eitaa logo
اگر الگو زینب "س" است...💞💞
114 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب عملیات والفجر هشت، قبل از شکسته شدن خط ، بچه ها مشغول باز کردن محور بودند ، که نیروی گشتی عراقی ها ‌پایش را روی دست عیسی حیدری می گذارد. عیسی میگفت:فقط آیه ی «وجعلنا» را با معنی می خواندم. اون جا به یقین رسیدم که آیه «وجعلنا» دشمن را کور می کند؛ چرا که پای سرباز عراقی روی دست من بود ، اما چشمش من را نمی دید. شهید عیسی حیدری🌷
4_5854822271704632408.mp3
18.63M
💔 🎤 هوای حسین، هوای حرم هوای شب جمعه زد به سرم... روانه شوم به سوی ضریح بگیری اگر زیر بال و پرم...🌱 @zeinabion98
بالاى تپه‌اى كه مستقر شده بوديم، آب نبود. بايد چند تا از بچه ها، مى رفتند پايين آب می‌آوردند. دفعه‌ى اول، وقتى برگشتند ديديم آقا مهدى هم همراهشان آمده.. از فردا، هر روز صبح زود می آمد! با يك دبه‌ی بیست ليترى آب .... شهید مهدی زين الدين🌷 فرمانده لشکر۱۷ علی ابن ابیطالب 📚منبع: برگرفته از مجموعه كتب یادگاران انتشارات روایت فتح ، احمد جبل عاملی @zeinabion98
🌹🌹🙏🌹کارهایی که باعث شد شهید یوسف اللهی(شهیدی که سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید به خاک سپرده شود) در سن کم به درجه عرفانی والا برسد از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود خودمان را مقایسه کنیم با اینطور انسان های وارسته ای ما کجا و آنها کجا اینقدر ایمان ها ضعیف شده که برای بعضی از ماها باور کردن این حرف ها سنگین است ان شاالله جز اندکی از اعمال این شهید وارسته را در زندگی خودمان پیاده کنیم و خدا عاقبت ما را ختم بخیر کند @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی وقتا‌ به شوخی می‌گفت: درجه برای آبگرمکنه!! به درجه اعتقادی نداشت و دنبالش‌ هم‌ نمی‌رفت، روی لباسش‌ هم‌ نمی‌زد، می‌گفت: درجه رو‌ باید‌ خدا‌ بده تا شهادت‌ نصیبت‌ بشه. 🌷شهید جواد محمدی🌷 📚برشی از‌ کتاب‌ بـی‌برادر @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باهم برا فرج و سلامتی مولا وصاحبمان دعا کنیم که این دعا اثر دارد💔 ✨بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم✨ 📜️ اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.️ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸دعــای ســـلامتی محبوب 🔸 📜️"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا" التماس دعای ظهور مولا و صاحبمون🤲 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کانال اگر الگو زینب "س"است🔰🔰 @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🥀🦋🥀🦋﷽🦋🥀🦋🥀🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🦋🥀السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🥀🦋 🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 🥀 🥀 🦋🥀 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🥀🦋 🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 @zeinabion98🌹
امام زمان( عج): 🍃من مایه امنیت زمینیان هستم، همانطور که ستارگان،مایه امنیت آسمان نیان اند. بحارالانوار؛ ۱۸۱:۵۳🍃 @zeinabion98🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻🧡•° وقتی تو نیستی .. نه هست‌های ما چونان که بایدند نه بایدها... هر روز بی‌تو، روزِ مباداست!🍃 @zeinabion98🌹
