👆🏻ورق بزنید؛
🔰شروع عملیات احداث رفیوژ میانی خیابان جمهوری
📌گزارش تصویری از آغاز عملیات احداث رفیوژ میانی خیابان جمهوری اسلامی
@zarrhbin
"جناب وزیر حق بازنشستگان نجیب این نیست"
✍عرض سلام،ادب واحترام محضر وزیر حزب اللهی ،جهادی وپرتلاش تعاون،کار ورفاه اجتماعی
احتراما همانگونه که مستحضرید پس از کلی وعده ووعید پرداخت وام کم بهره هفت میلیون تومانی به بازنشستگان معزز تامین اجتماعی در دست اجراست.اما شیوه پرداخت وام نارضایتی اکثر آنان را بدنبال داشته ومتاسفانه در پرداخت وام، شان ومنزلت این عزیزان رعایت نشده است.بازنشسته ای که چند سال در نوبت اخذ وام بوده ودرخواست کتبی خود را تحویل کانون های بازنشستگی داده برای تایید مجدد در خواست خود در پیامک های ارسالی از بانک عامل سردرگم شده و دربسیاری موارد از دریافت وام باز بماند. این يک واقعیت انکار نشدنی است که گوشی بسیاری از این عزیزان هوشمند نبوده واصلا قابلیت دریافت متن های طولانی را ندارد وپیامک ها را بصورت ناقص دریافت مي کند همچنین بسیاری از این عزیزان به علت کم بودن موجودی حسابشان برای برداشت هزینه های اداری وام ، معطل
مانده اند در حالی که براحتی میشود وام را واریز وبلافاصله هزینه های مورد نظر را کسر کرد.البته نباید تلاش عزیزان کانون عالی را نادیده گرفت ولی متاسفانه لقمه را دور سر میگردانند وناخواسته خودشان ،مسئولین کانون های شهرستان وباز نشستگان محترم را بزحمت می اندازند جناب وزیر محترم ،والله،بالله،به پیر به پیغمبر حق بازنشسته ای که ۳۰ سال بدون منت خدمت رسانی کرده و امروز نیازبه خدمت دارد این نیست .لطفا رسیدگی عاجل فرمایید تا در مراحل بعدی پرداخت وام این مشکلات مرتفع شود . انشالله
مصطفی عابدی اردکانی - مسئول کانون بازنشستگان تامین اجتماعی شهرستان اردکان
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
❌❌ 📸 آنچه میبینید تصویر چاشت صبحگاهی برو بچههای #شورایجهادی و برخی مدیران شهرداری در پارک کوهست
برادر گرامی جناب آقای طاهری
مدیر کانال ذره بین
پیرو مطلب اخیر باعنوان چاشت صبحگاهی شورا خواهشمند است تصاویر از برنامه را هم کامل منتشر بفرمایید تا افکار عمومی نیز از تمام برنامه مذکور مطلع گردند
و در صورت عدم اطلاع ، از دوستانی که تصویر ظرف غذا را فرستادند بخواهید تصویر تمام مراسم و حاضرین را نیز خدمتتان ارسال نمایند.
والبته بد نیست تصاویر جلسات سنوات گذشته در پارک کوهستان نیز منتشر گردد.
شایان ذکر است جلسات شورا صرفا در محل شورای شهر برگزار میگردد و حضور اعضا در مراسم و برنامه ها دلیل جلسه شورا نیست
ممنونم
مسعودنوریان اردکانی
پ.ن؛عذری بدتر از گناه🤷♂
@zarrhbin
🔺اختلال در اینستاگرام؛ مشکل جهانی است
🔹اینستاگرام عصر امروز در سراسر جهان برای برخی از کاربران دچار اختلال شده است.
🔹شبکه اجتماعی اینستاگرام عصر امروز برای کاربران جهانی دچار اختلال شد. آنطور که دیلیمیل اشاره کرده، هزاران کاربر در سراسر جهان گزارش کردهاند که اپلیکیشن اینستاگرام در میانه روز پنجشنبه دچار مشکل شده است.
