25.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتی که : در فراقم زحمت کشیده ای تو
مُردم هزار نوبت، زحمت کدام باشد...؟
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
یک جاهایی از قصه شهدا را که مینویسی، خودت مینشینی اول سیر گریه میکنی. آن وقت حالا حالاها نه یادت می رود نه دلی که سوخته است آرام میشود. وقتی قصه سجاد را مینوشتم خیلی جاها همین حال آمد سراغم. یک بارش وقتی بود که خاطره حرم امام رفتن سجاد و خواهرش فیروزه را مینوشتم. اصلا دلم خیلی گرفت. از تنهایی بچه ها. اما از این که سجاد چه خوب تکیه گاهی بود در این پیاده روی دو نفره، آرام گرفتم و اقتدارش را توی دوازده سالگی ستودم....
شاید مشتاق شدید شما هم بخوانید....
🌱🍃☘🌱🍃☘🌱🍃☘
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
حضرت امام علی علیه السلام :
خدمت تن کردن، به این است که لذت ها و خواهش ها و خوشی هایی را که می طلبد، برایش برآورده سازی و این، خود، موجب هلاکت نفس است.
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
.
تاب در زلف داد و هر مویش
در دلم صد هزار تاب انداخت
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
چقدر دلم میخواهد هر صبح چشمانم را که باز میکنم تو را ببینم، سلام دهی و من لبخند بزنم به رویت. توی دلم بگویم سلام به روی ماهت، و بعد قربان صدقه ات بروم. تو که زبان مرا خوب میفهمی....
#مادر_شهید
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
یک جاهایی از قصه شهدا را که مینویسی، خودت مینشینی اول سیر گریه میکنی. آن وقت حالا حالاها نه یادت می رود نه دلی که سوخته است آرام میشود. وقتی قصه سجاد را مینوشتم خیلی جاها همین حال آمد سراغم. یک بارش وقتی بود که خاطره حرم امام رفتن سجاد و خواهرش فیروزه را مینوشتم. اصلا دلم خیلی گرفت. از تنهایی بچه ها. اما از این که سجاد چه خوب تکیه گاهی بود در این پیاده روی دو نفره، آرام گرفتم و اقتدارش را توی دوازده سالگی ستودم....
شاید مشتاق شدید شما هم بخوانید....
🌱🍃☘🌱🍃☘🌱🍃☘
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
شهید سجاد زبرجدی
یک جاهایی از قصه شهدا را که مینویسی، خودت مینشینی اول سیر گریه میکنی. آن وقت حالا حالاها نه یادت می
یادش آمد وقتی هنوز دوازده سالش بود یک روز مانده به سالروز رحلت امام از فیروزه پرسید
_آبجی دوست داری فردا با هم بریم حرم امام؟
فیروزه که تا آن روز حرم امام را ندیده بود با خوشحالی قبول کرد
_معلومه که دوست دارم همیشه وقتی زائرایی که پیاده میرن سمت حرمو میبینم دلم میخواد مثل اونا باشم
_پس باید فردا صبح زود از خواب بیدار شی
_چشم قول میدم صبح زود حاضر باشم
صبح روز چهاردهم دوتایی صبحانه خوردند و پیاده راه افتادند سمت حرم. فاصله زیادی بود از خانی آباد تا حرم امام آن هم برای سجاد و فیروزه که دوازده سیزده سال بیشتر نداشتند.....😢😢
برشی از کتاب #شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
نماز یکشنبه ماه ذی القعده فراموش نشود
التماس دعا
کانال #شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
14.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الو... میشه گوشی رو بدین امام رضا (ع) ؟
◽️#نماهنگ «بابا رضا»
کاری از گروه سرود شمیم یاس
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc