لینک دانلود نسخه الکترونیک کتاب #تنها_زیر_باران
روایت زندگی شهید مهدی زینالدین
از طاقچه
https://taaghche.com/book/131782/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
شهید سجاد زبرجدی
لینک دانلود نسخه الکترونیک کتاب #تنها_زیر_باران روایت زندگی شهید مهدی زینالدین از طاقچه https://ta
دوستانی که موفق نشدن کتاب #مسابقه_کتابخوانی #تنها_زیر_باران رو تهیه کنن، از طریق لینک اقدام کنن.
مهدی؛
که پیمانه صبر و حوصله اش به این سادگی ها پر نمیشد...
#تنها_زیر_باران
#مسابقه_کتابخوانی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
و رتبه چهار پزشکی دانشگاه شیراز که هیچ وقت روی صندلی های دانشگاه را ندید....
به خاطر مبارزه، به خاطر پدرش که برای مبارزه به سقز تبعید شد...
بخاطر انقلابی که ما امروز سر سفره آماده آن نشسته و هر کدام به جای انجام وظیفه هایمان، غُر میزنیم و غُر میزنیم ....
(مدیون شهداییم) هم شده لقلقه زبان هایمان....
همین.....🤍🤍🤍🤍🤍
#تنها_زیر_باران
#مسابقه_کتابخوانی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
همه نگرانی ام دو سه کارتون کتابی بود که گوشه مغازه گذاشته بودم. اگر می دیدند، حسابمان پاک بود. مهدی، پر دل و جرات، پیش چشم مامورها کارتن ها را برد و گذاشت کنار جوی آب کنار مغازه. طوری وانمود کرد که انگار تویشان زباله است. کارتن آخر را که برد، دیگر برنگشت. مامورها شاخ و شانه کشیدند و رفتند. پشت سرشان کرکره مغازه را دادم پایین و بی مکث رفتم خانه. خانه را محاصره کرده بودند. همه جا را گشتند، ولی به در بسته خوردند. تمام مدتی که داشتند خانه را تفتیش می کردند، بچه ها مشغول کار خودشان بودند و حاج خانم پشت چرخ، خیاطی می کرد. مامور ساواک گفت: “ما هر جا می ریم، همه می ترسن، رنگشون می پره، اون وقت شما عادی نشستید و این خانم داره خیاطی می کنه؟!”
بعد رفتنشان فهمیدم مهدی یک نفس از مغازه تا خانه دویده و به مادرش خبر داده. همه کتاب ها را از دم دست برداشته بودند. دو تا کتاب را هم چون فرصت نشده، حاج خانم گذاشته بود زیر چادرش و نشسته بود پشت چرخ خیاطی...
#تنها_زیر_باران
#مسابقه_کتابخوانی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
آن روز با مادرش آمده بود. وقتی دیدمش، ناخودآگاه یاد خواب چند روز قبل افتادم. صدای کوبش قلبم را می شنیدم. از هیجان و شوق بود.
نگذاشت سکوت بینمان طول بکشد. حرف هایش را با آیه ای از قرآن شروع کرد: “بسم الله الرحمن الرحیم. والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین” کمی سرم را بالا آوردم. به لباس سپاه و آرم روی سینه اش خیره شدم. هیچ وقت چهره پاسداری را از نزدیک ندیده بودم. خیلی برایم جاذبه داشت و مقدس بود. بعد از کتاب هایی که خوانده بودم پرسید. مخصوصا روی کتاب های شهید مطهری تاکید کرد…
#تنها_زیر_باران
#مسابقه_کتابخوانی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
#مسابقه_کتابخوانی
از کتاب #تنها_زیر_باران
سوال اول: این جمله در کتاب از کیست؟
فرمانده گردانه که شب عملیات همه کاره ست. اگه منطقه رو خوب شناخته باشه یگانش موفق میشه.
سوال دوم: روایت حاج قاسم که در فصل آخر نقل شده را در چند خط بگویید
پاسخ سوال به صورت وویس همراه نام، نام خانوادگی و شهر به ادمین ارسال شود
مهلت شرکت در مسابقه: تا سه روز آینده
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
اعلام اسامی برندگان 🌱🌱🌿
#مسابقه_کتابخوانی
#تنها_زیر_باران
فردا از کانال #شهید_سجاد_زبرجدی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
اسامی برندگان #مسابقه_کتابخوانی
#تنها_زیر_باران
سرکار خانم ها اسدی و راضیه قاسمی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
اسامی برندگان #مسابقه_کتابخوانی
#تنها_زیر_باران
سرکار خانم ها اسدی و راضیه قاسمی
https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
واریز جایزه خانم قاسمی برنده مسابقه کتابخوانی #تنها_زیر_باران
خانم اسدی، برنده دوم لطفا شماره کارت خود را ارسال کنید