رفتن تشییع جنازه حیدر...💔
تو راه برگشت،
هی سیدالشهدا به امام حسن میگفت
خون به دل بابامون کردن...
داداش یادته مدینه؟!😭😭😭
امام حسن دست انداخته بود گردن حسین
داداششو دلداری میداد...😭😭😭
همینطور که سیدالشهدا با امام حسن داشت حرف میزد
تو راه ، یه صدایی رو شنیدن...
صدایِ یه مردی بود،
که هی میگفت:
حبیبم! پس کجایی؟!
چرا چند شبه نمیای بهم سر بزنی؟!😭💔
امام حسن به داداشش گفت
حسین جان!
بیا بریم یه سری بزنیم ببینیم کیه داره ناله میکنه؟!
رفتن دیدن از یه خرابه ای
یه پیرمردِ نابینایی نشسته...
هی داره صدا میزنه:
رفیقم!
پس چرا نمیای؟! :)))))
چند شبه منتظرت موندم...
مگه قول ندادی هرشب میای؟! :))))
امام حسن نزدیکش شد،
سلام داد
دید حالِ پیرمرد بهم ریختست
انگار خیلی منتظر کسی مونده...
نشست پیش پیرمرد
گفت بابا جان منتظره کی هستی؟!
پیرمردِ گفت:
اون رفیق مهربونی که هر شب
میومد بهم سر میزد،
سرم رو به بالین می گرفت،
بغلم میکرد،
درد دل باهام می کرد،
من درد دل میکردم باهاش،
چند شبه نیومده بهم سربزنه...
همون آقایی رو میگم که وقتی وارد این خرابه میشد،
در و دیوار بهش سلام میکردن...
این پیرمرد وایساد حرفاشو ادامه دادن:
اون آقا میومد باهام درد و دل میکرد
بهم میگفت پیر مرد ،
یه روز چندتا بی حیا میرن درِ یه خونه ای تو مدینه،
در خونه رو آتیش میزنن...😭😭😭
بی حرمتی میکنند...
بهم میگفت پیرمرد،
کاش منم مثلِ تو کور بودم،
یه چیزایی رو نمیدیدم...😭😭
امام حسن بغض کرد،
نتونست ادامه حرفای پیرمرد رو بشنوه،
گفت پیرمرد!
حالا اون آقارو چکارش داری؟!
پیرمرده گفت:
آخه میخوام یه خبری بدم به رفیقم...
امام حسن گفت چه خبری؟
گفت میخوام بهش بگم علی مُرده...😭
آخه این رفیقم هرشب که میومد پیشم ،
باهم برا مرگِ علی دعا میکردیم...
میگفت پیرمرد!
دعا کن خدا زودتر علی رو بگیره...
گفت این خبرو بدم به رفیقم،
مطمئنم خوشحال میشه...💔
آخ غریب مولام
😭😭😭😭😭😭😭😭
امام حسن بغضش ترکید😭😭😭
گفت پیرمرد!
اون آقایی رو که میگی،
بابایِ من بوده...😭💔
اون آقایی رو که میگی،
خودِ علی بوده...
😭😭😭😭
ظهور منجی 313
پیرمردِ گفت: اون رفیق مهربونی که هر شب میومد بهم سر میزد، سرم رو به بالین می گرفت، بغلم میکرد، درد د
میدونی تا اسم خرابه اومد،
یادِ چی افتادم؟! 😭😭😭
امیرالمومنین میومده تو خرابه
پیرمردو نوازش میکرده...
به دردودلای پیرمرد گوش میداده...💔
ولی ای کاش یه نفر هم تو خرابه شام بود...😭
ای کاش یه نفر تو خرابه شام،
دخترِ حسینو نوازش میکرد...
ای کاش یه نفر تو خرابه،
به درد و دلای رقیه ی سه ساله گوش میداد
😭😭😭😭😭