لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 گذر عمر
🔹 شهید #دستغیب شیرازی ره
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آسودگی در دنیا و آخرت
آیت الله شهید #دستغیب
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬یک کلمه برای دنیا،یک کلمه برای آخرت❗️
🎙️شهید آیت الله #دستغیب
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠توصیه زیبای شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب «رضوان الله تعالی علیه» برای دنیا و آخرت «انسان عاقل»
🔰آیتالله#دستغیب
🔴 ما هستیم که باید ظهور کنیم
🔹 شهید محراب، آیت الله #دستغیب(ره):
🔺 ما هستیم که باید ظهور کنیم نه امام زمان! ظهور ما وقتی است که تزکیه (۱) بشویم؛ جانمان را از آلایشها (آلودگیها) پاک کنیم.
📚 کتابچه «یادنامه شهید راه نماز شهید آیتالله دستغیب»
(۱) تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از پاککردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه.
#امام_زمان
✨ ماجرای زیارت امام رضا علیه السلام و گرفتن نامهی رهایی از آتش جهنم
✅ شهید #دستغیب (ره) در کتاب داستانهای شگفت انگیز نقل میکنند:
☑️ حیدر آقا تهرانی گفت:
▪️ در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت امام رضا علیه السلام مشرف بودم. پیرمردی را که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید شده و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود را دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت. وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم و آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش برسانم. گفت:
▫️ حجرهام در مدرسه خیرات خان است .
▪️ او را تا منزل همراهی کردم و سخت مورد علاقهام شد؛ به طوری که همه روزه میرفتم و او را در کارهایش یاری میدادم. روزی نام و محل و حالاتش را پرسیدم. گفت:
▫️ نامم ابراهیم است و اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب میدانم.
▪️ ضمن بیان حالاتش گفت:
▫️ من از سن جوانی تا حال هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام مشرف میشوم و مدتی توقف کرده و باز به عراق باز میگردم. در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود، دو مرتبه پیاده مشرف شدهام. در مرتبه اول سه نفر جوان، که با من همسن بودند و رفاقت و صداقت ایمانی بین ما بود و سخت به یکدیگر علاقه داشتیم، مرا تا یک فرسخی مشایعت (=بدرقه) کردند و از مفارقت (=دور شدن) من و این که نمیتوانستند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند. هنگام وداع با من گریستند و گفتند:
🔹 تو جوانی و سفر اول توست و پیاده و به زحمت میروی؛ پس حتماً مورد نظر واقع میشوی؛ حاجت ما از تو این است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام نموده و در آن محل شریف یادی از ما بنمایی.
▫️ پس آنها را وداع نموده، به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی شدید به حرم مطهر مشرف شدم. پس از زیارت، در گوشهای از حرم افتادم و حالت از خود بیخودی و بیخبری به من عارض شد؛
✨ در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السلام به دست مبارکشان (به زائرین) رقعهای (= نوشتهی کوچکی) میدادند و چون به من رسیدند، چهار رقعه به من مرحمت فرمودند.
پرسیدم:
🔹 چه شده است که به من چهار رقعه دادید؟
▫️ حضرت فرمودند:
🔸 یکی از برای خودت و سه تای دیگر برای سه رفیقت!
▫️ عرض کردم:
🔹 این کار (دادن رقعه ها توسط خود حضرت)، مناسب حضرت نیست خوب است به دیگری امر فرمایید تا این رقعهها را تقسیم کند.
▫️ حضرت فرمودند:
🔸 این جمعیت همه به امید من آمدهاند و خودم باید به آنها برسم.
▫️ پس از آن یکی از رقعهها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشته بود:
📜 «برائة من النار و امان من الحساب و دخول فی الجنه و انا بن رسول الله صلی الله علیه و آله»؛
📃 خلاصی از آتش جهنم و ایمنی از حساب و داخل شدن در بهشت و منم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله.
📚 منبع: داستان های شگفت انگیز، شهید دستغیب، صفحه ۱۶۵.