📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره ششم 💖 📌 نام رمان 📝 هادی دلها 📝نویسنده: بانوی مینودری
📚 #داستانـــهای_کوتـــاه_آمــوزنده
بسم رب الشهدا
#قسمت 77 #هادی_دلها
امروز فشار روحی خستم کرده بود فکرشم نمیکردم یه روزی اینجوری از خونه ای خودم برم
اتاق دوران مجردی رقیه خانم از صبح خالی کرده بودن تا وسایل من جایگزین بشه
و من باید دوران جدید زندگیم از اینجا شروع میکردم
تو پذیرایی نشسته بودیم
رو به حسن اقا گفتم :داداش میشه منو ببری مزار محسنم 😔
حسن آقا:بله بفرمایید بریم
زنداداش با اون خانم رضایی تماس گرفتید؟
-نه الان تماس میگرم
شماره بهار گرفتم
-الو سلام
بهار:الو سلام خواهری خوبی ؟
-نه بهار دلم میخواد برم پیش محسنم
نمیخام دنیا بدون اونو 😭😭😭
بهار:گریه نکن عزیز خواهر
کجایی
-آه داریم میریم پیش محسن با برادرشوهرم 😭
بهار: باشه میام اونجا
وقتی رسیدیم حسن آقا رفت عقب ایستاد
نشستم کنار محسن
خوبی همسری؟😭
بدون من پیش سیدالشهدا بهت خوش میگذره
نگفتی زنم بارداره بدون من چیکار کنه؟😭😭😭
نگفتیـ زینبم همش هیجده سالشه 😭😭
از خونمون رفتم 😭بدون تو 😭
محسن 😭😭 بهم نمیگن چطوری شهید شدی
محسن من از دنیای بدون تو میترسم
بهار:زینب
رفتم تو بغل بهار
-بهار دیدی زندگیم شروع نشده تموم شد
بهار من باید چیکار کنمـ😭😭
فردا میخوان وسایل محسن بیارن بیا ببین
هرچند شماها همتون میدونید محسنم چطور کشتن 😭😭
حسن: زنداداش بریم حالتون بد میشه خانم رضایی میشه کمکش کنید تا ماشین و با ما تا منزل بیاید
اون شب ب ما چه گذشت بماند
ساعت سه بعداز ظهر مادرم اینا اومدن بهار ،مقدم،احمدی وخیلی های دیگه
بالاخره ساعت شش غروب شد
چندتا پاسدار وسایل محسن آوردن
بااشاره حسن بهار و رقیه اومدن کنارم نشستن
تو ساک محسن سلام بر ابراهیم بود
ولی وقتی کاور لباس رزم باز کردم
خودم طفلم از درون جیغ میزدیم
محسن تیرباران کرده بودن بعد سرش نیمه بریده بودن از پیش تا جلو
برای همین همه ازم پنهان میکردن
وقتی مهمونا رفتن رفتم تو اتاقم فقط جیغ زدم
وقتی چشمام باز کردم تو بیمارستان بودم
دکتر:دخترم ماه هشتم بارداری هستی دوره حساسی هست بیشتر مواظب پسرت باش
منو ببرید پیش محسن
گروهکی اونشب قصد ورود و تجاوز ب خاک ایران داشته یک گروهک تروریستی وهابی بوده برای مراسم چهارده خرداد و شبهای قدر بود
گروهکی تشنه به خون شیعه بود
روزها میگذره و یک هفته بعد چهلم محسنم هست
حاضرشده بودم برم مزار محسن که صدای خاله محسن مانع بیرون رفتم شد
**خواهرجان زینب الان جوانه بالاخره میره
حسن هم که جوانه خب همین الان صیغه هم کنید تا عده زینب تمام بشه
مادر:خواهر این چه حرفیه زینب قصد ازدواج نداره فعلا
نگو این حرفارو
از اتاقم خارج شدم بدون سلام رد شدم
#ادامه_دارد
نام نویسنده: بانوی مینودری
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
📘 هرروزه داستان کوتا، رمانهای جذاب مذهبي، داستان صوتی، نرمافزار کاربردی، قصه برای کودکان، و........ :👆👆👆
❤️اگر فکر میکنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر ندادهاید، لطفاً آن را به دوستانتان هم معرفی کنید🙏
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره ششم 💖 📌 نام رمان 📝 هادی دلها 📝نویسنده: بانوی مینودری
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺
