#دورهمی_اردکانی_ها
ساج
تو کُجی گِه من ز حالُد صَنما خبر ندارم
بُخدا گِه از فَراقُد همه شب سحر ندارم
به کِرشمهای گرفتی تو قرار و نازِ شَصتت
دلِ من به مُفت بُردی و دلی دگَر ندارم
تو چِنون دِلُم ربودی گِه مَثَل نمیتوان زد
چو درخت سَرو کوهی دِگه من ثَمَر ندارم
به علی که از فِراقُد شدهام چو چوغ قلیون
شُل و سِفت مَکُن تو مِهرُد گِه سر شَرَر ندارم
چه خاطِر دلُم شِکِسّی و رُخُت نهان نمودی
نکنه خیال کِردی گِه غَمُد به سر ندارم
تو خیال نکُن زرینگی و دلُم به مُفت بُردی
اوروزی گِه دل تو بُردی دیدی چُفتِ در ندارم
به کُلینگ و بیل و تیشه، شِکَنم درختِ جورت
اَگِه چه به زور بازو، رَمقی، دگَر ندارم
به جوانیات مناز و مَنِما اِفاده بَخچُم
که به سوقِ کبرورزان، هوسِ گذر ندارم
نَمُوخوام ز من بِرَنجی، دلِ تو چون تَهِ ساجه
به سیاهیِ دلِ تو نه که من خبر ندارم
لَچَک و نقاب برگیر و نِما دو چشم مستت
که به هفت آسمان هم، چو تو من قَمر ندارم
تو مَگیر خُرده "شبتاب" به رازِ آفرینش
به سکوت عمر طی کن گِه سرِ خطر ندارم
📚 وَختی گِه دِلُم خَش بود
(مجموعه اشعار به گویش اردکان یزد)
#استاد_محمدرضا_دهستانی_اردکانی
📌 سلام بر همراهان همیشگیِ کانالِ ذرهبین، بزاری تو این پست دو تا کَلَمُگ گهِ تو شعر اومده و شاید معنیش رو همه نَدونِم برادون بِگَم یکیش #ساج: گِه آهن گِردیه و روی آتیش مِذارَنُ روی اون نونی به نام چَپاتی دُرس مُکُنَن؛ یکی دگه، کلمهی #سوق: گِه منظور از سوق همون بازار خودونه. خوبه اِینُگا رو بدونی، پیش بَچُگادون هم بگی و نذاری گِه لهجهی خَشون از بین بِرِه. یکی دِگه، ماها خودون باد دِلون بَرِ هم و بَرِ اصالتون بسوزه و نذارم فرصت از دست بره و کاری کُنِم گِه اردکان همیشه توی یادها زنده باشه و زنده بمونه و نفس بکشه.
#سهشنبه_بخیر🌹
@zarrhbin