‼️مبلغ زکات فطریه
🔷س 1444: هر شخص چه چیزی و به چه مقدار باید به عنوان #فطریه به فقیر بدهد ؟
✅ج: شخص باید برای خودش و کسانی که #نان_خور او محسوب می شوند، برای هر نفر سه کیلو از خوراک مردم (مانند گندم، جو، خرما، کشمش، برنج، ذرت و یا مانند اینها) و یا پول یکی از آنها را به مستحق بدهد و در سال جاری اگر برای هر نفر حداقل 8000 تومان بپردازد کافی است.
🆔:@zeinabyavaran313‼️مبلغ زکات فطریه
🔺 رهبر انقلاب اسلامی در مراسم سیامین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی:
👈 امروز مسئلهی اصلی کشور #اقتصاد است. البته مسائل فرهنگی و مسائل امنیتی هم مهم است اما بین همه این مسائل آن که از همه نقدتر است مسائل اقتصاد است که به #معیشت_مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل #فرهنگی و #امنیتی هم اثر میگذارد.
👈 در مسئله اقتصاد مسائلی اصلیای وجود دارد که من چندتایش را میگویم:
مسئلهی #رونق_تولید، مسئلهی ارزش پول ملی ، مسئلهی بهبود فضای کسب و کار، مسئلهی جدا کردن اقتصاد کشور از فروش #نفت خام، مسئلهی تبدیل دخالت دولت در اقتصاد به هدایت دولت و نظارت دولت، بریدن دست مفسدان اقتصادی -یعنی اختلاسگر، دزد تروریست اقتصادی، قاچاقچی بیرحم-. ۹۸/۳/۱۴ zeinabyavaran313@:🆔
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_23
💞🌸💞🌸💞@zeinabyavaran313💞🌸💞
💠قسمت بیست و سوم: آمدی جانم به قربانت ...
شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ...
ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ...
التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ...
صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ...
علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ...
زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ...
من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ...
دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ...
- بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...
علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ...
- مریم مامان ... بابایی اومده ...
علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ...
- میرم برات شربت بیارم علی جان ...
چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ...
من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ...
بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ...
دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ...
✍️ادامه دارد....
🌸💞🌸💞@zeinabyavaran313 💞🌸💞🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #قهر_و_خنده
💠 قهر کردن، #سمّ مهلکی است که روابط همسران را به شدّت سرد میکند. و توصیه میشود سریع پیش قدم شوید و نگذارید فضای زندگی مسموم شود.
💠 یکی از سوالات زیاد زن و شوهرها این است که اگر همسرم قهر کرد چگونه پیشقدم شوم و با چه شیوهای قهر او را تبدیل به #آشتی کنم.
💠 فرمولهای زیادی برای این کار وجود دارد اما یکی از راههای پیشنهادی این است که شما باید با یک رفتار یا گفتاری #شیرین و جذاب که باب میل همسرتان است او را بخندانید. البته دقت کنید شرایط این کار وجود داشته باشد.
💠 در این کار حتما #قلق همسرتان را در نظر بگیرید و با توجه به قلق او، کاری کنید که او بخندد حتی گاهی با قلقک کردن همسر میتوانید او را بخندانید و فضای #آشتی را برای او آماده کنید.
💠 زمان را از دست ندهید چرا که در فضای قهر، #شیطان حجم ناراحتی را بیشتر کرده، تبدیل به #کینه میشود و راه برگشت را برای فرد سخت میکند.
🆔:@zeinabyavaran313
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_24
💞🌸💞@zeinabyavaran313🌸💞🌸
💠قسمت بیست و چهارم: روزهای التهاب
روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم ...
علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده ... توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود ...
اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد ... اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ...
و امام آمد ... ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز می کردیم ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود ...
✍️ادامه دارد...
🌸💞🌸@zeinabyavaran313💞🌸💞
hamneshini-ba-khanevadeh.hosseinighomi.mp3
2.22M
🌺حاج آقا حسینی قمی: هم نشینی با خانواده...🌺zeinabyavaran313@:🆔
🔴 #تکنیک_تمرین_صبر⭐️
💠 اگر تشنهايد و ليوان آبی هم در دست داريد، قبل از آنکه آب را بنوشيد #سه_ثانيه مكث كنيد.
اگر کسی از شما سؤالی میپرسد، سريعاً جواب ندهيد، سه ثانيه #مكث کرده، سپس جواب دهيد.
اگر خیلی گرسنهايد، قبل از به دهان گذاشتن هر لقمه غذا، #سه_ثانيه مكث كنيد.
اگر در ماشين نشستهايد و خیلی هم #عجله داريد، قبل از روشن كردن ماشين، بر روی صندلی ماشین به آرامی، سه ثانيه #مكث كنيد بعد ماشينتان را روشن كنيد.
💠 اين مكثهای سه ثانيه باعث افزایش قدرت و #صبر شما شده و در نتیجه باعث ماندگاری و افزون شدن انرژی مثبت شما میشود. در اين كار ممارست بخرج دهيد تا اينكه ملكه ذهن شما شده و در حافظهتان ثبت گردد.
💠 مهمترين فايده مكث سه ثانيه جلوگیری از بروز خشم و #عصبانيت میباشد و به شما ترمزی ميدهد كه خودتان را كنترل كنيد.🌺🌺🌺
🆔 @zeinabyavaran313
🎙 دوباره بشنوید | دعای رهبر انقلاب در پایان سخنرانی سالروز ارتحال امام
🔻«نسئلک اللّهمّ و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم و بحرمة محمّدٍ و آله یا الله ... یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلوبنا علی دینک.
▪️پروردگارا! ما را در راه خودت ثابتقدم بدار.
▫️پروردگارا! روح مطهّر امام را که مقاومت را به ما یاد داد، با اولیائش محشور کن.
▪️پروردگارا! سایهی یاد امام و یاد شهیدان را از سر این ملّت کم و کوتاه مفرما.
▫️ پروردگارا! نصرت خودت را بر ملّت ایران نازل کن.
▪️پروردگارا! نصرت خودت را بر امّت مسلمان نازل کن.
▫️پروردگارا! فتنهانگیزان در دنیای اسلام را خوار و زبون و رسوا و مفتضح بفرما.
▪️پروردگارا! به محمّد و آل محمّد حاجات این مردم را که در این جلسات ذکر و دعا بر زبان آوردند یا در دل گذراندند، به کرمت و لطفت روا بفرما.
▫️پروردگارا! دعاهای آنها را مستجاب بفرما.
▪️پروردگارا! به محمّد و آل محمّد این ماه رمضان را برای ملّت ایران و برای امّت اسلامی ماه رمضان مبارکی قرار بده.
▫️پروردگارا! ما را از کرم خود، از لطف خود، از بخشش خود و مغفرت خود بینصیب مفرما؛
گناهان ما را بیامرز؛
تخلّفهای ما و اسراف ما را بیامرز؛
گذشتگان ما، پدر و مادر ما را بیامرز.
▪️پروردگارا! به محمّد و آل محمّد دعای مستجاب ولیّت و حجّتت را شامل حال ما بفرما؛ ما را سربازان او قرار بده؛ مرگ ما را به شهادت در این راه قرار بده.
▫️پروردگارا! به محمّد و آل محمّد آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، آنچه انجام میدهیم برای خودت و در راه خودت قرار بده و به کرمت از ما قبول کن.» ۱۳۹۸/۰۳/۱۴. الهی آمین یارب العالمین🌺🌺🌺
@zeinabyavaran313
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_25👇👇👇💞🌺💞🌺💞🌺💞🌺
💠قسمت بیست و پنجم: بدون تو هرگز
با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد ... برمی گشت خونه اما چه برگشتنی ... گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد ... می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود ... نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون ...
هر چند زمان اندکی توی خونه بود ... ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد ... عاشقش شده بودن ... مخصوصا زینب ... هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی ... قوی تر از محبتش نسبت به من بود ...
توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود ... آتش درگیری و جنگ شروع شد ... کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود ... ثروتش به تاراج رفته بود ... ارتشش از هم پاشیده شده بود ... حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید ... و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه ... و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم ...
سریع رفتم دنبال کارهای درسیم ... تنها شانسم این بود که درسم قبل از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها تموم شد ... بلافاصله پیگیر کارهای طرحم شدم ... اون روزها کمبود نیروی پزشکی و پرستاری غوغا می کرد ..
✍ادامه دارد.....
@zeinabyavaran313
💞💞💞💞💞💞💞💞
🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_26
💠قسمت بیست و ششم: رگ یاب
اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه ... رفتم جلوی در استقبالش ... بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم ... دنبالم اومد توی آشپزخونه ...
- چرا اینقدر گرفته ای؟
حسابی جا خوردم ... من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! ... با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش... خنده اش گرفت ...
- این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ ...
- علی ... جون من رو قسم بخور ... تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ ...
صدای خنده اش بلندتر شد ... نیشگونش گرفتم ...
- ساکت باش بچه ها خوابن ...
صداش رو آورد پایین تر ... هنوز می خندید ...
- قسم خوردن که خوب نیست ... ولی بخوای قسمم می خورم ... نیازی به ذهن خونی نیست
... روی پیشونیت نوشته ...
رفت توی حال و همون جا ولو شد ...
- دیگه جون ندارم روی پا بایستم ...
با چایی رفتم کنارش نشستم ...
- راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم ... آخر سر، گریه همه در اومد ... دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم ...
تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن...
- اینکه ناراحتی نداره ... بیا روی رگ های من تمرین کن ...
- جدی؟
لای چشمش رو باز کرد ...
- رگ مفته ... جایی هم که برای در رفتن ندارم ...
و دوباره خندید ... منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش ...
- پیشنهاد خودت بود ها ... وسط کار جا زدی، نزدی ...
و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم ...
⬅️ادامه دارد .... 💞💞💞💞🌺💞🌺💞🌺💞🌺💞
@zeinabyavaran313
آثار ازدواج رفیعی.mp3
1.31M
🌺حجت الاسلام رفیعی: آثار ازدواج.....🌟 zeinabyavaran313@:🆔