eitaa logo
کانال زروند،ملکان کدکن
347 دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
13.6هزار ویدیو
157 فایل
با سلام این کانال متعلق به کدکنی های عزیز جهت معرفی آداب ورسوم مشاهیر و اطلاعیه ها می باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.51M
صبح چهارشنبه بعد از دعای توسل حجت السلام و المسلمین حاتمی.... سخنرانی در مورد ازدیاد نسل شیعه کشیک سوم روز حرم
4_5861662763037754532.m4a
3.46M
@sheardarmani ۲ مثنوی در نعت پیامبر اکرم(ص) از بوستان سعدی👇👇👇 خوانش استاد رضا مجیدی
917.9K
مداح اهل بیت جناب کربلایی محمد سرگلی میلاد حضرت امام حسین علیه السلام مسجد کدکنی ها
135K
حجت السلام و المسلمین فاضلی کدکنی صبح جمعه مسجد کدکنی
148.9K
مداح اهل بیت جناب کربلایی محمد سرگلی میلاد حضرت امام حسین علیه السلام مسجد کدکنی ها
🌹🌹بعضی اوقات روزی بیست مرتبه سیدالشهداء عليه‌السلام را زیارت می‌کردم🌹🌹 🏳 صلی الله علیک یا ابا عبدالله 📿 زیارت امام حسین علیه‌السلام از راه دور: ✨ ابن قولویه رحمت‌الله‌علیه در کتاب شریف روایتی مفصل از امام صادق صلوات‌الله‌علیه نقل می‌کند که حضرت به سدیر سیرفی می‌فرمایند چرا هر جمعه پنج مرتبه و هر روز یک مرتبه امام حسین علیه‌السلام را زیارت نمی‌کنی؟! 🔸 سدیر عرض می‌کند: فدایتان شوم! بین ما و قبر مطهر ایشان مسافت بسیار زیادی است!!! ✨ حضرت صادق علیه‌السلام در جوابش می‌فرمایند: ✨ تَصْعَدُ فَوْقَ سَطْحِکَ ثُمَّ تَلْتَفِتُ یَمْنَةً وَ یَسْرَةً، ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَکَ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ تَحَوَّلُ نَحْوَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ثُمَّ تَقُولُ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ الله السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ تُکْتَبُ لَکَ زَوْرَةٌ وَ الزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ. ✨ به پشت بام خانه‌ات برو، به سمت چپ و راستت ملتفت شو، سپس سرت را به سوی آسمان بلند کن، بعد از آن رو کن به سمت قبر مطهر حسین علیه السلام، و بگو: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ الله السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ الله وَ بَرَکَاتُهُ (با گفتن این سلام) یک زیارت برایت ثبت می‌کنند، که هر زیارتش معادل یک حج و یک عمره ثواب دارد. 🔸 سدیر می‌گوید: بعد از این فرمایش حضرت، بعضی اوقات روزی بیست مرتبه سیدالشهداء عليه‌السلام را زیارت می‌کردم! 📚 کامل الزیارات ص ۲۸۷ @heyatjavananbanihahem
((به نام خدا)) سرود میلاد حضرت عباس(ع) جشن گل یاس است میلاد عباس است(۲)⚘ از لطف ذات سرمدی به به /از صلب پاک حیدری به به/ آمد به آغوش پدر به به /از بهر ناز و دلبری به به⚘ جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ مولا ببوسد روی او به به/هم روی و هم‌ بازوی او به به / جانم براین زیبا پسر به به /خوی علی شد خوی او به به ⚘ جشن گل یاس است /میلاد عباس است⚘ آمد جهان یار حسین(ع)به به /دلدار و غمخوار حسین به به/ در کربلا و نینوا به به /باشد علمدار حسین(ع)به به⚘ این دل صفا خواهد/کرببلا خواهد⚘ جشن گل یاس ایت/میلاد عباس است⚘ از دامن ام البنین به به / بشکفته یک گل اینچنین به به/ ذاتش بود از حیدر و به به /مولا امیرالمومنین(ع) به به این دل هدف دارد/میل نجف دارد⚘ جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ مولا نگاهی کن بما به به/مرضای ما را ده شفابه به/ قسمت نما هم علقمه به به /از بعد آن هم کربلا⚘ این دل صفا خواهد/کرببلا خواهد⚘ جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ باشد علائی ذاکر و به به /شاعر به آل مصطفی(ص) باشد مرید و عاشق و به به/هم دوستدار مرتضی به به ⚘ از تو صفا خواهد /کرببلا خواهد جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ @sma1212 https://splus.ir/sma12 شعر از سید محمود علائی