بسم رب الشهدا
#قسمت_آخر 😭 #هادی_دلها
تمام طول راه تا مزار گریه کردم وقتی رسیدم مزار
پاشووووو محسن 😭😭
پاشو که همه عالم و آدم دارن حرف ازدواج منو حسن میزنن😭😭
😭😭😭
مردم چه میفهمن چقدر سخته تو اوج جوانی بیوه شدن
فقط کافیه با یه آقا تو کوچه خیابون صحبت کنی اونوقت چه فکرای درموردت میکنن
ازدواج کنی میگن منتظر بود شوهرش بمیره شوهر کنه
ازدواج نکنه میگن معلوم نیست کیو زیر سر داره که شوهر نمیکنه
مادرشهید،پدر شهید،خواهرشهید،برادرشهید،
فرزندشهید بودن سخته خیلی هم سخته ولی همسرشهید بودن سختره چرا که سایه مردی سرت نیست
مردم چه خبر دارن از همسران شهدای که برای بودن در کنار فرزندشون مجبور ب ازدواج با برادرشوهرشون شدن ،
همسران شهدای که از طرف خانواده شهید خیلی اذیت شدن ولی بخاطر فرزندشون تحمل کردن
داشتم با محسن حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد اسم داداش حسن روی گوشی نمایان شد
-الو
سلام زنداداش کجای ؟
-پیش مردم 😔
جایی که کسی جرات نمیکنه بهم پیشنهاد ازدواج با برادرم بده 😭😭
میام اونجا من چند دقیقه دیگه
حسن سر به زیر شروع کرد به حرف زدن : من شرمندتم زنداداش باید خیلی زودتر این موضوع خودم پیگیری میکردم
دستام شروع کرد ب لرزیدن
**حقیقتش من یکی از هم دانشگاههای خانمم زیر نظر دارم برای ازدواج
همین امشب این موضوع مطرح میکنم تا شما هم خلاص بشی از این موضوع
تا رسیدن هم من هم حسن آقا ساکت بودیم
شب بعداز شام حسن رو به همه گفت:لطفا یه چند دقیقه همه بشینید
تو این مدت خیلی از گوشه کنار به گوشم رسوندن که زنداداشت جوانه عقدش کن
ولی زینب خانم همیشه همون زنداداش کوچلوی من میمونه
ازتون میخام برای پایان این حرفای صدمن یه غاز فردا زنگ بزنید خونه خانم زارع اینا و هماهنگ کنید برای خواستگاری
میخام روز چهلم محسن همه بفهمنن من نامزد کردم
تا دیگه اسم ناموس برادر شهیدم نقل دهانها نباشه
همون فرداشب حسن وسمانه بهم محرم شدن
روزهای پایانی بارداری بیشتر محتاج بودن محسن بودم
فقط مجلس چهلم یه نفر بلند گفت : معلوم نیست چیه که حتی برادرشوهرشم حاضر نشد باهش ازدواج کنه
آااااااااخ همین حرف باعث شد که حالم بد بشه مااااامان
نفهمیدم چی شد
وقتی چشمام باز کردم مامانم گفت :پسرت صحیح سالم دنیا اومد
تموم شد پسرم دنیااومد حالا سایه یه مردم محرم بالای سرم هست
محسن پسرمون اومد
سخت بود بدون تو ولی قول میدم حسینمون یه سرباز بزرگ کنم برای آزادسازی قدس
#پایان
🙏 تقدیم به همسران شهدا
نویسنده : بانوی مینودری
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
📘 هرروزه داستان کوتا، رمانهای جذاب مذهبي، داستان صوتی، نرمافزار کاربردی، قصه برای کودکان، و........ :👆👆👆
❤️اگر فکر میکنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر ندادهاید، لطفاً آن را به دوستانتان هم معرفی کنید🙏
✋✋✋ سلام
✍ انشاءالله
📕 داستان جدید رو شروع میکنم با احترام به همه اعضای محترم
📗داستان واقعی
🖍 بنام #یک_فنحان_چای_با_خدا
🔮 همه به یاد سربازانی که رفتن پشت مرزها با دشمن اسلام (داعش) جگیدند که من و شما راحت و با امنیت زندگی کنیم ، برای تمام شهدا بلاخص شهدای مدافع حرم و شهدای دفاع مقدس 3 #صلوات
🙏 تقاظایی دارم از شما دوستان
👈 هر نظری و پیشنهادی دارید ... برای بهتر شدن کانال اطلاع دهید .