@zarrhbin
هدایت شده از ذرهبین درشهر
📌بروز علائم قارچ سیاه چگونه آغاز میشود؟!
▫️یوسفی، متخصص بیماریهای عفونی و گرمسیری: بروز علائم ابتلا به بیماری قارچ سیاه میتواند شبیه سینوزیت معمولی آغاز شود. درد چشم و صورت، سردرد، احساس پر شدگی و ترشحات بینی را باید جدی بگیرید و به پزشک مراجعه کنید. این قارچ همه جا به ویژه در محیط روی خاک، گیاهان و میوههای در حال فساد دیده میشود و میتواند به راحتی وارد بدن شود اما زمانی که سیستم ایمنی بدن سالم باشد مشکلی پیش نمیآید. راه انتقال این بیماری نیز از طریق هوا، تنفس و استنشاق رخ میدهد
▫️افراد دارای ضعف سیستم ایمنی به ویژه بیماران دارای دیابت کنترلنشده، بیماران مبتلا به سرطان و یا کسانی که از داروهایی استفاده میکنند که سیستم ایمنی بدن را تضعیف میکنند، در صورت مواجهه با این قارچ مستعد ابتلا هستند اما این بیماری از فردی به فرد دیگر به صورت مستقیم منتقل نمیشود
@zarrhbin
📌قابل توجه همشهریان عزیز
باسلام و احترام
خیلی اوقات شده همشهریان بزرگوار از نوبت دهی گله دارند که نمی توانند نوبت بگیرند
که حق هم بهشون میدیم ظرفیت بعضی پزشکان که اکثرا در استان هم کم هستند با توجه به تقاضای بالا، محدودیت هایی برای آن وجود دارد ولی خیلی اوقات هم شده که نوبت گرفته می شود ولی حضور پیدا نمی کنند،
بطور مثال دیروز عصر جهت یکی از پزشکان ما ۳۰ نوبت گرفته شده که فقط دو نفر از کسانی که نوبت گرفته بودند حضور پیدا کرده اند که این امر هم باعث تضییع حقوق سایرین که نیاز به پزشک داشته اند ونتوانستند نوبت بگیرند و هم اتلاف وقت پزشک و پرسنل می شود.
و باتوجه به اینکه تاکنون مجوز دریافت پیش پرداخت برای ارگان دولتی صادر نشده راهکار دیگری جز همکاری شما مراجعین محترم نداریم
که درصورت عدم حضور حتما نوبت خود را کنسل نماییدتا امکان اخذ نوبت برای سایرین فراهم شود.
باتشکر
✍روابط عمومی بیمارستان ضیایی
@zarrhbin
📌 برگزاری جلسه ستاد استانی اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی قوه قضائیه در اردکان
✅ چهل و سومین جلسه ستاد استانی اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی قوه قضائیه با موضوع رفع موانع تولید واحدهای صنعتی و تولیدی و با حضور دهشیری مدیرکل دادگستری استان در شهرستان اردکان برگزار شد.
📆 ١١ شهریور ماه ١۴٠٠ / مرکز تحقیقات سالمندی اردکان
@zarrhbin
📌باز هم گلایه از یک نانوایی خاص
#جنابفرماندار
#ریاستبازرگانی
#دادستانمحترم
برای گرفتن نان به نانوایی کنار پل زیرگذر مراجعه نمودم
که از دادن نان خودداری کرد
در صورتی که ۳نفر بودند که گفتند هر سه نفر شاطر هستیم ...هر کدام ۱۰ عدد نان برداشته بودند بعد از اعتراض بنده و چند نفری دیگر با لفظی دور از اخلاق گفتند هر کاری دوست دارید انجام دهید
واقعا این شاطر با این گونه برخورد و فروش نان به سوپریها نباید مجازات شود !!!
