eitaa logo
شهید سجاد زبرجدی
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
82 فایل
ارتباط با ادمین کانال شهید سجاد زبرجدی @Majnone_roghaye_315 کپی آزاد با یک صلوات به استثنای برشی از کتاب شهید زبرجدی کانال دیگرمون: https://eitaa.com/ShahidAbdali
مشاهده در ایتا
دانلود
25.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌ گفتی که : در فراقم زحمت کشیده ای تو مُردم هزار نوبت، زحمت کدام باشد...؟ https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
یک جاهایی از قصه شهدا را که مینویسی، خودت می‌نشینی اول سیر گریه میکنی. آن وقت حالا حالاها نه یادت می رود نه دلی که سوخته است آرام می‌شود. وقتی قصه سجاد را می‌نوشتم خیلی جاها همین حال آمد سراغم. یک بارش وقتی بود که خاطره حرم امام رفتن سجاد و خواهرش فیروزه را می‌نوشتم. اصلا دلم خیلی گرفت. از تنهایی بچه ها. اما از این که سجاد چه خوب تکیه گاهی بود در این پیاده روی دو نفره، آرام گرفتم و اقتدارش را توی دوازده سالگی ستودم.... شاید مشتاق شدید شما هم بخوانید.... 🌱🍃☘🌱🍃☘🌱🍃☘ https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
بسم الله الرحمن الرحیم ☘
حضرت امام علی علیه السلام : خدمت تن کردن، به این است که لذت ها و خواهش ها و خوشی هایی را که می طلبد، برایش برآورده سازی و این، خود، موجب هلاکت نفس است. https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
. تاب در زلف داد و هر مویش در دلم صد هزار تاب انداخت https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
چقدر دلم می‌خواهد هر صبح چشمانم را که باز میکنم تو را ببینم، سلام دهی و من لبخند بزنم به رویت. توی دلم بگویم سلام به روی ماهت، و بعد قربان صدقه ات بروم. تو که زبان مرا خوب میفهمی.... https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
یک جاهایی از قصه شهدا را که مینویسی، خودت می‌نشینی اول سیر گریه میکنی. آن وقت حالا حالاها نه یادت می رود نه دلی که سوخته است آرام می‌شود. وقتی قصه سجاد را می‌نوشتم خیلی جاها همین حال آمد سراغم. یک بارش وقتی بود که خاطره حرم امام رفتن سجاد و خواهرش فیروزه را می‌نوشتم. اصلا دلم خیلی گرفت. از تنهایی بچه ها. اما از این که سجاد چه خوب تکیه گاهی بود در این پیاده روی دو نفره، آرام گرفتم و اقتدارش را توی دوازده سالگی ستودم.... شاید مشتاق شدید شما هم بخوانید.... 🌱🍃☘🌱🍃☘🌱🍃☘ https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
شهید سجاد زبرجدی
یک جاهایی از قصه شهدا را که مینویسی، خودت می‌نشینی اول سیر گریه میکنی. آن وقت حالا حالاها نه یادت می
یادش آمد وقتی هنوز دوازده سالش بود یک روز مانده به سالروز رحلت امام از فیروزه پرسید _آبجی دوست داری فردا با هم بریم حرم امام؟ فیروزه که تا آن روز حرم امام را ندیده بود با خوشحالی قبول کرد _معلومه که دوست دارم همیشه وقتی زائرایی که پیاده میرن سمت حرمو میبینم دلم میخواد مثل اونا باشم _پس باید فردا صبح زود از خواب بیدار شی _چشم قول میدم صبح زود حاضر باشم صبح روز چهاردهم دوتایی صبحانه خوردند و پیاده راه افتادند سمت حرم. فاصله زیادی بود از خانی آباد تا حرم امام آن هم برای سجاد و فیروزه که دوازده سیزده سال بیشتر نداشتند.....😢😢 برشی از کتاب https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
نماز یکشنبه ماه ذی القعده فراموش نشود التماس دعا کانال https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
14.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الو... میشه گوشی رو بدین امام رضا (ع) ؟ ◽️ «بابا رضا» کاری از گروه سرود شمیم یاس https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc