#گشتی_در_گلستان...🍃
#دانشمندی را دیدم به کسی مبتلا شده و رازش بر ملا افتاده. جورِ فراوان بردی و تحمل بیکران کردی.
باری به لطافتش گفتم: دانم که تو را در مودّت این منظور(دوست داشتن این محبوب) علتی(در اینجا به معنی سببِ ناپسند)و بنای محبت بر زلتی (لغزش و خطا)، نیست؛ با وجودِ چنین معنی، لایقِ قدرِ علما نباشد، خود را متهم گردانیدن و جور بیادبان (ادب ناآموختهها) بردن.
گفت: ای یار دستِ عتاب(سرزنش) از دامنِ روزگارم بدار. بارها درین مصلحت که تو بینی، اندیشه کردم و صبر بر جفای او سهلتر آید همی که صبر از دیدنِ او، و حکما گویند: دل بر مجاهده (رنجبردن) نهادن آسانتر است که چشم از مشاهده برگرفتن.
هر که بی او به سر نشاید برد
گر جفائی کند، بباید برد
روزی، از دست، گفتمش، زنهار!
چند از آن روز گفتم استغفار
نکند دوست زینهار(پرهیز) از دوست
دل نهادم بر آنچه خاطرِ اوست
گر به لطفم به نزد خود خواند
ور به قهرم براند، او داند
📚 گلستان سعدی
🌿 باب پنجم، در عشق و جوانی، حکایت ۹
📖
@zarrhbin