☘خانم هایی که به حجاب اعتقاد ندارن بگن:
❓❓چرا #حجاب نه؟
_من #دوست دارم هرجور دلم میخواد لباس بپوشم😎😎
_این همه کشور اسلامی که حجاب توش #اختیاریه....بابا مگه #بهشت و #جهنم زوریه؟؟؟🤨🤨
_مگه یه زن با چادر #ارزشمند میشه؟؟؟ تورو #خدا اینطوری آدمو نبرین زیر سواااال😣😖😖
_کسی که بخواد #نگاه کنه با #چادر هم نگاه میکنه😏😏
_چادری باشی برادران #بسیجی نگات میکنن نباشی خوش تیپای محله حالا ترجیح میدی کدوم بهت نگاه کنن؟؟؟😉😉
_من اصلا به نگاههای دیگران اهمیت نمیدم اینقدر نگاه کنن که بترکن من خودم مهممم میخوام #راحت باشم هرجور خودم تشخیص میدم بپوشم کسی حق نداره واسه من تعیین #تکلیف کنه😠😠
_شمایی که میگی زن انقدر بار ارزشه چرا انقدر به جای صرف انرژی واسه بسته بندی کردن زن نمیان ارزش زن رو یاد مردا بدن که #چشم و افکارشون و کنترل کنن؟!!! این حرفا رو حتی بچه های 5 ساله الان هم قبول ندارن !🤮🤮
🍒@zeinabion98🍒
خانم های باحجاب بگن: چرا #حجاب؟
_واسه من مهمترین دلیلش اینه که برای خودم خییییلی بیشتر از این #ارزش قائلم که نگاه کثیفی رو رو بدن خودم حس کنم.
_می خوام تو اجتماع ورای زنانگیم به #انسان بودنم توجه بشه فارق از جنسیتم🙂
_یه بزرگی می گفت: #غرب زن رو فقط برای نوازش چشم مرد میخواد.
_من #حجاب رو رعایت میکنم
چون دلم نمیخواد زیبایی خانم ها با هم #مقایسه بشه، دوست دارم این یه #فرهنگ باشه و ظاهر خانم ها #ملاک_برتری نباشه
دوست ندارم هیچ خانمی با پا به سن گذاشتن #احساس کنه که تمام ارزشش به زیبایی های ظاهریش بوده و الان که پیر شده هییییییچ ارزشی نداره و افسرده بشه 😔
یا دوست ندارم زنی که بارداره یا بخاطر #بچه هیکلش بهم ریخته حتی یک لحظه استرس بگیره که نکنه شوهرم منو نپسنده... 😊🌹❤️
🌸@zeinabion98🌸
❓یه سوال❓
دوستان، به نظرتون #فرق بین خانم هایی که #حجاب_کامل دارند با خانم هایی که حجاب کامل ندارن چیه؟
(منظورم از حجاب کامل، هم حجاب ظاهری و هم رعایت #حیا و #عفت در رفتار و گفتاره )
💠@zeinabion98💠
_اقوام همسر من همه #باحجاب اند، اما واقعا تو این سالها که باهاشون ارتباط داریم، از نظر #اخلاق و #رفتار و عادتهای رفتاری و #اجتماعی ، واقعا فرقی بین اونها و کسایی که معتقد نیستند، ندیدم.
#منظورم اینه که با وجودی که خیلی باحجاب اند، حجابشون چیزی بهشون اضافه نکرده. اونها هم مثل همه مردم عادی، گاهی #دروغ میگن، #غیبت میکنند، کار خیر میکنند، گاهی #مهربانی میکنند، گاهی #دل میشکنند ....
🍀فقط همشون خودشون رو مقیّد می دونند که برای لباس پوشیدن، #پارچه های بیشتری به کار ببرند!
اما این کارها، چیزی به #شخصیت انسانیشون اضافه نکرده!
☘☘☘
🍒@zeinabion98🍒
_خوب باید بگم که دقیقا همین چند متر پارچه به اضافه حیا و عفت در رفتار، نشان دهنده ی یک سری #فرق ها در #عقاید #زن_محجبه با سایر #زنان است!