((به نام خدا)) سرود میلاد حضرت عباس(ع) جشن گل یاس است میلاد عباس است(۲)⚘ از لطف ذات سرمدی به به /از صلب پاک حیدری به به/ آمد به آغوش پدر به به /از بهر ناز و دلبری به به⚘ جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ مولا ببوسد روی او به به/هم روی و هم‌ بازوی او به به / جانم براین زیبا پسر به به /خوی علی شد خوی او به به ⚘ جشن گل یاس است /میلاد عباس است⚘ آمد جهان یار حسین(ع)به به /دلدار و غمخوار حسین به به/ در کربلا و نینوا به به /باشد علمدار حسین(ع)به به⚘ این دل صفا خواهد/کرببلا خواهد⚘ جشن گل یاس ایت/میلاد عباس است⚘ از دامن ام البنین به به / بشکفته یک گل اینچنین به به/ ذاتش بود از حیدر و به به /مولا امیرالمومنین(ع) به به این دل هدف دارد/میل نجف دارد⚘ جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ مولا نگاهی کن بما به به/مرضای ما را ده شفابه به/ قسمت نما هم علقمه به به /از بعد آن هم کربلا⚘ این دل صفا خواهد/کرببلا خواهد⚘ جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ باشد علائی ذاکر و به به /شاعر به آل مصطفی(ص) باشد مرید و عاشق و به به/هم دوستدار مرتضی به به ⚘ از تو صفا خواهد /کرببلا خواهد جشن گل یاس است/میلاد عباس است⚘ @sma1212 https://splus.ir/sma12 شعر از سید محمود علائی
در دل خویش چو این رای گزید پر زد و دورترک جای گزید زار و افسرده چنین گفت عقاب که :«مرا عمر، حبابی است بر آب راست است این که مرا تیز، پر است لیک پرواز زمان تیزتر است من گذشتم به شتاب از در و دشت به شتاب ایّام از من بگذشت گر چه از عمر،‌ دل سیری نیست مرگ می آید و تدبیری نیست من و این شهپر و این شوکت و جاه عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟ تو بدین قامت و بال ناساز به چه فن یافته ای عمر دراز؟ پدرم از پدر خویش شنید که یکی زاغ سیه­روی پلید با دوصد حیله به هنگام شکار صدره از چنگش کرده­ست فرار پدرم نیز به تو دست نیافت تا به منزلگه جاوید شتافت لیک هنگام دم باز پسین چون تو بر شاخ شدی جایگزین از سر حسرت بامن فرمود کاین همان زاغ پلید است که بود عمر من نیز به یغما رفته است یک گل از صد گل تو نشکفته است چیست سرمایه ی این عمر دراز ؟ رازی این جاست، تو بگشا این راز» زاغ گفت: «اَر تو در این تدبیری عهد کن تا سخنم بپذیری عمرتان گر که پذیرد کم و کاست دگری را چه گنه؟ کاین ز شماست ز آسمان هیچ نیایید فرود آخر از این همه پرواز چه سود؟ پدر من که پس از سیصد واَند کانِ اندرز بُد و دانش و پند بارها گفت که برچرخ اثیر بادها راست فراوان تاثیر بادها کز زبر خاک و زند تن و جان را نرسانند گزند هر چه ا ز خاک، شوی بالاتر باد را بیش گزندست و ضرر تا بدانجا که بر اوج افلاک آیت مرگ بود، پیک هلاک ما از آن سال، بسی یافته ایم کز بلندی، ‌رخ برتافته ایم زاغ را میل کند دل به نشیب عمر بسیارش ازآن گشته نصیب دیگر این خاصیت مردار است عمر مردار خوران بسیار است گند و مردار بهین درمان ست چاره ی رنج تو زان آسان ست خیز و زین بیش، ‌ره چرخ مپوی طعمه ی خویش بر افلاک مجوی ناودان، جایگهی سخت نکوست به از آن، کنج حیاط و لب جوست من که بس نکته­ی نیکو دانم راه هر برزن و هر کو دانم خانه­ای در پس باغی دارم وندر آن گوشه، سراغی دارم خوان گسترده­ی الوانی هست خوردنی های فراوانی هست» **** آن چه زآن، زاغ، چنین داد سراغ گندزاری بود اندر پس باغ بوی بد، رفته ازآن، تا ره دور معدن پشه، مقام زنبور نفرتش گشته بلای دل و جان سوزش و کوری دو دیده از آن آن دو همراه رسیدند از راه زاغ بر سفره ی خود کرد نگاه گفت: «خوانی که چنین الوان ست لایق محضر این مهمان ست می کنم شکر که درویش نیم خجل از ما حضر خویش نیم» گفت و بشنود و بخورد از آن گند تا بیاموزد از او مهمان پند **** عمر در اوج فلک برده به سر دم زده در نفس باد سحر ابر را دیده به زیر پر خویش حَیَوان را همه فرمانبر خویش بارها آمده شادان ز سفر به رهش بسته فلک طاق ظفر سینه ی کبک و تذرو و تیهو تازه  و گرم شده طعمه­ی او اینک افتاده بر این لاشه و گند باید از زاغ بیاموزد پند بوی گندش دل و جان تافته بود حال بیماری دق یافته بود دلش از نفرت و بیزاری، ریش گیج شد، بست دمی دیده ی خویش یادش آمد که بر آن اوج سپهر هست پیروزی و زیبایی و مهر فرّ و آزادی و فتح و ظفرست نفس خرّم باد سحرست دیده بگشود و به هرسو نگریست دید گردش اثری زین­ها نیست آن چه بود از همه سو خواری بود وحشت و نفرت و بیزاری بود بال برهم زد و بر جست ازجا گفت : که «ای یار ببخشای مرا سال ها باش و بدین عیش بناز تو و مردار، تو و عمر دراز من نیم در خور این مهمانی گند و مردار تو را ارزانی گر در اوج فلکم باید مرد عمر در گند به سر نتوان برد» ****