eitaa logo
اگر الگو زینب "س" است...💞💞
114 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅عزرائیل رفیقت می شود! ✍خدا رحمت کند استاد اخلاق آیت الله حق شناس رحمه الله علیه را، می فرمودند:«تو نمازت را اول وقت بخوان، اگر حاجتت روا نشد آب دهان بیانداز در صورت من!» برنامه ی زندگی ات را طوری تنظیم کن که مهمترین اولویت کارهایت نمازت باشد که در روایات آمده است سخت نخواهد گرفت قابض الارواح هنگامه ی قبضِ روح از کسی که نمازش را در اول وقت بجا می آورد و خودش ذکرِ شهادتین را به او تلقین خواهد کرد. 💥نمازت را به نماز عاشقانه ی امام زمانت گره بزن. @zeinabion98
♥️✨ 💓چـــادرمـــ😍 چہ سرّے در تار و پودت نهفتہ است!!! ڪہ بر سر هر بانویے ڪہ مےشینے چهرہ اش را معصوم مے نمایے.. @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─  👈 انگشت اشاره! مالک را گفتند: چگونه است که تو هیچوقت، حتی در مه آلودترین ایام هم، راه را گم نمی کنی؟!! مالک پاسخ داد: در غبار فتنه ها، چشم به "انگشت اشاره علی" دارم... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ @zeinabion98
⭕️ آیا میدانستید کدام لقب حضرت مهدی از القاب دیگر، بیشتر استفاده شده است؟؟ 🔹با مراجعه به روایات، میشود گفت هیچ لقبی به اندازه «قائم» استعمال نشده... «قیام حضرت مهدی» درخشان ترین فصل زندگی ایشان است. 🔅مهمترین علتِ وصف حضرت به این لقب، این است که ایشان در برابر اوضاع سیاسی و انحرافات دینی و اجتماعی، بزرگترین قیام تاریخ را رهبری خواهد کرد. 📚 الارشاد، مفید، ص۷۰۴، ح۲ 📚 درسنامه مهدویت، ج۱، ص۲۳۰ @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🕊 یه لبخند،میتونه شروع يه دوستي باشه يه كلمه،ميتونه يه جنگ رو پايان بده يه نگاه،ميتونه يه رابطه رو نجات بده يه نفر،ميتونه زندگيتو تغيير بده عصرتون و زندگی تون☕️🌹 سرشار از بهترین های دنیا @zeinabion98
چه قدر غدیر غریب است! بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان در کل جهان وجود دارد، یعنی بیش از یک و نیم میلیارد پیرو حضرت محمد (ص)! اما چند درصد از این مسلمانان واقعا از حضرت محمد (ص) پیروی می کنند؟ بزرگترین دغدغه حضرت محمد (ص)، خلافت امام علی (ع) بود. ایشان در موقعیت های مختلف به جانشینی امام علی (ع) تاکید کرده اند. آخرین و مهم ترین تلاش پیامبر(ص) در غدیر بود، همه مسلمانانی که به حج آمده بودند را جمع کرد و در میان خطبه ای رسا، فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه شیعه و سنی این حدیث پیامبر را نقل کرده اند، پس چه شد؟ چه شده که بخش عظیمی از مسلمانان وصیت پیامبرشان را نادیده گرفتند؟! چه قدر غدیر غریب است! 💚💚💚💚💚💚💚💚 @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کلیپ_مهدوی 🔺 👤استاد پناهیان ⚠️ «یک نیاز بی پاسخ»❗️ 💢رابطه‌ت با امام زمان(عج) چطوره⁉️ شده دلت واسش تنگ بشه⁉ 💚 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @zeinabion98