چرا با وجودیکه چندین باره تخلف این نانوایی گزارش میشود ، اقدام عبرت آموزی صورت نمیگیرد !!!
شاید هم از کوپن پ استفاده میکنند
#ارسالی
@zarrhbin
#آنچه_شما_فرستادهاید
سلام
خدمت مدیر محترم کانال
اخیرا" بابت گرفتن وام به ریاست محترم بانک ملی شعبه آموزش و پرورش مراجعه کردم. رفتار با سعه صدر همه پرسنل و پاسخ دادن به مشتری در هر شرایطی نشان از مدیریت صحیح و شخصیت کارمندان و ریاست و معاونت این بانک می باشد.
بنده در حد خودم خواستم از کلیه مجموعه این بانک تشکر کنم. من در طول عمر خود بارها به بانک های دولتی و خصوصی مختلفی برای امور بانکی مراجعه کردم و با بد رفتاری، بی توجهی و کم لطفی های زیادی مواجه شدم. در این بانک شخصا" دیده ام که اولویت اول، کار ارباب رجوع است. با توجه به اینکه کار میزنشینی و سیستمی سختی های خود را دارند ولی آنها به همدیگر پاسکاری نمیکنند و هر کسی در حد ممکن کار خود و حتی بقیه را انجام میدهد.
کار خوب همیشه جای تقدیر دارد.
ان شالله خدا به همه آن عزیزان طول عمر پر برکت و سلامتی بدهد.
# یکشهرونداردکانی
@zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ آب تنی هر روزه چند نوجوان در حوض میدان بسیج
لطفا قبل از وقوع هر اتفاق ناگوار ، پیگیری بفرمایید
#شهروندخبرنگار
@zarrhbin
❌ایران یک سوریه صفر
🔺تیم ملی فوتبال ایران در نخستین دیدار خود در رقابتهای انتخابی جام جهانی با نتیجه یک بر صفر سوریه را شکست داد
ایران سهشنبه آینده در دوحه به مصاف تیم ملی عراق میرود
@zarrhbin
📌علائم بیماری کرونا تا ۹ماه زمان میبرد که کاملا از بین برود
مسعود یونسیان متخصص اپیدمیولوژیست و استاد دانشگاه گفت:
🔹 ادامه داشتن سرفهها بعد از بهبودی کرونا با عنوان بیماری کووید طولانی مدت و یا بیماری پس از کووید شناخته میشود
🔹 ممکن از برخی از مبتلایان به کرونا بعد از بهبودی برخی از علائم مانند سرفه کردن را هنوز داشته باشند
🔹 در برخی مطالعات گفته شد بین ۳ تا ۹ ماه زمان میبرد تا بیمار کرونایی بهبودی کامل از علائم داشته باشد
🔹 این علائم نشان دهنده بیماری فعال کووید نیست و نگرانی بابت انتقال ویروس به افراد سالم وجود ندارد
@zarrhbin
🖋️علی اژدری یزدی
عشق دین نمیشناسد
اولین روز ماه محرم بود
مادرم طبق نذر هر ساله اش مراسم پخت آش حسین را داشت.جمعی از خانم های محله به خانه ما آماده بودن که ما رو در پخت نذری کمک کنند.
من و علی رفیق کودکی ام، مسئول پخش آش شده بودیم
قرار گذاشتیم که هرکدام به قسمتی از محله برای پخش نذری برویم.
بعد از آماده شدن آش، سینی بزرگی را برداشتم تعدادی کاسه های آش رو داخلش قرار دادم و مشغول پخش آش نذری به محله ای که مربوط به من بود شدم.
بعد ازمدتی تمامی کاسه های آش را پخش کرده بودم و فقط مانده بود یک کاسه آش.
تمامی محله را برانداز کردم؛ خانه ای جا نمانده بود؛یعنی فکر میکردم که به همه محله نذری داده ام؛ تا اینکه چشمم به یک خانه نسبتا قدیمی ولی زیبا درانتهای کوچه افتاد که پنجره چوبی رنگینش از دور خودنمایی میکرد.