☝️ در جبران زحمات من..!!! دوستان خودتون را دعوت کنید .
🙏🙏 ممنون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ سلام
🐢 #بچهها دست پرآمدم🐬
🐱 #کارتون داریم 🐰
🐘 #شعر داریم 🐷
🐼 قصه داریم 🐹
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🐝 @zekrabab125
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_صوتی
قصه درخت ارزو
📢 با صداي پگاه قصه گو
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🐝 @zekrabab125
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐞اینم یک ضربالمثل دیگه با شعر
🐍آش نخورده و دهن سوخته🐜
کانالی ویژه با تکالیف خلاق 😍😍
سعی کن بیست کلمه بعد دیدن این کلیپ از آن روی برگه بنویسی. 👌👌
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🐝 @zekrabab125
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون باب اسفنجی
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🐝 @zekrabab125
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
♣️♣️ رمانهای متنی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇
💚 برای خواندن اولین داستان بلند بنام ↘️
رمان ( #پــــناه ) کلیک کنید 👇👇🔴
https://eitaa.com/zekrabab125/13374
💚 برای خواندن دومین داستان بلند بنام ↘️
رمان ( #سجده_عشق ) کلیک کنید👇👇🔴
https://eitaa.com/zekrabab125/15243
💚برای خواندن سومین داستان بلند بنام ↘️
رمان ( #تاپروانگی ) کلیک کنید 👇👇🔴
https://eitaa.com/zekrabab125/15901
💚برای خواندن چهارمین داستان بلند بنام↘️
رمان ( #فرار_از_جهنم )کلیک کنید 👇👇🔴
https://eitaa.com/zekrabab125/17199
💚برای خواندن پنجمین داستان بلند بنام↘️
رمان ( #مردی_در_اینه )کلیک کنید👇👇🔴
https://eitaa.com/zekrabab125/19607
♣️♣️ رمانهای صوتی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇
https://eitaa.com/zekrabab125/13557
📚 #اولین کتاب #صوتی 👆فتح خون👆6 قسمت
https://eitaa.com/zekrabab125/18294
📚 #دومین کتاب #صوتی 👆 معراج 👆9 قسمت
https://eitaa.com/zekrabab125/18447
📚 #سومین کتاب #صوتی👆زندگینامه و خاطرات ابراهیم هادی👆13 قسمت
https://eitaa.com/zekrabab125/19154
📚 #چهارمین کتاب #صوتی👆آن 23 نفر👆6قسمت👆
https://eitaa.com/zekrabab125/19400
📚 #پنجمین کتاب #صوتی 👆 آب هرگز نمیمیرد 👆28قسمت
https://eitaa.com/zekrabab125/20602
📚 #ششمین کتاب #صوتی👆بانوی انقلاب همسرخمینی 👆 6 قسمت
https://eitaa.com/zekrabab125/20719
📚 #هفتومین کتاب #صوتی👆اوضاعایران درآخرالزمان 👆 7 قسمت
https://eitaa.com/zekrabab125/20820
#هشتومین کتاب #صوتی👆آخرالزمان👆 9 قسمت
https://eitaa.com/zekrabab125/20317
رمان👆هادی دلها👆قسمت 1 تا 7👆
https://eitaa.com/zekrabab125/20390
رمان👆هادی دلها👆قسمت 8 تا 16👆
https://eitaa.com/zekrabab125/20510
رمان👆هادی دلها👆قسمت 17 تا 24👆
https://eitaa.com/zekrabab125/20619
رمان👆هادی دلها👆قسمت 25 تا 32👆
https://eitaa.com/zekrabab125/20676
رمان👆هادی دلها👆قسمت 33 تا 39👆
https://eitaa.com/zekrabab125/20741
رمان👆هادی دلها👆قسمت 40 تا 47👆
https://eitaa.com/zekrabab125/20831
رمان👆هادی دلها👆قسمت 48 تا 55👆
https://eitaa.com/zekrabab125/20925
رمان👆هادی دلها👆قسمت 56 تا 62👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21038
رمان👆هادی دلها👆قسمت 67 تا 70👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21123
رمان👆هادی دلها👆قسمت 71 تا 78👆 پایان