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─  داستان کوتاه ✍توی اتوبوس، بغل دست یه آقای میانسال نشسته بودم. تلفنش زنگ خورد و جواب داد: سلام عزیز دلم! سلام همه کس و کارم! سلام زندگیم! قربونت برم دخترم... بعدش هم دخترش گوشی رو داد به مادر و باز هم همان مهربانی در کلام. چقدر کیف کردم از این رابطه‌ی پدر و دختری. دیدم پدری که این ‌همه مهربانی بی‌سانسور خرج دخترش می‌کنه، مگه میشه پیش خدا مقرب نباشه؟ دختری که این‌همه مهر از پدر می‌گیره مگه ممکنه چهار روز دیگه دست به دامن غریبه‌ها بشه برای جلب محبت؟! توی جامعه که با هم مهربان نیستیم و مشغول خراش دادن دل‌های هم هستیم، اقلا در خانواده به هم محبت کنیم. همین شاید تمرینی بشه برای مهربان بودن با دیگران... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیمار تو ام... کاش که تجویز کنی آمدنت را... 💔 عج🕋🤲 🌙 شبتون بخیرمولای غریبم 🌹شبتون مهدوی ما ملت امام حسینیم❤️ ما ملت شهادتیم❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️🇮🇷❤️❤️❤️❤️❤️ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @zeinabion98
«پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: اوّلُ مَن صلّی مَعی علیٌّ. اول کسی که با من نماز گزارد علی علیه‌السلام بود. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٦ ـ الفردوس، ج ١، ص ٢٧) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @zeinabion98
(۴)باطن‌‏ها و سریره‏‌ها را می‌فهمد و ضمایر را می‌داند، و پنهان‏‌ها بر او مخفی نمی‌ماند و مخفی‏‌ها بر او مشتبه نمی‌شود. او راست احاطه بر هر چیزی و غلبه بر همه چیز و قوّت در هر چیزی و قدرت بر هر چیزی، و مانند او شیئی نیست. اوست به وجود آورنده شیئ (چیز) هنگاهی که چیزی نبود. دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نیست خدایی جز او که با عزّت و حکیم است. عشق_شیعه_علی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @zeinabion98
قسمت چهاردهم چیزی نگفتم. ولی وقتی برای کارگری راه افتاد، بی‌سروصدا دنبالش رفتم. کمی‌ جلوتر، برگشت و مرا دید. تعجب کرد. پرسید: «روله، چرا دنبالم آمدی؟ مگر نگفتم نیایی؟» با التماس گفتم: «به خدا خوب کار می‌کنم. اگر خسته شدم، برمی‌گردم.» دستی به سرم کشید و گفت: «تو کوچکی هنوز، ولی خب، اگر می‌خواهی بیا. خسته که شدی، به من بگو.» این‌طور بود که کار کردن را شروع کردم. کوچک بودم، اما غیرتی. می‌گفتم باید طوری کار کنم که مسخره‌ام نکنند. گاهی لابه‌لای گیاه‌ها و ساقه‌های گندم گم می‌شدم. قدم کوتاه‌تر از آن‌ها بود. روزهایی بود که خسته می‌شدم و می‌بریدم، اما به خودم می‌گفتم: «خجالت بکش، فرنگیس. پدرت به کمک احتیاج دارد. مرد باش، فرنگیس!» آفتاب روی سرم می‌تابید و عرق از پیشانی‌ام شُره می‌کرد. مرتب آب می‌خوردم. اما غروب‌ها، خوشحال بودم؛ چون وقت آن می‌رسید که مزدم را بگیرم. صاحب‌کارمان روزانه مزد می‌داد. روزهای اول زود از نفس می‌افتادم، اما کم‌کم عادت کردم و کار را یاد گرفتم. آفتاب داغ وقتی روی سرم می‌تابید، دستمال سرم را تندتند خیس می‌کردم تا خنک بمانم. پدرم هم دستمال روی سرش را محکم به صورتش می‌بست و از دور به من نگاه می‌کرد و مواظبم بود. روزهای اول که به دست‌هایم نگاه می‌کردم، ناراحت می‌شدم. دست‌هایم زخمی‌ و پوست‌پوست و قرمز شده بودند. درد می‌کردند و سوزش داشتند. وقتی به خانه می‌رسیدم، به مادرم می‌گفتم دست‌هایم درد می‌کند، و او روی زخم‌های دستم روغن حیوانی می‌مالید. یک شب که به خانه آمدم، دیدم مادرم کاسه‌ای حنا درست کرده است. دستم را توی کاسۀ حنا گذاشت. می‌گفت حنا زخم‌های دستم را خوب می‌کند. دستم سوخت، اما تحمل کردم. یواش‌یواش دست‌هایم پوست پوست شد. پوست صورتم خشک شد و جلوی آفتاب سوخت. کم‌کم رنگ صورتم برگشت و دست‌هایم زمخت و بزرگ شدند. وقتی از سر زمین برمی‌گشتیم، پدرم دست‌هایم را می‌گرفت، می‌مالید و می‌بوسید. بعد تازه می‌فهمیدم دست‌های من پیش دست‌های پدرم خیلی نرم است! دست پدرم بزرگ و خشک و زمخت بود. آن‌ وقت تمام دردهایم از یادم می‌رفت و از خودم خجالت می‌کشیدم. پدرم که راه می‌رفت، از پشت سرش بالا و پایین می‌پریدم و تا آه‌وزین با هم حرف می‌زدیم. چند دقیقه یک بار هم پدرم نگاهم می‌کرد و می‌گفت: «براگمی!» بعضی شب‌ها که از سر زمین به خانه برمی‌گشتیم، می‌دیدم غذامان فقط نان خشک است. همان دم در از حال می‌رفتم. حالم بد می‌شد. لقمه‌ای نان که توی دهن می‌گذاشتم و همراهش یک حبه قند که می‌خوردم، حالم جا می‌آمد. آن وقت از خستگی همان‌جا خوابم می‌برد. می‌دانستم از اینکه فقیر هستیم و مشکل داریم، پدرم خیلی ناراحت است. اما وقتی می‌دید که اهمیتی نمی‌دهم، کمی ‌خیالش راحت می‌شد. شب‌ها قصه‌هایی از مردم باعزت و آبرو تعریف می‌کرد که هیچ وقت نمی‌گذارند دیگران بفهمند دردشان چیست و سعی می‌کنند با عزت و زحمت زندگی کنند و منت کسی را نمی‌کشند. موقع درو، بارها را گوشه‌ای جمع می‌کردیم. بعد بار را می‌بستیم و روی پشت می‌گذاشتیم و می‌بردیم تا سرِ جاده یا خرمن‌گاه. آنجا روی خرمن می‌گذاشتیم تا کومه‌ای بزرگ درست شود. من خیلی قدرت داشتم. بار زیادی را روی دوشم می‌گذاشتم و تا خرمن‌گاه می‌بردم. گاهی حتی، هم روی پشتم و هم روی سرم بار می‌گذاشتم. دفعۀ اول، پدرم بارِ کمی‌ روی دوشم گذاشت. گفتم: «بازم بگذار.» یک کم دیگر گذاشت و گفت: «فرنگیس، بس است... دیگر نمی‌توانی.» خندیدم و گفتم: «می‌توانم کاکه. می‌توانم.» پدرم وقتی دید با آن همه بار هنوز خوب راه می‌روم، تعجب می‌کرد. دفعۀ بعد که خواستم بار ببرم، گفتم روی سرم هم بگذارد. از صبح تا شب، روزی صد بافه گندم می‌بردم تا خرمن‌گاه و برمی‌گشتم. @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️﷽❤️ 🕯 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕯 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕯السلام علیک یافاطمه المعصومه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق (علیه السلام): آنکه مالک خشم خود نباشد، مالک عقل خود نیست. (تحف العقول، ص ۳۷۱) 💎💎💎💎💎💎💎 @zeinabion98
❤️ 🔔 چهار ذکر مهم آیت الله بهجت 1⃣ برای دوری از ریا، لاحول و لا قوه الا بالله را زیاد بگویید 2⃣ برای درمان عصبانیت، صلوات زیاد بفرستید 3⃣ برای تمرکز فکر، لا اله الا الله زیاد بگوید 4⃣ اگر میخواهید در کارتان گره نیفتد و موفق شوید تا میتوانید استغفار کنید 👈 اگر اثر نکرد جوابگویش من هستم 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ‎‎‌‌‎‎@zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا