eitaa logo
⚜ ذکر صالحین ⚜
39.6هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
16 فایل
✅استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال میباشد😊 ❌کپی بنرهای کانالهای ذکر صالحین، گنجهای معنوی و کلید حاجات در همه پیامرسانها حرام است🔥 تبلیغات پربازده و ارزان👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1008205834Cb6c51cb222
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜ ذکر صالحین ⚜ مفضل بن بشیر می گوید: «همراه قافله ای به سفر حج می رفتیم . در راه به قبیله ای از اعراب چادرنشین رسیدیم. ضمن بحث و گفت و گو درباره ی آن قبیله، شخصی گفت: «در این قبیله، زنی است که در زیبایی و جمال ، نظیر ندارد و  در معالجه و درمان مارگزیدگی ، مهارتی عجیب دارد.» ما به فکر افتادیم که آن زن را از نزدیک ببینیم و برای دیدن آن زن زیبا، بهانه ای جز معالجه ی مارگزیدگی، وجود نداشت.جوانی از همراهان ما که از شنیدن اوصاف آن زن، فریفته ی جمال وی شده بود، تکّه چوبی از روی زمین برداشت و پای خود را با چوب به اندازه ای خراشید که خون آلود شد. سپس به عنوان درمان زخم مار، به خانه ی آن زن رفتیم و او را از زیبایی، مانند خورشید؛ درخشان دیدیم .آن جوان، خراش پای خود را نشان داد و گفت: «این اثر نیش ماری است که ساعتی پیش مرا گزیده است و اکنون می خواهم که آن را مداوا کنی.» زن زیباروی، نگاهی به خراش پای جوان انداخت و پس از معاینه گفت: «این زخم مار نیست ؛ ولی از چیزی که به ادرار مار آلوده بوده ، خراش برداشته و این آلودگی ، بدن را مسموم کرده و علاج پذیر نیست و من این طور تشخیص می دهم که تا چند ساعت دیگر خواهی مُرد.» جوان هوسران که از دیدن طبیب ماه روی ، خود را باخته و همه چیز را فراموش کرده بود، ناگهان به خود آمد و تازه متوجه شد که در راه یک فکر شیطانی، چگونه جان خویش را در معرض خطر مرگ قرار داده است؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود. سرانجام وقتی خورشید به میان آسمان رسید، جوان بوالهوس بر اثر مسمومیّتی که از ناحیه ی آن چوب آلوده ، پیدا کرده بود، دیده از جهان فروبست و قربانی نگاه هوس آلود خود شد . http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
⚜ ذکر صالحین ⚜ مفضل بن بشیر می گوید: «همراه قافله ای به سفر حج می رفتیم . در راه به قبیله ای از اعراب چادرنشین رسیدیم. ضمن بحث و گفت و گو درباره ی آن قبیله، شخصی گفت: «در این قبیله، زنی است که در زیبایی و جمال ، نظیر ندارد و  در معالجه و درمان مارگزیدگی ، مهارتی عجیب دارد.» ما به فکر افتادیم که آن زن را از نزدیک ببینیم و برای دیدن آن زن زیبا، بهانه ای جز معالجه ی مارگزیدگی، وجود نداشت.جوانی از همراهان ما که از شنیدن اوصاف آن زن، فریفته ی جمال وی شده بود، تکّه چوبی از روی زمین برداشت و پای خود را با چوب به اندازه ای خراشید که خون آلود شد. سپس به عنوان درمان زخم مار، به خانه ی آن زن رفتیم و او را از زیبایی، مانند خورشید؛ درخشان دیدیم .آن جوان، خراش پای خود را نشان داد و گفت: «این اثر نیش ماری است که ساعتی پیش مرا گزیده است و اکنون می خواهم که آن را مداوا کنی.» زن زیباروی، نگاهی به خراش پای جوان انداخت و پس از معاینه گفت: «این زخم مار نیست ؛ ولی از چیزی که به ادرار مار آلوده بوده ، خراش برداشته و این آلودگی ، بدن را مسموم کرده و علاج پذیر نیست و من این طور تشخیص می دهم که تا چند ساعت دیگر خواهی مُرد.» جوان هوسران که از دیدن طبیب ماه روی ، خود را باخته و همه چیز را فراموش کرده بود، ناگهان به خود آمد و تازه متوجه شد که در راه یک فکر شیطانی، چگونه جان خویش را در معرض خطر مرگ قرار داده است؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود. سرانجام وقتی خورشید به میان آسمان رسید، جوان بوالهوس بر اثر مسمومیّتی که از ناحیه ی آن چوب آلوده ، پیدا کرده بود، دیده از جهان فروبست و قربانی نگاه هوس آلود خود شد . http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
▪️ ذکر صالحین ▪️ ♦در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند ، 🔷عارفی از کوچه ای می گذشت. غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است. 🔶به او گفت : چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ غلام جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد ، پس چرا غمگین باشم ؟ ♦️عارف گفت : از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم … 🌸 🍃🌼 http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e