به سمت آن خانه رفتم
درب خانه را زدم کسی جواب نداد.کمی منتظر ماندم تا اینکه درب باز شد.نگاهم به زمین بود.سرم را بالا گرفتم تا کاسه آش رو تعارف کنم؛ دیدم یک دختری جوان،زیبارو و باوقار روبه رویم ایستاده است.
یک آن مات و مبهوت نگاه معذبانه و گیرایش شدم.
انگار در سلول های نگاهش حبس ابد خورده بودم.
نمیدانم چه گفتم و چگونه آش رو تعارف کردم.
سریعا خداحافظی کردم و به سمت خانه مان برگشتم.
حالم دگرگون شده بود.خدایا این دگر چه حسی بود!؟!
نمیدانم
آن روز گذشت.
قرار بود مراسمات طبق هرساله از شب دوم در حسینه محله برگزار شود.
طبق عادت همیشگی امسال هم من مسئول پخش چای کل حسینیه شدم؛علی هم مسئول تدارکات و بردن چای به قسمت زنانه شده بود.قسمت
پایین حسینیه آقایان و بالا هم خانم ها مینشستند. محدوده نسبتا کوچکی از پایین حسینیه هم رو اختصاص داده بودند به خانم های مسن و کسانی که مشکل دررفت وامد از پله ها داشتند.
بعد ازشروع سخنرانی چایی های آماده شده و چیده شده در سینی رو برداشتم و به سوی عزادارن حسینی رفتم. بعداز اتمام قسمت برادران، یک سینی چای به قسمت خانم های مسن بردم
چای ها رو تعارف میکردم؛ رسیدم به پیش خانم میان سالی که روی ویلچر نشسته بود؛نمیدانم برای چه ولی بر خلاف عادت همیشگی به این خانم و همراهش نگاه کردم؛همراه آن خانم همان دختر بود.یک لحظه میخکوب شدم.چای رو تعارف کردم بعداز اتمام پخش چای به سمت
مادر بزرگم که در آن جمع نشسته بود رفتم وگوشه ای از چادرش راگرفتم و با حالت کنجکاوی و جوری که شک نکند پرسیدم این خانم ویلچری کی هستند !؟ آیا ایشون را میشناسید؟
مادربزرگم با خنده ای زیرکانه گفت: تو کاری به این کارها نداشته باش.ولی در ادامه جوابم را داد.میگفت این خانم و دختری که کنارش نشسته،مادر و دختر اند و زرتشتی هستند. کمی تعجب کردم.گفتم اینجا چیکار می کنند؟
گفت :این خانم به علت عمل نخاعی که انجام داده بوده ، یکی از پاهایش بی حس شده و نمیتواند راه برود؛ دخترگلش آسِنا خانم برای به دست آوردن سلامتی مادرش، نذر اقا ابوالفضل(ع) و امام حسین(ع) کرده که هرشب مادرش رو به حسینیه بیاورد و هردو در مراسمات و عزاداری ها شرکت کنند.
حالم دگرگون شد.
به حال این خانواده افسوس خوردم.
مادربزرگم به من نگاه کرد و هیچ نگفت.
طبق عادت همیشگی ام،در آخر مجلس تمام استکان ها را جمع آوری میکردم که یک آن مادربزرگم با صدای لطیفش به سمت من آمد و گفت که آسنا خانم زحمت جمع آوری استکان ها را در قسمتی که انها نشسته بودن را کشیده و این قسمت رو تمیز و مرتب کرده است و حالا شما پسرگلم میخوام که زحمت بردن استکان ها به آبدارخانه رو بکشید.
سینی را از آسنا گرفتم و به سمت آبدارخانه حسینیه رفتم؛ در مسیر غرق در فکر بودم که چگونه یک دختر زرتشتی به دین و امامان ما اعتقاد دارد و اینگونه با احترام پا به پای ما قدم برمیدارد!
