eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
860 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽ ا﷽🌺﷽🌺﷽🌺 ا🌺 📚 #سی_ویژگی_کسانیکه_کتاب_نمیخوانند : 11-مستعد پذیرش شایعات هستند؛ 12-اهمیت متفاوت بودن انسانها را کشف نمی کنند؛ 13-مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛ 14-غلظت یادگیری آنها به شدت کاهش می یابد؛ 15-فرصت فکر کردن در زندگی را از دست می دهند؛ قسمت سوم.. ادامه دارد... .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 📘با #داستانهای‌کوتاه همراه ما باشبد👇👇👇
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 351 فرمانده 💠دیروز آخر وقت یه آقایی اومد مطب که " من اون هفته اومدم عکس بگیرم،کارت کشیدم،ناموفق بود،نقد دادم،ولی از حسابم کم شده" منشی گفته بود اوکی...یه پرینت از حساب بگیرین اگر کم شده باشه پولتون رو میدیم...عصبانی شد. اومد با من حرف بزنه...اصلا انگار متوجه نبود چی میگم...لحظه به لحظه بیشتر گر گرفت و در نهایت شروع کرد به داد و بیداد کردن...یجوری فحش میداد و بی پروا توهین میکرد که من کاملا لال شدم...داد میزد دکتر ِ دزد ..حروم خوار... رفت سالن انتظار و پیش همه فحش هایی میداد که منشی سرش رو انداخت پایین...خلاصه افتضاح شد و خانومش دستش رو گذاشت دهنش و کشوندش از مطب بیرون...دوباره برگشت و تهدید کرد که سر کوچه وایسادم ! و... 🌀حتی یه کلمه حرف نزدم...کاملا حق با من بود و این همه بهم توهین شده بود یجوری بهم فشار اومده بود که دستام از لرزیدن توان کلیک روی ماوس نداشتن اشکم رو در اورد ... یجوری از زمین و زمان کلافه بودم که میخواستم اون لحظه سوار ماشین شم و برم یه جای خلوت داد بزنم ولی سوار تاکسی شدم که برم خونه اون طور کارها برای فیلم هاست...زندگی واقعی تر از این حرفهاست تو مسیر منشی زنگ زد که یه نفر شماره تون رو میخواست و من ندادم .فکر کردم رفته پیش یکی از مقامات و حالا اون زنگ زده شکایت کنه تو شهرهای کوچیک ساعات اداری نداریم 💢زنگ زدم بهش...دیدم خودشه...همون کسی که نیم ساعت پیش منو شست گذاشت کنار. بی مقدمه شروع کرد به معذرت خواهی... گفت من اصلا یادم نیست به شما چی گفتم.جانباز اعصاب روان ام...داروهام رو نخورده بودم قاطی کردم.الان همسرم بهم میگه چیا گفتم و پشیمونم. حلالم کن...بگو الان کجایی بیام دستت رو ببوسم و... آب بود رو اتیش. 😳تا گفت جانبار اعصاب و روانم بغض کردم و خودم خجالت کشیدم...گفتم شما احترامتون واجبه شما افتخار ما و این کشور هستین...شده دیگه... نیم ساعت داشت معذرت میخواست یهو وسط حرفهاش گفت من عملیات بدر اینطوری شدم...چراغی که همیشه موقع شنیدن این کلمه تو ذهنم روشن میشه،روشن شد... "بدر" برای من کلمه خاصی محسوب میشه ♻️گفتم شما که عملیات بدر بودین باید شهید باصر رو بشناسین...آره ؟ کاش لال میشدم و نمیگفتم زبونش بند اومد...داشتم درون ذهنش رو میدیدم که داره تابلوی مطب،اسم روی پاکت رادیوگرافی، اون شب نحس عملیات بدر و اون پاسدار با لباس های خاک گرفته ، صورت ِ خسته و چشم های با غیرت ، شهید باصر رو، به هم ربط میده و بعد از بیست ثانیه گفت : تو پسرشی ؟ زد زیر گریه...داد میزد خدا منو بکشه...خدا منو تا صبح زنده نگه نداره...ببین با کی این کار رو کردم حالا این سری من به غلط کردن افتاده بودم...نیم ساعتِ بعد،جامون عوض شده بود و من داشتم ایشون رو آروم میکردم...گفت سربازش بودم..دوستم بود. بالاخره آروم شد. آخرین جمله ام این بود که " آقای رحیمی....خیلی از دوستی های عزیز و موندگار اولش با دعوا شروع میشن" ...خندید و دوست شدیم. ما جنگ زده ها آخر آخرش..بخاطر اون درد بزرگ، با هم دوستیم. لعنت به جنگ...که هیچوقت تموم نمیشه. روح الله باصر .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 352 حکایت شکارچی و پرنده نصیحتگو 🏹 یک شکارچی پرنده‌ای را به دام انداخت. 🕊 پرنده گفت: ای مرد بزرگوار تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. ⇦پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی، ⇦پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. ⇦پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: ⬅️ پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر روی بام نشست و گفت: ⬅️ پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور بر چیزی که از دست دادی، حسرت مخور 🕊 پرنده بر روی شاخه درخت پرید و گفت: ای بزرگوار ! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده گرم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود وگرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی! 🏹 مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌هاش بلند شد. 🕊 پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور!! یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی! پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکن. ای ساده لوح! همه وزن من سه گرم بیشتر نیست، چگونه ممکن است یک مروارید ده گرمی در شکم من باشد!!! 🏹 مرد شکارچی به خودش آمد و گفت: ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست، پند سوم را هم به من بگو. 🕊 پرنده گفت: آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم!؟ 💠 پند گفتن با نادان خواب آلود مانند: بذر پاشیدن در زمین شوره زار است...❕ .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 353 ✍🏻مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواست که با یکی از کارگرانش حرف بزند. خیلی او را صدا زد اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود! به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود! بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!! بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!! این داستان همان داستان زندگی انسان است. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!! اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند. به خداوند روی می آوریم!! بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!! .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 354 ❀°✍️سلام پیامبر 💠امام باقر(ع):روزی جابر بن عبدالله انصاری رحمة الله علیه را دیدم و بدو سلام دادم و او سلامم را پاسخ گفت و سپس به من گفت: تو کیستی؟(در این هنگام، جابر دیدگانش را از دست داده بود) گفتم: محمد بن علی بن حسین. گفت: پسرم به من نزدیک شو. پس بدو نزدیک شدم. آنگاه او دستم را بوسید و سپس خم شد که پایم را ببوسد ولی مانع این کارش شدم. سپس جابر گفت: همانا رسول خدا(ص) به تو سلام می‌رساند. پس گفتم: و بر رسول خدا باد سلام و رحمت و برکات خدا. ولی چگونه‌ای جابر؟ گفت: روزی با او [یعنی با پیامبر] بودم که به من گفت:‌ای جابر! امید است که تو باقی بمانی تا اینکه مردی از فرزندان مرا ببینی که بدو محمد بن علی بن حسین گفته می‌شود و خدا بدو نور و حکمت می‌بخشد. پس، از سوی من بدو سلام رسان. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۴، ص 276 .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 355 شما را چگونه می شناسند؟ آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که اين شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودويگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع ديناميت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را مي‌خواند با ديدن تيتر صفحه اول، ميخکوب شد: «آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آورترين سلاح بشری مرد!» آلفرد، خيلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: «آيا خوب است که من را پس از مرگ اين گونه بشناسند؟» سريع وصيت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسياری را خط زد و اصلاح کرد. پيشنهاد کرد ثروتش صرف جايزه‌ای براي صلح و پيشرفت‌های صلح آميز شود. امروزه نوبل را نه به نام ديناميت، بلکه به نام مبدع جايزه صلح نوبل، جايزه‌های فيزيک و شيمی نوبل و ... مي‌شناسيم. او امروز، هويت ديگري دارد. يک تصميم، براي تغيير يک سرنوشت کافی است! .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ پخش (سومین) #کتاب_صوتی 📝زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید گمنام ابراهیم هادی 📚 ناشر : نشر شهید هادی ↙️ دارای فایل pdf ↙️ و 13 قسمت صوتی ↙️ گوینده و میکس : #علی_آقاجان_پور .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
سلام بر ابراهیم(ج اول)_10.mp3
19.3M
📕 زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید گمنام ابراهیم هادی 📚 ناشر: نشر شهید هادی ☑️ #صوتی 10 .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد ✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇 http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042 ✍آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴
سلام بر ابراهیم(ج اول)_11.mp3
22.11M
📕 زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید گمنام ابراهیم هادی 📚 ناشر: نشر شهید هادی ☑️ #صوتی 11 .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد ✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇 http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042 ✍آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
pasokh-be-chand-shobhe-fatemi.pdf
566.3K
کتاب شماره 49 📚کتاب پاسخ به چند شبهه فاطمی 🖋نویسنده: آیت الله نجم الدین طبسی 👈کتاب مستند و تعداد صفحات،۵۶ صفحه می باشد. 🔴حتما مطالعه فرموده، و در صورت امکان برای دوستانتان نیز ارسال فرمائید. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹 5⃣ سایر کتب دینی و اخلاقی را در این کانال کنید. .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 رمان شماره پنجم 💖 📌 نام رمان 📝 هوسی درگذشته 📝 نویسنده؛ نامعلوم ☑️ تعداد قسمتها 63