فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم کامل صحبتهای سردار مفخمی که در آن صحبت از برخورد جدی با سارقین و زورگیران را در سطح استان مازندران میکند
@zarrhbin🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 امام جمعه لاهیجان: گرفتن شاسی بلند توسط نمایندگان مجلس در این شرایط هم حرام است هم تخلف!
@zarrhbin🕊
❌ چرا محل نشست خبری وزرای خارجه ایران و عربستان تغییر کرد؟
🔸سخنگوی وزارت امور خارجه:
🔸گمانهزنیهای رسانهای در خصوص تغییر محل گفتوگوهای رسانهای وزرای خارجه ایران و عربستان بیاساس است.
🔸دلیل این تغییر، بروز مشکل فنی و عدم امکان اجرا در محل تعیینشده قبلی بود که با تعییر مکان، این گفتوگو در محل مذاکرات رسمی برگزار شد.
@zarrhbin🕊
🔺تابلوهای ضدرسانه ای فرهنگسرای رسانه اصفهان در سطح شهر به منظور ترویج سواد رسانهای!
پ.ن: خلاقیت در حد لالیگا😒
@zarrhbin🕊
📸 خوبه که خاموشی و صرفهجوییهای برق به روستای توت نرسیده
روستای حاجی آباد زرین هم دریابید که مردم از خاموشی آن ناراضیاند
@zarrhbin🕊
📌ثبتنام آزمون استخدامی آموزشوپرورش آغاز شد
متقاضیان شرکت در آزمون استخدامی دبیری و هنرآموزی آموزشوپرورش از امروز تا روز ۳۱ خرداد میتوانند در سایت sanjesh.org ثبتنام کنند.
@zarrhbin🕊
❌توئیت سعید خسروشاهی فعال رسانه ای از تصادف مرگبار بنز و آردی
@zarrhbin🕊
#تلنگر👌
✍ صغرا خانوم خوب می دانست بهترین تهدید برای ما بچههای تنها رها شده ازده صبح تا ده شب، این است که چادر مشکیش را از توی کمد بردارد، بازش کند، بیندازد سرش و بگوید من رفتم.
همین کافی بود که ما به گریه بیفتیم، گوشه چادرش را بگیریم که تورو خدا نرو. بعد فرق نمیکرد کدام یکیمان چادرش را گرفته بود، آن یکی میدوید میرفت سراغ کفشهایش. کفشهای صغرا خانوم روزی چند بار قايم میشد: زیر مبل، توی ظرف نان، پشت یخچال یا توی کیف سامسونت بابا که قفلش خراب بود. حالا محال بود ما را بگذارد برود ولی همین که برای چند لحظه باورمان میشد رفتنی است و همین که نمیرفت و کفشها را از زیر بالشت میکشید بیرون و قربان صدقهمان میرفت داستان گریهدار خوشپایان ما بود. فکر میکردیم ما نگهش داشتهایم. فکر میکردیم کفشها ما را نجات دادهاند.
بعدها خيلی پیش ميآمد که کفشهای مهمان محبوبمان را قايم کردیم، کفش آدمهایی که دوست داشتیم بمانند! آدمهایی که یک بار و دوبار مهربان می پرسیدند کفشها کجاست! آدمهایی که قول میدادند زود برگردند! آدمهایی که به بابا اصرار میکردند که نه،نه، خودش میدهد، خودش الان میرود کفشها را میآورد. بعد وقتی کفشها را آرام از پشت در میکشیدیم بیرون، کسی مهربان نبود، کسی قربان ما نمیرفت، کسی از رفتن پشیمان نمیشد.
یک جايی ما این واقعیت را فهمیدیم که صغرا خانوم رفتنی نیست، خودش رفتنی نیست، کفشها هیچ کارهاند.
از یک روزی به بعد که تاریخش جايی ثبت نشده ومن هم یادم نیست، ما دست به کفش هیچ کس نزدیم. هرکس رفت خداحافظی کردیم. از یک جايی به بعد پیش دستی کردیم. وسط جملهاش گفتیم خداحافظ و کفشها را جلوی پایش جفت کردیم در را که بستیم بعد اگر گریهمان گرفته بود گریه کردیم یاد گرفتیم برای چند دقیقه یا چند روز بیشتر خودمان را خراب نکنیم، خودمان را کبود کنیم از گریه بعد رفتنش، اما دست به کفشها نزنیم. از یک جايی به بعد کبود هم نشدیم. بعد رفتن در را بستیم و رفتیم سراغ ظرفها، ازتوی آشپزخانه داد زدیم هرچی ظرف هست بیار.
ما اینطور آدمهایی شدیم.
@zarrhbin🕊
💫شبهایی ڪه دلمون
به آدمای دورمون گرمه
شبهایی ڪه قلبمون یه جوره خوبی میتپه
شبهایی ڪه بی دلیل حالمون خوبہ
بیشتر از همیشہ
خدارو شڪر ڪنیم🙏
#شبتونبخیــــــر✨
@zarrhbin🕊