💠 در #شبهایقدر تنها به خاطر گناهانت #اشکنریز...‼️
به یاد پرستویی که به هزار امید، آشیانی بر سقف ایوانی ساخته است و ظهر یک روز اسفند که باز میگردد میبیند صاحبخانه به وقت خانهتکانی بهاره، آشیان آرزوهایش را به ضرب جارویی ویران کرده است، #اشک_بریز...
به یاد آهوی مادر که تیر خورده است اما همچنان در آن نفسهای واپسین و رمقهای آخر، بچههایش را میلیسد، #اشک_بریز... اشک بریز و زیر لب بخوان: "وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت، داشت هنوزم بچههاشو میلیسید."
به یاد آن نوزاد شیرخوار که زیر آفتاب سوزان، بیحال و رنگ پریده است و سرِ گیج و خستهاش را روی شانهی مادری نهاده که سر چهارراه شلوغ شهر، کودک خود را به سودای چند اسکناس آلوده، دستمایهی ترحم عابران کرده، #اشک_بریز...این کودک از نفسافتاده و تفتیده، میتوانست زیرسقف خانهای سرگرم بازی باشد.
به یاد کودکی که در جشن پایان سال مدرسه، انبوهی از زنان را میبیند که با چشمانی لبریز از برق شادی به استقبال همکلاسیهایش آمدهاند اما هر چه در میان جمعیت چشم میگرداند نشانی از مادرش پیدا نمیکند، #اشک_بریز...
برای قاتلی محکوم به اعدام که از عمق جان فریاد میزند و تمنا میکند که فرصت زیستن را از او نگیرند و به او مجال جبران دهند، #اشک_بریز...
به یاد زنی میانسال که زیباییهایش را رفته میبیند و در یک روز خلوتِ پاییزی از روی برگهای خشکِ ریخته روی حاشیه جاده عبور میکند و با خود میاندیشد که هیچگاه کسی شعری عاشقانه در گوش او زمزمه نکرده است، که هیچ گاه دلی را نلرزانده است، که هیچ گاه پنج انگشت عاشق به میهمانی پنج انگشت تنهایش نیامدهاند، #اشک_بریز...
به یاد مردی کهنسال که در اتاقک خاموش خانهی سالمندان پنجرهای رو به اردیبهشت ندارد و چشمانش بیتاب آمدن هیچ کسی نیست، #اشک_بریز...
به یاد پیرمردی در آستانهی مرگ که روی تخت بیمارستان خوابیده و دستهایش را به نردهی تخت بستهاند مبادا آن لولههای آزاردهنده را که در دهان و بینی او گذاشتهاند بیرون بکشد، #اشک_بریز... در آخرین روزهای زندگی بر دستان فرتوت او در اثر بسته بودن، ردّی کبود نشسته و حتی آنقدر آزاد نیست که بتواند صورتش را بخاراند.
به یاد دختری عاشق که یک غروب غمزده از کوچهای آبستن از خاطرات خاموش عبور میکند و آهکشان زمزمه میکند: «بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم... همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم.» #اشک_بریز...دخترک به یاد میآورد که ماهشبی سرخوش از خیالی رنگین، با مردی که دیگر نیست، کوچه را قدم زده است.
به یاد مردی که حاضر است کوهی از درد و دلتنگی را بر شانههای شکستهی دل، تاب آورد، اگر میشد که امیدوار باشد روزی از روزهای آخر عمر، همسر از دست رفتهاش را ببیند که با همان چشمهای شسته و لبخند شکوفا، به قدر ساعتی حتی، به شبنشینی او آمده است و مرد میتواند برایش چای با هل و دارچین دم کند #اشک_بریز...
اگر توانستی در #شبهایقدر، برای رنجهایی که از آن تو نیست، #اشک_بریز...
🕯 شاید با اشکهای بیغرضت که حتی سودای گناهان خود را نیز ندارد، رنجی از کسی کاسته نشود، اما آسمانِ دلت را بعد از بارش اشک، #صافتر خواهی یافت. صافتر، نمناکتر، نرمتر، باران شستهتر و شریفتر.
🕯 ایمان بیاور #دوستمن. اشکهایی که بر رنج دیگران میفشانی نافذتر از کلماتند و زودتر به قلبِ #خدا کَمانه میکنند.
🕯 گاهی به خاطر رنجی که از آن تو نیست دلت را با نم اشکی مرطوب کن و آنگاه امیدوار باش که خداوند بر دل نرم و نمناک تو رحم آورد و #گناهانت را بیامرزد.
✍ #صدیق_قطبی
🕯 #التماس_دعا
🏴
@zarrhbin
❌❌❌❌
🔗ضمن سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات همشهریان عزیز
🖇با توجه به تشریح جزئیات پروتکل بازگشایی مساجد در #شبهایقدر و برگزاری مراسم با #ظرفیتمحدود و ترجیحا در #فضایباز و همچنین رعایت #فاصلهمناسب ، از ستاد مبارزه با کرونای شهرستان خواهشمندیم برای اطلاع عموم مردم #ناممساجد_و_تکایایی که با شرایط بالا پذیرای مردم عزیز هستند را برای اطلاع عموم اعلام کنند ، قطعا تمامی مساجد شهرستان با توجه به فضای کم و نداشتن محوطه باز آمادگی برگزاری مراسم را نخواهند داشت‼️
⚠️شایان ذکر است که وضعیت شهرستان اردکان بنا به گفته کارشناسان همچنان #قرمز است و برگزاری مراسم شب های احیا تنها با رعایت تمامی جوانب احتیاطی و نظارت شدید مسئولین ستاد مبارزه با کرونا قابل اجرا میباشد.
@zarrhbin