صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود.
صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است.
صلوات : روح را جلا ميدهد.
صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو ميكند.
صلوات : نوري در بهشت .
صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
صلوات : انسان را در سه عالم بيمه ميكند.
صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.
صلوات : محبوبترين عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش میكند
صلوات : بهترين داروي معنوي است.
صلوات : گناهان را از بين ميبرد
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُم
#اللهمعجللولیکالفرج
هدایت شده از هیئت ابوالفضلی و حسینیه علیا شهر کدکن
#سلام_امام_زمانم
با آیه های مهربانی نگاهت💚
کافر مسلمان می شود وقتی بیایی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
🙋@salam_sobhbekhyr
هدایت شده از مسجدجامع حاج سیدحسن کدکنی ره
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایهاالذین آمنوا لاتتخذوا
الیهود واالنصری اولیاء
بعضهم اولیاء بعض
(سوره ی مائده آیه۵۱)
با نوای استادعالیقدرحاج #محسن_رضایی
#جهادتبیین
غافل از الطاف داور گشته ایم
منحرف از خط رهبر گشته ایم
از سلیمانی بباشیم رو سِیَه
شرمسار آن دلاور گشته ایم
دوست ما گردیده اند خرمهره ها
دشمن الماس و گوهر گشته ایم
شارلاتان ها را ببین جولان دهند
ما اسیر دیو خودسر گشته ایم
یک یکی پیدا شوند برجامیان
بر ورود فاسقین، دَر گشته ایم
گفت یکی این جمله را از عمقِ دل
ما و آمریکا برادر گشته ایم
دیگری گفت بی خیالِ غزه باش
دایه ی برتر ز مادر گشته ایم؟
این اراجیف، برخلاف دین بود
منکر امر پیمبر گشته ایم
حمله کردیم بر پلیس جان به کف
قاتل چادر وَ معجر گشته ایم
زنده شد خط نفاق بار دگر
بر قوای فتنه لشکر گشته ایم
آمدندجرثومه ها در راس کار
همره دزدان کشور گشته ایم
طلحه را پست و مقامی داده ایم
دشمنِ سلمان و بوذر گشته ایم
از نفوذیها بخوردیم ضربه ها
بر حضور فتنه بستر گشته ایم
گشته اند اهل نظر بی عرضه ها
خائنین را یار و یاور گشته ایم
هرزه را لبخند نثارش می کنیم
با شرف را مثل تُندر گشته ایم
گشت ارشاد را تمسخر می کنیم
پس چرا اینقدر محقّر گشته ایم
از حیا و غیرت و مردانگی
عاری و پاک و مطهر گشته ایم
ظاهراً دعوت به وحدت می کنیم
باطناً کلّاش دیگر گشته ایم
از وفاق هر لحظه صحبت
می کنیم
بر علیه اش مار هفت سر
گشته ایم
گفت صدور انقلاب واهی بود
چون دگر خسته ز باور گشته ایم
منکر عِرض و شرافت را بگو
با شرافت ما مُظفّر گشته ایم
شد مدارا با رژیم صهیونیزم
از تلافی ها مُکدّر گشته ایم
دیپلماسی ، التماسی گشته است
این همه مقهور کافر گشته ایم
سوی آمریکا بود چشمان ما
از خداوند دور و دورتر گشته ایم
گفت سلاح را بر زمین
خواهیم گذاشت
خوب ، اسیر مکر قیصر گشته ایم
جای قاتل با شهید شد جا به جا
قاتلین را راه و معبر گشته ایم
خاطرم یاد رئیسی زنده شد
در فراقش زار و مُضطر گشته ایم
آن فقیه با بصیرت را بگو
تنگِ دل از روی انور گشته ایم
جایتان خالی بود
ای با صفا
داغدارِ نیک منظر
گشته ایم
با شما احوال ما خوش بود و بس
تابع یک عده اَبتر گشته ایم
همچو آن کذّاب دور یازدهم
عاشق یانکی بَربَر گشته ایم
راه استخری شده الگوی ما
پیرو افکار اکبر گشته ایم
بار الها عاقبت خیری بده
ما به دام ناکسان ، بَرگشته ایم
(صابرا) از خدعه ها شعری بگو
عاشق این شعر و دفتر گشته ایم
نابودی اهالی فتنه ،
سازشکار ، نفوذی و
ایادی دشمن صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
#صابرکبودراهنگی
@masjedjamehkadkan
هدایت شده از مسجدجامع حاج سیدحسن کدکنی ره
#کلام_ولایت
💯 #امام_خامنه_ای
«خیال نکنید اگر ۴ نفر که سابقه انقلابی دارند از کاروان انقلاب کنار رفتند، انقلاب غریب است.
این انقلاب تا آخر هست و به مهدویت وصل خواهد شد و هر کس پیاده شود باخته است».
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُمْ
🕌@masjedjamehkadkan
بسمالله الرّحمن الرّحیم
♦️روزی سلطان محمّدخدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد ، ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت ، خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست.
آنها گفتند : هیچ راهی وجود ندارد ، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند ، سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند.
سلطان گفت : برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید ، فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟!
گفتند : بله.
در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت :
جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند ، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید.(منظورِ وی ، علامه حِلّی بود.)
عالمان سُنّی بر آشفتند و گفتند : آن عالم ، رافضی مذهب بوده و رافضیان ، افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلاً در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد.
سلطان گفت : به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حِلّی را در محضر او احضار نمایند.
وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد ،
علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سُنّت نیز در آن جلسه حاضر بودند.
علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش)
خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست.
عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند :
دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان ، افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟!
سلطان گفت : او عالِم است.
دربارۀ رفتار او از خودش سئوال کنید.
آنها به علامه گفتند : چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟
علامه گفت : رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد ، بلکه فقط به آن حضرت سلام میکردند و خدای تعالی نیز فرموده است :
(چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.)
از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است.
پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد : چون جای دیگری برای
نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست.
پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟
علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه ، نعلینِ رسول اکرم را دزدید.
علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد.
علامه گفت : ببخشید اشتباه از من بود.
احتمالا شافعی ، نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است.
علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند.
علامه گفت:
پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند.
در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند...
سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند) ، رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند
آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان ، پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد.
سلطان که متوجه حقانیت مذهب شیعه شده بود
پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟
علامه پرسید : آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل ، جاری نموده اید
سلطان گفت : نه! علامه گفت :
در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه ی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە ی اطهار ، سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
ارسال به دیگر گروه ها ترویج امر ولایت و امامت است