بعد از شست و شو استکان ها و تمام شدن کارهایم در آبدارخانه به سمت محوطه حسینیه رفتم.دیدم مادربزرگ همراه با آسنا و مادرش در حال رفتن به سمت بیرون حسینیه هستند؛مادربزرگم مرا صدا زد ومن به سمت آنها رفتم.با سلامی کوتاه به هر سه آنها رو به مادربزرگم کردم به طوری که منتظر حرفش باشم سر به زیر انداختم و گفتم جانم خانم جون امری هست؟ مادربزرگم گفت: همین امشب پیش آقا رجب سبزی فروش بروم و به ایشان بگم که حتما تا فردا صبح سبزی ها رو به دستمان برساند
همان لحظه یادم آمدم که مادربزگم فردا نذری دارد .
با اشاره به مادربزرگم فهماندم خانواده آسنا خانم را برای کمک در تهیه نذری به خونه دلنشین و قدیمی خودش دعوت کند تا کمی باحال وهوای پختن وکمک کردن همه در آن نذری آشنا شوند.مادربزرگم این کار رو کرد.
ادامه دارد ...
@zarrhbin
🖋علی اژدری یزدی
عشق دین نمیشناسد
✍قسمت دوم و پایانی
اطاعت امر کردم و به سمت مغازه آقارجب رفتم وسفارشات لازم را انجام دادم.
فردای ان روز، دم دمای ظهر تمامی سبزی ها آماده شده بود.
خانه کاهگلی و قدیمی مادربزرگ پربود از آدم هایی که برای کمک آماده بودند .بعد چند ساعت از شروع پخت،آسنا و مادرش هم وارد حیاط خانه شدند.
من مشغول کارهایم بودم.در دلم غوغایی به پا شده بود.زیر چشمی نگاهی به او می انداختم.با هر بار دیدن قند در دلم آب میشد.
داشتم همراه با مداحی پخش شده از بلندگو تو حیاط،با حالت دلتنگی و غمگینی مداحی رو زمزمه میکردم
حال عجیبی و غریبی داشتم.اونقدر در حال و هوای خودم بودم که حضور مادربزرگم در کنار خودم رو متوجه نشدم.
بهم گفت: نوه گلم چی شده که اینقدر تو خودتی و داری با مداحی هم خوانی میکنی؟؟
گفتم:
گاهی قناری ها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ می خوانند
نگاه معناداری بهم انداخت و گفت: حالا در قفس چه کسی گیر کرده ای؟
و شروع کرد به آرام خندیدن
نگاهم را از زمین برداشتم و به آسنا دوختم
دیگر هیچ حرفی نزد.
بعد از چند ساعت
قورمه سبزی های آماده شده رو بین افراد مستضعف پخش کردیم.
شب شد.به حسینیه رفتم.طبق معمول داشتم چای پخش میکردم و به سمت خانم های مسن میرفتم؛ تا رسیدم آسنا سینی چای رو از من گرفت و گفت که پخش چای این چند شب رو بر عهده میگیرد؛این را گفت و مشغول به پذیرایی از عزاداران شد.حالا بیشتر مِهرش به دلم نشسته بود.
شب چهارم و پنجم هم به همین منوال گذشت
شب ششم محرم شد.هرچه آن قسمت رو نگاه کردم مادر و دختر زرتشتی را ندیدم
کم کم داشت به نگرانی ام افزوده میشد
شوق دیدنش داشت منو دیوانه میکرد.زیر لب داشتم این شعر از فاضل نظری رو زمزمه میکردم که میگفت:
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود
از همان آغاز ما را کم تحمل ساختند
اینا ها رو داشتم با خودم زمزمه میکردم که دیدم از درب حسینیه وارد شدند
انگار آبی بر روی آتش دلم ریختند.