✅مهدی(عج) می‌آید تا کار نیمه‌ تمام همه‌ی انبیا را تمام کند ✍او خواهد آمد و این،رؤیای بردگان نیست که در زنجیر آرزو کنند منجی برسد! این منجی واقعا هست و واقعا خواهد رسید.مهدویت اصولا جزئی از ارکان خاتمیت و از ضمایم بعثت پیغمبر است و امری حاشیه‌ای نیست که اگر آن را از آموزه‌های اسلامی حذف بکنید، اسلام همچنان اسلام بماند و مهدی (عج) می‌آید تا کار نیمه‌تمام همه‌ی انبیا را تمام کند و ساختمانی که آن‌ها شروع به چیدن کردند و بالا آوردند،در واقع مهدی باید آن را افتتاح کند و آن ساختمان روزی افتتاح خواهد شد. ✨ 📚 برگرفته از کتاب «مهدی(عج)، ده انقلاب در یک انقلاب» ص ۱۴ @zeinabion98🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💽 صحبت‌های شنیدنی حجت الاسلام عالی درباره امام عصر(عج) 🖥 ببینید و نشر دهید 📡 @zeinabion98🌹
ازتمام‌دنیا تنھابه‌خــدایــش‌دل‌بست...💔 @zeinabion98🌹
🔴 اندر احوالات و اوصاف مردمِ آخرالزمان... ⭕️ سرزنش شدن مرد بخاطر حجاب نوامیس! 🌕 امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: «وَ یُعِیرُ الرَّجُلُ عَلَی صَوْنِ النِّسَاءِ» مرد را به خاطر حجاب، حفظ و پوشيده نگه داشتن همسر، دختر، مادر و خواهرانش مورد سرزنش قرار می‎دهند. 🌕 رسول الله صلی‌الله علیه و آله نیز فرمودند:«وَ سُلِبَ عَنْهُنَّ قِنَاعُ الْحَيَاءِ» و از زنان لباس حیا سلب می‌شود! 📗بشاره الاسلام، ص ۱۳۳ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۶۲ 📗الزام الناصب، ص‌۱۸۳ @zeinabion98🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 "یاری کردنِ شیعیانِ امام زمان" ✨ از مصادیق آن،انجام کارهای نیک و خیر برای دوستداران حضرت و احترام گذاشتن به آنان و رفع مشکلات آنان و... است. ❤️ امام صادق در جمع عده ای فرمودند چه شده که ما را سَبُک میشمارید؟ اصحاب با تعجب پرسیدند:ما به خدا پناه میبریم از اینکه شما را سبک بشماریم! حضرت فرمودند یکی از دوستان ما در راه از شما کمک خواست،اما به او توجه نکردید.هر کس مومنی را سبک بشمارد ما را سبک شمرده است. 📚 کتاب مکیال المکارم ج ۲ 💢 آیا حواسمان هست که کاملترین مومن جهان (امام زمان) چه درخواستهایی از ما دارد؟ @zeinabion98🌹
. . عزیز فاطمھ!💔 در قفس سرد و تاریڪ سینھ ام تمام در و دیوار دلم، پر شدھ از چوب خط ‌هاے نبودنت🍁 لحظھ شمارے مے‌ڪنم براے.. روزے کھ با مژده آمدنت؛ این انتظار به آخر برسد[😭] آن وقت، من باشم میان یڪ سپاه از همه‌آنھایےکھ در شب‌هاےطولانےغیبت انتظار تو را مشق ڪردھ بودیم.. نھ عادت را و نھ گناه!🥀 . . ↻♥️ 🌙 ←🦋 @zeinabion98🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹ 💔 › ‏شرط‌حسینی‌بودن‌چیست؟ اینکه‌امام‌زمانت‌روتنهانزاری اگه‌میخوای‌غربت‌حسین‌رودرک‌کنی غربت‌امام‌زمان‌رودریاب...!‼️🌱 •••• تعجیل‌درظهور‌و‌سلامتی‌مولا،شفابیماران 📿 به‌رسم‌وفای‌هرشب بخوانیم 💌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دل وشب تون امام زمانی❤️ @zeinabion98🌹
