✍خاطرات یک استاد دانشگاه و نمره کیلویی
🖋یادم می آید یک روز به عنوان داور #پایاننامه یکی از دانشجویان کارشناسی از آموزش دانشگاه به من اطلاع دادند. کارشناس آموزش پرینت #پایاننامه را به من تحویل داد و برای مطالعه آن را با خودم به خانه آوردم 10 روز تا زمان دفاع فرصت داشتم همیشه برایم مهم است که دانشجو باید نتیجه این #چهارسال را در #پایانه خود بیاورد و ارائه قابل دفاعی داشته باشد.
لذا پایان نامه را با دقت خواندم و آن روز پس از خواندن آن بسیار عصبانی و نگران شدم و #روزدفاع در آمفی تئاتر دانشگاه حاضر شدم.
موضوع پایان نامه « #تاثیر_صنایعآلاینده_شهراردکان_بر_آلودگی_اینشهر » بود #جلسه_دفاع با حضور دانشجو و #رفقایش برگزار شد و دفاع بسیار بدی بود ، استاد راهنما و استاد مشاور هم حتی نتوانستند از این دانشجو دفاع کنند !!
برای همین پس از مشورت باهم به این نتیجه رسیدیم که برای این #پایاننامه نمره ای نمی توان لحاظ کرد و این تصمیم به دانشجو اعلام شد که با عصبانیت #رفقا و همراهانش روبرو شدیم و هرچقدر برای آنها توضیح دادیم که واقعا این #پایاننامه چیزی برای دفاع ندارد نپذیرفتند و ما را #متهم_به_خصومتداشتن_با_دانشجو و خلاصه #دانشجویمظلوم و #استادظالم و این داستان ادامه داشت تا شب که تماس ها شروع شد.
آقا شما داور هستید اگر امکان دارد #نمره را بدهید مگر چقدر این #پایاننامه مهم است که شما به این دانشجوی بیچاره گیر میدهید ...
خلاصه ، کار به #رئیس_دانشگاه و #حراست هم کشید هرچقدر توضیح دادم که اقا من فقط داور هستم و حتی استاد راهنما و مشاور هم #دفاعینداشت که از این دانشجو بکند به دوستان و #رئیسدانشگاه هم خوش نیامد و من هم در پایان به #رئیسدانشگاه گفتم اقای رئیس اگریک #آبدارچی چهار سال در این دانشگاه رفت و آمد کرده بود الان در مورد #روشهای_دمکردن_چای بهتر از این می توانست دفاع کند .
خلاصه از آن روز تصمیم گرفتم که از این دانشگاه بروم ولی #نمره_کیلویی_به_کسی_ندهم...
#نمره_کیلویی
#پایاننامه_بد
#دانشجوی_مظلوم
@zarrhbin🕊