این پیرمرد وایساد حرفاشو ادامه دادن:
اون آقا میومد باهام درد و دل میکرد
بهم میگفت پیر مرد ،
یه روز چندتا بی حیا میرن درِ یه خونه ای تو مدینه،
در خونه رو آتیش میزنن...😭😭😭
بی حرمتی میکنند...
بهم میگفت پیرمرد،
کاش منم مثلِ تو کور بودم،
یه چیزایی رو نمیدیدم...😭😭
امام حسن بغض کرد،
نتونست ادامه حرفای پیرمرد رو بشنوه،
گفت پیرمرد!
حالا اون آقارو چکارش داری؟!
پیرمرده گفت:
آخه میخوام یه خبری بدم به رفیقم...
امام حسن گفت چه خبری؟
گفت میخوام بهش بگم علی مُرده...😭
آخه این رفیقم هرشب که میومد پیشم ،
باهم برا مرگِ علی دعا میکردیم...
میگفت پیرمرد!
دعا کن خدا زودتر علی رو بگیره...
گفت این خبرو بدم به رفیقم،
مطمئنم خوشحال میشه...💔
آخ غریب مولام
😭😭😭😭😭😭😭😭
امام حسن بغضش ترکید😭😭😭
گفت پیرمرد!
اون آقایی رو که میگی،
بابایِ من بوده...😭💔
اون آقایی رو که میگی،
خودِ علی بوده...
😭😭😭😭
ظهور منجی 313
پیرمردِ گفت: اون رفیق مهربونی که هر شب میومد بهم سر میزد، سرم رو به بالین می گرفت، بغلم میکرد، درد د
میدونی تا اسم خرابه اومد،
یادِ چی افتادم؟! 😭😭😭
امیرالمومنین میومده تو خرابه
پیرمردو نوازش میکرده...
به دردودلای پیرمرد گوش میداده...💔
ولی ای کاش یه نفر هم تو خرابه شام بود...😭
ای کاش یه نفر تو خرابه شام،
دخترِ حسینو نوازش میکرد...
ای کاش یه نفر تو خرابه،
به درد و دلای رقیه ی سه ساله گوش میداد
😭😭😭😭😭
دیگر رسید لحظه فردای بی علی،
پوچیم و هیچ ما،
پس از دنیای بی علی...
مرغ از قفس پرید و ندا داد جبرئیل،
اینک شما و وحشتِ دنیایِ بی علی 💔😭 ...
رفقا حلال کنید
ان شاالله که ازمون قبول کنن...
دعا یادتون نره...
برا همه دعا کنین❤️
التماسِ دعایِ فرج💔