ذرهبین درشهر
#امینپور، قیصر🌷 (۱۳۸۶_۱۳۳۸ه.ش) 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#امینپور، قیصر🌷
(۱۳۸۶_۱۳۳۸ه.ش)
شاعر و استاد دانشگاه
✅ #قیصر در گُتوند، از توابعِ #دزفول، متولد شد. دیپلمِ خود را همانجا گرفت و به #رشتهیپزشکی رفت. امّا آن را رها کرد و #رشتهیجامعهشناسی را برگزید.
✅ در رشتهی جامعهشناسی هم نماند و به #ادبیاتفارسی روی آورد. او این رشته را تا مرحلهی #دکتری، با نوشتنِ "پایاننامهای" با #درجهیعالی به انجام رساند.
✅ #امینپور از شاعرانِ طلیعهی #انقلاباسلامی بود. اولین فعالیتهای شعری و ادبی خود را در حوزهی "اندیشه و هنر اسلامی"، که بعدها #حوزهیهنریسازمانتبلیغاتاسلامی نام گرفت، شروع کرد و اشعارش زود مورد توجه قرار گرفت.
✅ #شعریبرایجنگ او یکی از بهترین "اشعاری" است که تا کنون دربارهی "جنگ تحمیلی" سروده شده است.
✅ #امینپور هم در حوزهی بزرگسالان و هم در حوزهی نوجوانان آثاری پدید آورده است: تنفس، صبح، مثل چشمه مثل رود، آینههای ناگهان، گلها همه آفتابگرداناند و دستور زبان عشق از آثارِ اوست.
✅ #امینپور در آبانماه ۱۳۸۶ در پی بیماری درگذشت و در زادگاهش "گُتوند" به خاک سپرده شد
روحش شاد،
یاد و نامش گرامی...🥀
📚 فرهنگ نامهی نام آوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲
📌و بخوانیم خاطرهی تولد یکی از دوبیتیهای اُستاد #قیصر_امینپور...
🍃 در یکی از روزهای آغازین جنگ تحميلی در جمع تعدادی از هنرمندان از جمله شادروان #دکتر_قیصر_امینپور، شاعر و نویسندهی متعهد و انقلابی در امور تربيتی شهرستان دزفول نشسته بودیم و بوی رنگ و گواش و پارچههای خطاطی در اتاق پراكنده بود.
🍃 یکی از هنرمندان مشغول کشیدن طرحی بود که در آن بال سیمرغی با رنگ آبی و در کنار آن لالهای به زیبایی تمام، با رنگ قرمز، نقاشی میشد. او پس از تكميل نقاشیاش رو به #قیصر کرد و گفت: آيا میشود برای این تصویر شعری بسرایيد؟ آخر این طرح یکی از آن دو بیتیهای زیبای شما را میطلبد.
🍃 #قیصر با همان تواضع و ادب همیشگی و با اندکی شوخی گفت: "شعر و مطلب شیر آب نیست که هر موقع دلت خواست باز کنی و روان شود. باید جرقهای در ذهن زده شود و اصولأ راز ماندگاری شعر در همین مسأله نهفته است که تا لطف و مدد الهی و الهامی صورت نگیرد ، شعر ماندگاری نیز آفریده نخواهد شد."
🍃 نقاش طرح خود را روی میز گذاشت و هر یک به کاری مشغول بودیم كه ناگهان باد، کاغذ نقاشی شده را بر زمین انداخت. در همان لحظه یکی از بچهها که در حال گذر بود متوجه نشد و پایش بر روی نقاشی رفت. نقش كفش و شیارهای پر از خاک، روی لاله و بال سیمرغ نقش بست. صاحب اثر آن را برداشت و رو به #قیصرامینپور، با ناراحتی گفت: اگر شما برای این اثر ارزش قایل بودید این گونه نمیشد.
🍃 #قیصر هم كه از اين حادثه ناراحت شده بود، مکثی کرد و همانجا این دو بیتی معروف خود را فیالبداهه بر زبان جاری ساخت كه:
مبادا خویشتن را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
ز خون هر شهیدی لالهای رست
مبادا روی لاله پا گذاریم
@zarrhbin