زنان با #حجاب کامل دو تا فرق با دیگران دارند:
1⃣زن #کالای_جنسی نیست تا با اندام و رفتارش برای بعضی مردهای مریض #سرگرمی و #لذت بیافریند.
2⃣مردم دیگر حق #آرامش دارند، هیچ کس حق ندارد با جلوه گری در مقابل مردانی که همسر و یا پدر و یا پسر یک خانواده هستند، آرامش خانواده ها را سلب کند.
☘این دو فرق را در دو کلمه می شه خلاصه کرد: احترام به خود و دیگران.
🌸زنان با حجاب، مانند هر زن دیگر #زیبایی های خاص خود را دارند، اما با توجه به این دو اصل، ترجیح می دهند همه زیبایی های خود را چه ظاهری و چه عشوه های رفتاری و گفتاری خود را #پنهان کنند و فقط برای محرم خود نمایان سازند.
🌹@zeinabion98🌹
سلام دوستان.🌹
امروز نظرات موافقین و مخالفین حجاب رو شنیدیم.🙂
انشاالله شنبه ی هفته بعد، نظرات رو با هم بررسی می کنیم.
التماس دعا. 💞💞💞
🐣@zeinabion98🐣
#فرنگیس
قسمت شصت و هشتم
پیراهن سیما خونی و تکه تکه بود. ران و پشتش زخمی شده بود. نزدیک بود از حال بروم. سبزهها و گل های ریز اطراف، از خون سرخ شده بودند. تکههای مینی که منفجر شده بود، روی زمین پخش بود. لباس پدرم هم پر از خون بود.
فریاد زدم:《 نترسید، چیزی نیست. همه بروید کنار.》
مردم پس نشستند. وحشت زده فقط به سیما نگاه می کردند. سیما وقتی مردم را با آن قیافه ها دید که چطور نگاهش می کنند، صدای گریه اش بلندتر شد. تکانش دادم و گفتم:《 سیما، آرام باش، به من نگاه کن.》
وحشت زده نگاهم کرد. گفتم:《 چیزی نیست، فقط کمی زخمی شدی. الان تو را می برم دکتر.》
مردم فریاد می زدند:《 در راه خدا، ماشینی پیدا کنید.》
چند مرد، از تپه شروع کردند به دویدن تا ماشینی بیاورند. سیما را بغل کردم. صدای جیغش بلند شد. فهمیدم ران و پشتش زخمی شده. با احتیاط، دست هایم را پایینتر آوردم و زیر زانویش را گرفتم. با یک دست هم پشتش را گرفتم. از پدرم پرسیدم:《 چی شده؟》
نالید و گفت:《 داشتم نماز می خواندم. اصلا نفهمیدم چطور شد. تا روی زمین نشست، چیزی ترکید. مین بوده، مین.》
باز هم مین. لعنت بر مین!
سیما را بغل کردم و از روی تپه، شروع کردم به دویدن و پایین آمدن. خون از بدن سیما چکهچکه روی لباسهایم و زمین می ریخت. سیما سبک بود و راحت تا توی ده دویدم. به محض اینکه رسیدیم، ماشینی از راه رسید. سیما را بردم توی ماشین.
مادرم پای ماشین از حال رفت. فقط نالید و گفت:《 خدایا این چه بلایی بود که نازل شد؟》
به پدر و مادرم گفتم:《شماها بمانید. من با سیما میروم.》
مادرم جیغ میزد و بر سرش می کوبید. رو به مادر زبان بسته ام کردم و گفتم:《مواظب دخترم باش تا برگردم.》
مادرم یقه اش را رو به آسمان گرفت و نالید. رو به آسمان فریاد زد: 《اووو... 》
اینطور میخواست صدام را نفرین کند.
پدرم روی زمین نشسته بود و بر سر میزند. ماشین که راه افتاد، انگار کوهی را روی شانههایم گذاشتند.
تمام راه، توی ماشین بالا و پایین میافتادم. سیما می نالید و من مرتب دلداریش میدادم. آرام پرسید:《 فرنگیس چی شده؟ تو را به خدا بگو پشتم چی شده؟》
او را دمر روی پاهایم دراز کرده بودم. گفتم:《چیزی نیست، لباست یک کم خونی است.زخمت کم است، خوب می شوی. میرویم دکتر.》
شروع کرد به گریه کردن. مرتب می گفت:《میترسم بهم آمپول بزنند.》
بغض کرده بود. گفت:《 به خدا حواسم نبود. بابا داشت نماز می خواند. دستمال غذا را روی زمین گذاشتم. خودم هم روی زمین نشستم که انگار چیزی زیرم ترکید.》
من هم اشک هایم راه گرفت. زیر لب دعا می خواندم:《 خدایا سیما زنده بماند. خدایا زیاد صدمه ندیده باشد. خدایا سیما دختر است، به او رحم کن!》
انگار جاده انتها نداشت. سر جاده اصلی، کسی به طرف ماشین می دوید. رحیم بود. نفس نفس می زد و دستش را بلند کرد و سوار شد. نگاه به خواهرش کرد و گفت:《 براگم سیما، چی شده؟ برادرت بمیرد، چه بر سرت آمده؟》
چشمش که به من افتاد، فریاد زد:《 تو کجا بودی؟ مگر نسپرده بودم مواظب بچه ها باشی؟ فرنگیس، به خدا نمی بخشمت.》
توی ماشین دعوایمان شد. فریاد میزد و میگفت:《 چرا گذاشتی که این خواهر هم برود روی مین؟ مگر نگفته بودم مواظب باش بیرون نرود؟ این بچه چهارم است. چرا اجازه دادی برود مواظب گوسفند ها باشد؟ آفرین فرنگیس، دستت درد نکند. چطور گذاشتی سیما هم برود روی مین؟ داغ بقیه کم نبود، این داغ را هم تو روی دلمان گذاشتی فرنگیس.》
شروع کرد به گریه و ادامه داد:《 جمعه بس نبود که آن طور با مین تکه تکه شد؟ جبار بس نبود که دستش را مین برید؟ ستار وصل نبود که انگشتش را مین قطع کرد و بدنش پر ترکش است؟ سیما را هم به کشتن دادی فرنگیس. تقصیر توست. آفرین فرنگیس...》
فریاد زدم:《 چه کنم، برادر... چه کار باید میکردم؟ تا کی نگذارم بیرون بروند. بچهاند. بعد هم، رفت برای پدرمان غذا ببرد. تقصیر من چیست؟》
راننده که از دعوای ما دو تا سرسام گرفته بود، گفت:《تو را به خدا، بس کنید. رحیم، بس کن. تقصیر فرنگیس بیچاره چیست؟ خدا بزرگ است و به امید خدا، بچه خوب می شود.》
برادرم توی راه دیگر با من حرفی نزد. ناراحت بود و مرتب گریه می کرد. سیما که دید من و رحیم با هم حرفمان شده، صدای گریه اش بلندتر شده بود. رو به رحیم گفتم:《 الان دیگه حرف نزن بچه میترسه. اگر دلت با کشتن من خنک میشود، این کار را بکن. به خدا حاضرم مرا بکشی.》
برادرم صورتش را توی دست هایش قایم کرد، چفیه را روی سر کشید و تا گیلانغرب نالید. وقتی به درمانگاه رسیدیم، سیما را روی تخت گذاشتیم و دویدیم تو.
دکتر با دیدن سیما وحشت کرده بود. نمی دانست چه باید بکند. قسمتی از ران خواهرم کنده شده بود. نمیدانست چه باید بکند. قسمتی از ران خواهرم کنده شده بود. به پرستار دستوری داد. یکسری وسایل برایش آوردند. هول شده بود. رو به من کرد و گفت:《 بیا کمک... شلوارش را قیچی کن.》
#ادامه_دارد
@zeinabion98☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤﷽❤
#قرار_روزانه
💢 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💢 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💢السلام علیک یافاطمه المعصومه
🌸🌸🌸🌸🌸
@zeinabion98☘
🌴زندگی به تلاشهای ما پاسخ میده
نه به تنبلی و وقت تلف کردن ها...