آرام شدم
نمیدانم چگونه دل از من ربوده بود که آنقدر به دیدنش معتاد شده بودم
به سمتش رفتم و سینی چای رو بهشون تحویل دادم.
شب های محرم یکی پس از دیگری گذشت.
دهه اول و دوم تمام شد.
آتشی در دلم بود.آرام و قرار نداشتم
باید این ماجرا رو برای خانواده ام تعریف میکردم
برای اینکه به معشوقم برسم، نذری برای امام حسین و حضرت ابوالفضل کردم .
برای گفتن این ماجرا به خانواده ام دل رابه دریا زدم.
یک شب بعد از اینکه نماز عشا را خواندم به پای سجاده مادرم رفتم.مادرم درحال خواندن زیارت عاشورا بود.بعد از اتمام دعا،ماجرا رو برایش تعریف کردم.خیلی مهربانانه منو بغل گرفت و گفت که او از این ماجرا ها خبر دارد چونکه خانم جون ماجرا را برای مادرم مطرح کرده بوده است
ازش کمک خواستم تا منو یاری کند
ولی یک سنگ بزرگ به نام دین سر راهمان بود و این چیزی بود که مادرم هم این را به من گوش زد کرد
طبق فتوای مراجع ،مرد مسلمان نمیتواند با زن زرتشتی ازدواج کند
خیلی ناراحتُ افسرده و بی تاب بودم چند روزی به این منوال گذشت .حالم روز به روز بدترمیشد انگار یه مریضی لاعلاج گرفته بودم.
یک روز مادر بزرگ به خانه مان امد.لبش خندان بود . خوشحالی درچشمانش شکوفا شده بود
علتش را جویا شدم
گفت که مادر آسنا شفا گرفته است میتواند چند قدم به ارامی راه برود .دکتر ها مادر آسنا را جواب کرده بودند؛ آسنا که دوسال چشم به انتظار دیدن دوباره قدم برداشتن مادر بود،حالا به مرادش رسید.
چه خبر خوبی بود.سرحال شدم
اما مادربزرگم خبر بهتری برای من داشت
اون هم اینکه نذر آسنا و خانواده اش این بوده که اگر شفاعتی برای مادرشان اتفاق بیفتد،دین خودشون رو از زرتشت به اسلام تغییر بدهند
در آن لحظه این خبر مرابه اوج خوشبختی رساند.من انگار تازه متولد شده بودم...خدایا شکرت بابت عشق پاکم.
خانواده آسنا برای ادای نذرشان در روز چهلم ماه محرم در مسجد محل بادعوت چند نفراز علما و بزرگان محله به دین اسلام روی آوردند.
به کمک مادربزرگ خانواده را راضی کردم که به خواستگاری آن دختر مهر بَر دل نشسته برویم
طی تماس و گفت و گوهایی که بود، قرارشد که بعد از ماه صفر برای خواستگاری به خانه آنها برویم.
در این مدت خانواده ام برای آشنایی بیشتر این خانواده گرامی تحقیقات لازم راانجام دادند.
در ماه ربیع الاول، شب ولادت حضرت رسول(ص) طبق قول و قرار هایی که گذاشته بودیم برای خواستگاری به خانه شان رفتیم.
در آن شب تمامی آداب و رسوم خواستگاری انجام شد
همانجا بود که فهمیدم آسنا هم دلش با من است.
راست میگویند دل به دل راه دارد.
مراسم های خواستگاری و مَهربُران و عقد خیلی سریع و در طول حدود یک ماه انجام شد
👇👇
👆👆
آقا اباعبد الله وحضرت ابوالفضل یار و یاور من و آسنا در این مدت بودند
این پیوند به مبارکی گره خورد.
حال نوبت ادا کردن نذر من به سرور و سالار شهیدان بود
نذر کرده بودم بعداز رسیدن به مراد دل، ماه عسل به پابوس بین الحرمین برویم
می خواستم شروع زندگیمان زیر پرچم اباعبدالله باشد.