قسمت سی و پنجم مردم که حرف‌های مرا شنیدند، عقب نشستند و سروصداها خوابید. اسیر را پشت صخره‌ای نشاندم و با عصبانیت گفتم: «اگر حرکت کنی، تو را هم مثل هم‌قطارت می‌کشم. فهمیدی؟» انگار فهمید؛ چون سرش را تکان داد و حرکتی نکرد. بعد کمی ‌از مردم دور شدم. روی تخته‌سنگی ایستادم و نفسی تازه کردم. از دور، به روستا و دشت نگاه کردم. به قبر فامیل‌ها. به کارهایی که توی همین مدت کوتاه کرده بودم، فکر کردم. سرم گیج می‌رفت. با خودم گفتم: «به خاطر شما کشته شده‌ها، حاضرم همه‌شان را بکشم و خودم هم بمیرم.» برگشتم کنار دیگران. مردم دور اسیر عراقی را گرفته بودند. سرباز عراقی مرتب می‌گفت: «ماء... ماء.» نمی‌دانستم منظورش چیست؛ تا اینکه به دبۀ آبی که کنارمان بود، اشاره کرد. فهمیدم منظورش آب است. یکی از زن‌ها، با ترس به من گفت: «گناه دارد، به او آب بده.» به سمت اسیر رفتم. از من می‌ترسید! وقتی از کنارش رد شدم، خودش را عقب کشید. رفتم و سر دبۀ آب را برداشتم. دبه را کج کردم و سر دبه را از آب پر کردم و به اسیر دادم. یک مهاجر عراقی هم با ما در کوه بود. عربی بلد بود. به او گفتم بیا نزدیکش بنشین و حرف‌هایش را ترجمه کن. مهاجر عراقی، شروع کرد به حرف زدن با اسیر. به او گفت: «بنشین و تکان نخور. هر چه این زن می‌گوید، گوش کن وگرنه جانت را از دست می‌دهی.» اسیر آرام نشسته بود. می‌دانستم باید مواظب باشم که به کسی آسیب نرساند. جلو رفتم و دست کردم توی جیبش. وسایلش را در آوردم و دادم دست مادرم. ساعت و انگشترش را هم از دستش بیرون کشیدم. وقتی حلقه‌اش را از دستش درآوردم، با حسرت به آن نگاه کرد. می‌دانستم باید وسایلش را از او بگیرم. توی کیفش، عکس خودش و بچه‌هایش بود. سه تا بچه توی عکس‌ بود. وقتی عکس بچه‌ها را دیدم، دلم گرفت و دستم ‌لرزید. اما زود به خود آمدم. نگاهم کرد. وقتی سرِ خونی‌اش را دیدم، دلم سوخت. گفتم باید مرهم برای زخمش درست کنیم. به پدرم گفتم: «یک کم ‌از چایی خشکی که آورده‌ایم، خرد کن.» چای خرد شده را با کمی‌ زردچوبه روی زخمش ریختم و با پارچه بستم. سرباز ‌اسیر ایستاده بود و جنب نمی‌خورد. لیلا مرتب دامنم را می‌کشید و می‌گفت: «ولش کن، فرنگیس... گناه دارد.» وقتی دیدم ول‌کن نیست، برگشتم و گفتم: «ولش کنم همۀ ما را بکشد؟ اگر الآن او ما را به اسارت می‌گرفت، ولمان می‌کرد برویم؟» طوری به لیلا نگاه کردم که ترسید و دیگر جیک نزد. بچه‌ها از گرسنگی داد و فریادشان بلند شده بود و ناله می‌کردند. زن‌ها هم فقط زانوی غم بغل گرفته بودند. رو به آن‌ها گفتم: «ها، چه شده؟ خب، بلند شوید برای بچه‌ها غذا درست کنید.» بعد خودم شروع کردم به برنج قرمز درست کردن. چوب‌ها را روی هم چیدم و آتش برپا کردم. قابلمه را روی آن گذاشتم، برنج و سیب‌زمینی و روغن و نمک و رب گوجه فرنگی را ریختم توی آن و شروع کردم به چرخاندن. همان وقت بود که شنیدم یکی از زن‌ها پشت سرم ‌گفت: «نگاه کن، انگار نه انگار یک آدم را کشته. ببین چقدر راحت برنج را هم می‌زند!» ‌خواستم حرفی بزنم و جوابش را بدهم. اهمیت ندادم. احساس کردم دلم خنک شده است. فکر کردم دایی‌ام دیگر زیر خاک نیست. به هر زحمتی بود، برنج قرمز درست کردم. اسیر عراقی فقط مرا نگاه می‌کرد که مشغول غذا درست کردن بودم. چشم از من برنمی‌داشت. تازه کارم تمام شده بود که دایی‌حشمتم را دیدم که از سربالایی کوه بالا می‌آید. همه بلند شدیم و به طرفی که می‌آمد، چشم دوختیم. دایی‌حشمت تفنگ دستش بود و دو سرباز عراقی را هم با خود می‌آورد. دایی‌ام آن‌ها را اسیر کرده بود! @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا