ساله ام که پایش بسیار درد می کند در شهر یزد، یکه و تنها در خانه اش زندگی می کند بالاخره آخر عمری در خانه ی خودش، هر چند کوچک، زندگی می کند.
🍃 من و مادرم چند روزی سر خوردن تخم مرغ با هم بحث داشتیم، من می گفتم: تو تخم مرغ را بخور او می گفت: تخم مرغ خوبم نیست تو بخور. چند روزی تخم مرغ ها جمع شده بود. بالاخره مادر نیمرو درست کرد و گفت: بیا با هم بخوریم، البته بیشتر نیمرو را به من داد. مسئله این طور حل شد که مادرم هر دو روز یکبار دو تخم مرغ را نیمرو می کرد و با هم می خوردیم. فکر کنم سه چهارم نیمرو را به من می داد و بقیه را خودش می خورد. بالاخره #مادر است؛ الان هم وقتی به یزد می روم او هنوز نگران خورد و خوراک من است، چرا خوردی؟ چرا بد خوردی؟ اینها را نمی نویسم که شما بدانید من در ۱۶_۱۵ سالگی چه کردم، اینها را می نویسم که حواستان جمع باشد، مواظبِ #مادرتان باشید؛ بخصوص اگر از خانواده ی فقیر یا متوسط هستید، باید بیشتر به مادر، پدر و اقوامتان توجه کنید؛ #پول_دارها پولشان #مواظبشان است؛ در خانواده های فقیر و متوسط، اقوام باید مواظب هم باشند.
📚 شازده حمام/ دکتر پاپلی
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
بسم الله الرحمن الرحیم
در چند کیلومتری میدان توت ....
نام: قمر
شهرت: شاکر
سن: حدود 80 سال
در چند کیلومتری میدان توت، دهی وجود دارد معروف به «پَتکِستان». دهی با دو سکنه ثابت و ده ها سکنه دوتابعیتی.! قمر خانم؛ سالیان سال است که در آنجا زندگی می کند؛ در اتاقی ساده و با صفا. چین و چرک صورتش با هر کسی حرف ها می زند؛ حرف هایی از جنس سختی کشیدن و سختی کشیدن و سختی کشیدن.
در میان صحبت هایش که پر بود از تجربیات مفید، چند جمله برایم تکان دهنده بود که گفتم شاید پیوست آنها با معضلات کنونی، برای شما هم جالب باشد. در ادامه به چند محور از این پیوست ها اشاره خواهد شد:
اقتصادی؛ در قدیم که بحثی از تورم و دلار و گرانی نبوده و به زعم برخی، مدینه فاضله بوده است، نه تنها قمر خانم بلکه اکثر قریب به اتفاق مردم برای خوردن نان، اولاً مجبور بوده اند خود تهیه کنند؛ از گندمش تا پختنش!! دوماً زمان زیادی طول می کشیده تا نان آماده شود! سوماً توان مالی خیلی ها اجازه نمی داد نان گندم تهیه کنند!! شاید بخش هایی از قسمت های پایانی سریال «کلاه پهلوی» گویای این مطلب باشد.
در قدیم که کسی نمی دانست آنتالیا کجاست! کسی نمی دانست رشد نرخ تورم یعنی چه! رشد نرخ بیکاری چییست! آدامس بایودنت، پوشاک مای بی بی، پاستیل، پفک نمکی، پیتزای پپرونی و .... چیست! قمر خانم با سختی ها و مشکلات دست و پنجه نرم می کرد تا به امروز که به خاطر تحمل آنهمه سختی، از خوردن خیلی چیزها محروم بماند.
فرهنگی؛ در قدیم که هنر ادیسون، هنوز فراگیر نشده بود! شب ها برای رسیدگی به امور بچه های کودکش، بایستی در تاریکی، کارهایش را انجام می داد، آنهم دست تنها! آری! همان کارهایی که امروزه زیر نور چراغ انجام می شود، آنهم نه تنهایی، بلکه مادر و خواهر و شوهر را هم اسیر می کنند تا بچه با تشریفات خاص خودش به خواب تشریف ببرد! البته هنوز هم این دهستان، از درک این هنر محروم مانده است.
در قدیم نه پارکی بود، نه سینمایی، نه تئاتری، نه کنسرتی که اینهمه روی آن بحث کنیم؛ باشد یا نباشد، فقط و فقط تولید ملی بود! کالا، کالای ایرانی، همه چیز محصول زحمات خودمان. شب ها به قدری خسته بودیم که نه هوس سینما رفتن به سرمان می زد! نه رستوران رفتن! نه کنسرت رفتن! نه ....
خدماتی؛ در قدیم که هنوز به ازای هر 679 نفر، یک پزشک وجود نداشت! قمر خانم، مرگ خیلی از بچه ها را دیده بود، خیلی حرف در این خاطرات خوابیده است! در زمانی که به خاطر کوتاهی یک دکتر در مرگ بچه ای، او را بیچاره می کنند، بازخوانی این خاطرات زجر آور است! نه ماه، تحمل حمل و از دست دادنش در آستانه تولد یا در چند ماهگی!! نوشتنش آسان است اما فهمش بسیار بسیار سخت!!!
می گفت؛ تا دیروز نبود اما می توانستیم بخوریم، امروز هست اما نمی توانیم. انسان هایی که این جمله را می گویند، بیشتر می فهمند این انقلاب چه تأثیری داشته است! چه امکاناتی را برای مردم به ارمغان آورده است، مردمی که از منظر شاه، به اندازه گوسفند هم نمی فهمیدند!!
در پایان برای این شیرزن، آرزوی سلامتی می کنم و امیدوارم در پناه قرآن و اهل بیت (ع) موفق و پیروز باشد.
✍جواد حاجی اکبری
تابستان 97
@zarrhbin
🔹درپنجاهمین جلسه رسمی شورای شهر اردکان،سید محمدحسینی پور ریاست جدیدشورا از ناگفته های شورا اینگونه گفت:
📌- متاسفانه به جهت ضعف در اطلاع رساني نتوانستيم مردم را در خصوص عملكرد يكساله اقناع كنيم.
📌- خيابان صدرآباد يكي از نيازهاي اساسي شهر مي باشد كه در اين خصوص انتقادهايي به مجموعه شهرداري وارد شده و در اين خصوص به زودي به صورت اختصاصي اطلاع رساني خواهد شد.
📌- خط و مشي اصلي شورا همراهي با مردم و همكاري با مسئولين است.
📌- بنده معتقدم تعامل و گفت و گو عامل پيشرفت و توسعه خواهد بود چرا كه هركجا قهر و جنگ باشد ضرر به همراه دارد و ما به دنبال منفعت عمومي هستيم.
📌- در حال حاضر هيچ برنامه اي براي انتخاب شهردار نداريم مگر آنكه از طرف وزارت كشور قانون منع به كارگيري بازنشستگان به شوراها ارسال شود و تمام شايعات رسانه ها را به جهت انتخاب شهردار تكذيب مي كنم.
@zarrhbin