حالا بعد از گذشت شش ماه اقا من وهمسر متعهد به دینم را طلبید...
@zarrhbin
❌ رونق کسب و کار شما تنها با #تبلیغاتخوب میسر خواهد بود👌
✅شما یک فرصت بینظیر جهت معرفی #مشاغل #محصولات و #کارهای خود در بزرگترین کانال خبری شهرستان اردکان را دارید👍
کانال #ذرهبین_در_شهر آماده جهت دریافت و درج آگهی های تبلیغاتی شما با #قیمتمناسب 💸 و #راندمانخوب📈
آیدی جهت ارسال و هماهنگی درج پیام های تبلیغاتی شما 👈 👈👈👈👇
@shahryare2
#روغن_جامد_غنچه_5کیلوگرم
قیمت مصرف کننده #91000تومان❎
فقط روز #جمعه 1400/06/12
با تخفیف ویژه #84900تومان✅
در فروشگاه آریا شعبه بلوار كوثر
در فروشگاه آریا شعبه میدان خاتمی
👇👇👇👇👇
https://t.me/AriaHyper1
#گوشت_گرم_گوسفند(بره)
قیمت فروش معمولی #145000تومان
فقط روز #جمعه 1400/06/12
با تخفیف ویژه #115000تومان
در فروشگاه آریا شعبه بلوار كوثر
👇👇👇👇👇
https://t.me/AriaHyper1
🌟پدر عزیز و مهربون خانواده❤️
☘تویی که سرپرست و نان آور یک خانواده ای و برای رفاه اون خانواده به هر دری میزنی و حاضری هرکاری بکنی...
💥آیا فکر کردی اگر روزی کوچکترین اتفاق و حادثه ای برای تو که انقد نقش مهمی تو اون زندگی داری، بیفته
اون موقع چی میشه؟؟ 🥺
🌿تویی که انقدر آینده و خوشحالی خانوادت برات مهمه،
با هر مبلغی برات ممکنه حتماحتماحتما پوشش های ارزشمند بیمه ای رو همین امروز برای خودت تهیه کن تا خدایی نکرده نشه که یه حادثه ی پیش بینی نشده،
تماااااام خانواده و زندگی و عزیزانت رو به سمت نابودی ببره🙁
👈 با بیمه عمر، کلمه "کاش" را از آینده خودمان حذف کنیم 👌
#بیمهپاسارگاد_بیمهبرتر
@pasargadihay97
📲 09162618065
☎️ 03532234486
هدایت شده از ذرهبین درشهر
⚜ کلوپ نگین اردکان ⚜
🔺️بامدیریت جدید🔺️
🔸️عرضه محصولات فرهنگی
🔹️بروزترین فیلم ها و سریال های ایران و جهان
🔸️جذاب ترین کارتون ها
🔹️فلش و مموری با نازلترین قیمت و گارانتی مادام
🔸️لوازم جانبی موبایل و کامپیوتر
🔹️اجاره باند و سیستم صوتی
🔸️جدید ترین بازی های روز دنیا برای pc و ps2
🔹️نصب ویندوز بازی و نرم افزار
و...
🏠ادرس: اردکان خیابان امام خمینی روبروی باغ ملی
☎️تماس : 09164633666 طاهری
🔵ادرس کانال تلگرام :https://t.me/CLUB_NEGIN
🟠ادرس پیج اینستاگرام : https://instagram.com/club_negin?utm_medium=copy_link
#السلامعلیڪ_یا_اباعبدالله🍃
ما را #خرید از کَرمش سَر به سَر، حسین
راهِ نجاتِ ماست همین گریه بر، حسین
زهرا رسید #کرب_وبلا زار میزنیم
شبهایِ جمعه نالهٔ ما مستَمَر، حسین
#شب_جمعه ✨
#شب_زیارتے_ارباب 🌙🕌
♨️ @zarrhbin