زندگیت رو خودت میسازی
با انتخاب ها و عملکردت...
پس دوست خوبم😉
به ثانیه ها بی توجه نباش
#زندگی_موفق
سلام صبحتون بخیر نیکی
ممنون که امروزم مارو با موضوع همسرداری دنبال میکنید😘🌹
@zeinabion98
✅ابتدایی ترین روابط بین زن وشوهر ولی کاملا موثر در شیرین شدن زندگی
#نحوه_صدا_کردن یکدیگرهمسران است در این رابطه به چند نکته اشاره می کنم:
💝همسر خود را با لحن محبت آمیز صدا کنید.
🌷همانطور که در حدیث آمد است ‹ یدعوه باحب الاسماء الیه › او را به نامی صدا کنید که بیشتر دوست دارد
👌چه بسا مردان وزنانی باشند که از اسم خودشان خوششان نمی آید و یا اینکه از اسم دیگری بیشتر خوشش می آید وحتی امکان دارد دوست داشته باشد همسرش او را به یک نام خاصی صدا کند مثل( زیبا ، عزیزم ، خانمم و…)
☘درسیره پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که ایشان یکی از همسرانش را “حمیراء” که به معنی گل سرخ کوچک است صدا می کردند.
🌿دقت کنید که زمان انتخاب یک اسم زیبا برای همسرتان در همان اوایل زندگی است چون بعدها دیگر زن و شوهر القاب مختلفی مانند ( دکتر، مهندس، حاج آقا، حاج خانوم ، کربلایی و… ) پیدا می کنند و دیگر نمی شود آن را تغییر داد .
💞اسم همسرتان را به صورت کامل بیان کنید مبادا اسم اورا نصفه بگویید ویا اگراسم ایشان از دوبخش تشکیل شده مانند ( ابوالقاسم ) اسم او را نصفه صدا نکنید.
#زندگی_شیرین
#ترفندهای_همسرداری
♻️♻️🌹♻️♻️
@zeinabion98
#درمحضر_قرآن
🌹در آيه يازدهم سوره حجرات خطاب به مؤمنان آمده است «وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ؛ يکديگر را با القاب زشت صدا نزنيد».🌹
☘اين دستور مبين آن است که افراد در تعاملات گفتاری با يکديگر بايد از صدا زدن با آنچه که مورد پسند شخص نيست و آن را دوست نمیدارد بپرهيزند مانند اينکه به دليل ارتکاب رفتاری خاص، لقبی بد بر کسی نهند.
♻️ فرقی نمیکند که به چه دليلی فرد خطابشونده به آن لقب زشت و ناپسند معروف شده باشد.
↩️ اعم از آنکه در گذشته مرتکب گناهی شده باشد يا رفتار نامناسبی از خود ابراز کرده باشد، نباید دیگران ❌#برچسب_زنی نسبت به او داشته باشند!
🔰🔰🔰🔰🔰
@zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کمک_به_همسر
آقایون چطوری میتونن بهشت رو بدست بیارن با کمک کردن؟!☺️😍
خانوماگوش نکنید😉
بفرستید برای آقایون😄
@zeinabion98
❤️عزیزم جانم هایت را بلند بگو بانو❤️
🌷بگذار صدایت بپیچد در این هوای نمناک و بارانی پاییز
💞 و عطر گرم دوستی و عشق در خانه یتان بلند شود
🌷بگذار گرمای وجودت و مهر کلامت لبریز کند جان خانه را
💝وخانه از حرارت محبتت در این هوای سرد گرم شود..
بلند بگو به همسرت دوستت دارم و به داشتنت افتخار میکنم..😘❤️
✅مطمئن باش این کلمات اثر دارد مثل نفوذ آفتاب در برگهای درختان
اگر با حرارت و محبت بگویی در دل و جانش نفوذ میکند💞
#ابراز_محبت
#همسرداری
💖💖💖💖
@zeinabion98
🍀حدیث از امام صادق علیه السلام
🌸درباره #ابراز_محبت
@zeinabion98