هدایت شده از مجله افکار بانوان حوزوی
✨شکرگزار منت عظیم
✍️نجمه صالحی
منت گذاشتن همیشه به رخ کشیدن طرف و کار ناصوابی نیست، حتی گاهی لازم و واجب است مثلاً هنگامی که کسی کالای گرانبهایی به ما هدیه داده اگر در مورد ارزش آن صحبت کند، نباید ناراحت شد، این یک نوع تذکر برای بهتر حفظ کردن آن متاع است!
واژه «منت» از «من»* در معنی سنگی است که آن را وزن میکنند همچنین نعمت سنگین و باعظمت است، پس در مقابل نعمت ارزشمند بر ولی نعمت نباید خرده گرفت! منت هم دو نوع است پسندیده و ناپسند!
منتگذاری برای نعمت بزرگ، منتی پسندیده است، چون نوعی تذکر برای حفظش است! پس وقتی خداوندمتعال روز مبعث بر مسلمانان نعمت بزرگ رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله را عطا فرمود، بر سر ما منت گذاشت اصلا تاج سر گذاشت! «منّ الله» و ما ممنونیم از خدای مهربان بهخاطر نعمت نبوت، رسالت و نجات انسانها از جهالت!
لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ/آل عمران آیه ۱۶۴
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمتبزرگى بخشید)، هنگامى که درمیان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را برآنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمتبیاموزد و البته پیش از آن در گمراهى آشکار بودند.
🍃عیدتان مبارک🍃
*مفردات راغب،ذیل واژه «من»
#عید_مبعث
#عید_مبعث_مبارک
#یاامیرالمومنین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از مجله افکار بانوان حوزوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرت بیخطر عزیز مادر
✍🏻 زهرا کبیری پور
اکثر افراد معمولا وقتی قصد سفر میکنند، قبل از هر چیز کنار مادر رفته و دعای خیر او را برای سفر طلب میکنند، مخصوصا پسرها که مادریتر هستند.
امام قصد خروج از وطن کرده بود، چون دیگر آنجا برای او و خانوادهاش امنیت نداشت.
شبِ قبل از خروج به قصد وداع به بقیع رفت، لابد سرش را بر روی مزار پدربزرگ و برادر گذاشته و گریه کرده بود از نامردیِ روزگار.
رفته بود تا مادر برایش «و إن یکاد...» بخواند..
رفته بود تا مادر آغوشش را باز کند و بگوید سفرت بیخطر عزیز مادر... خدا پشت و پناهت باشد...
بعضیها گفتهاند دو شبانه روز در آنجا مانده بود. وداع سخت بود آن هم از شهری که تمام کودکی و جوانیاش در آنجا گذشته بود.
وداع از شهری پر از خاطرات شیرین روزهای با مادر بودن و پر از خاطرات تلخ روزهای بیمادری...
قدم در راهی میگذاشت که پایانش را بارها از زبان پدربزرگ، پدر و برادر خود شنیده بود...
آنجایی که میگفتند: لایوم کیومک یا اباعبدالله
اینبار «و إن یکاد...» را از زبان ما پذیرا باش عزیز مادر
از زبان ما شیعیان ۱۴٠٠ سال بعد
سفرت بیخطر یا اباعبدالله(علیهالسلام)
با اشك چشمام، آب میریزم پشت سرت
🏴 ۲۸ رجب سالروز خروج کاروان سیدالشهدا(علیهالسلام) از مدینه
منبع: ابناعثم کوفی، ص۱۹_۲٠
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔆خدای من و یوسف(ع) یکی است
گفت: چرا تلاش نمیکنی؟
گفتم: انگار به درِ بسته خوردهام، کارم پیش نمیرود!
گفت: ناامید نشو! حرکت کن! حتی اگر یقین داری دری بسته است! یوسف(ع) یقین داشت درها بسته هستند اما یقینش به خدای خودش بیشتر بود! خدای تو و یوسف(ع) یکی است!
✍️نجمه صالحی
#ومنیتوکلعلیاللهفهوحسبه
#خدا
https://virasty.com/najmehsalehi/1676986328700763099
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🦋چه اتّفاق قشنگی است این که در شعبان
فقط به صفحهی تقویم حک شده میلاد🦋
✨خداوندا به حُرمت ائمه معصومین علیهمالسلام که در این ماه متولد شدند؛ خداوندا بهخاطر شادی دل اهلبیت علیهم السلام، ما را به چشیدن شیرینی لذات و برکات این ماه متنعم کن! خداوندا دل تک تک شیعیان را شاد فرما!✨
🍃حلول ماه شعبان تهنیت🍃
https://virasty.com/najmehsalehi/1676989286496540302
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
زمزمه قلب من
دوران کودکیاش در کنار پدربزرگ و مادر، بهترین دوران زندگیاش بود، او را کنار رحمت للعالمین تصور میکنم. پیامبر(ص) دربارهاش گفت:«حسین از من است و من از حسین». این جمله اوج محبت نبی (ص) است سوای پدربزرگ بودن!
به دنیا آمدن او دو حس متناقض را به مادر وارد کرد. هم شادی ولادت او و هم غم بزرگ واقعه عاشورا. چه امتحان سختی بود ولی او فاطمه(س) است و فداکارترین فرد در راه اعتلای اسلام. در مادری سنگ تمام میگذارد و در مسلمانی سنگ تمامتر.
رویدادهای فراوانی در زندگی حسین(ع) به وقوع پیوست که هر کدام در برگ برگ تاریخ ثبت شده است. شاید بتوان گفت دوران کودکیاش سادهترین و کوچکترین آزمون او بوده است.
روز بیعت رضوان و حضور او در این بیعت شجره یا حضورش در فتح مکه در کنار برادرش حسن(ع)، حضورش در حجه الوداع همراه خانواده تماشایی است؛ حاجی کوچک، نوه نبی(ص) و دردانه علی(ع).
طولی نکشید که تقدیر، حسین(ع) را با جدایی آشنا کرد، جدایی از پدربزرگ عزیز و در فاصله کوتاهی جدا شدن از مادر! و این چنین آزمونهای بزرگ مقاومت و صبر حسین (ع) آغاز شد.
فقدانها، در زندگیاش در رقابت بودند ولی حسین (ع) پخته و کاملتر میشد و تلاشش برای پیشرفت اسلام بیشتر. دوشادوش پدر و برادر برای بهتر شدن اوضاع تشیع تلاش میکرد. در سالهای سکوت اجباری پدر، در روزهای صلح اجباری برادر، کنارشان بود. بهترین رفیقِ برادر و قوت قلب او بود، مهمتر اینکه در همه این وقایع خواهرشان زینب کبری(س) هم بود و از همه جا همراهتر در کربلا.
و اما کربلا، حسین (ع) در واقعهی کربلا، نهایت بندگیاش را به جا آورد و هرچه داشت برای حفظ نهال اسلام فدا کرد. برای همين است که ثارالله شد و خدا منتقم خون او.
حسین(ع) کسی است که در همیشهی تاریخ، یادش، نامش و کربلایش دل را طوفانی میکند.
«حسین (ع) حرارت قلوب مومنین است»
🍃الحمدلله الذی خلق الحسین (ع)🍃
✍️نجمه صالحی
#شب_میلاد
#یاحسین
#ماه_شعبان
#کتاب_زمزمه_قلب_من
#بازنشر
ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
https://virasty.com/najmehsalehi/1677186584782076406
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
روی چشم تو بود جای حسن جای حسین
هست ما بین دو ابروی تو بین الحرمین
🍃میلاد قمر منیر بنی هاشم تهنیت🍃
https://virasty.com/najmehsalehi/1677254215206484612
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
گفتگو در تالار آیینه
#اساتیدجامعهالزهرا
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
گفتگو در تالار آیینه #اساتیدجامعهالزهرا ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
گفتگو در تالار آیینه
✍️نجمه صالحی
پازل یا جورچین یکی از بازیهای سرگرمکننده کودکان است که گاهی برای تقویت اعصاب بزرگترها هم تجویز میشود. بازی دوستداشتنی که من هنوز دوست دارم، به قول دوستی حتی دچار سندرم پازلبینی هم شدهام و به طور عجیبی در زندگیام، ماجراها را پازل خدا میدانم.
حتما بارها اتفاق افتاده که قصد کار خیری را ندارید اما آن را ناخواسته و بیدلیل انجام میدهید، یا گره از کار افراد باز میکنید یا مثلا زیارت نصیبتان میشود یا مثلا رشتهای که دوست داشتید ادامه دهید در اثر یک اتفاق تغییر میدهید و در مسیر دیگری قرار میگیرید و هزاران ماجرا که به نظر من در مسیر جریان پازل خداست.
روز پنج شنبه نیز دوباره من بخشی از یک پازل شدم و در جلسهای شرکت کردم که اصلا یک درصد هم فکر نمیکردم آنجا حضور داشته باشم، تالار آیینه.
تالار آیینه، جمع خودمانی دهه هشتادیها با تعدادی از اساتید جامعهالزهرا سلامالله علیها بود. در این دورهمی گاهی یک موضوع و گاهی موضوعات مختلف به صورت چالش در میآید و دختران نظراتشان را بازگو میکنند و در آخر اساتید در حک و اصلاح نظرات همکاری میکنند و گاهی بارش فکری هم میشود و موضوع جدیدی متولد.
بیشتر کارهای هماهنگی، ثبتنام، پذیرایی و فیلمبرداریو... توسط همین دهه هشتادیهای فعال انجام میشود، دختران خوشفکری که دغدغه شناخت و بصیرت دارند.
نکات جالبی آنجا دیدم مثلا استادی با کودک شیرخوارش آمده بود و دغدغه حضور و همراهی داشت، مادری با دخترش آمده بود تا مثل من، شنونده نظرات باشد، تازه عروسی آمده بود از تجربه زیستهاش بگوید، تصاویر و صدا هم ضبط میشد اما چهرهها در قاب دوربین نبود.
سعی کردم دغدغه دختران را خوب گوش دهم، بحران هویت و دخترانگی، معضل تربیت خانوادهها، درس گرفتن از خطای تربیتی والدین و مسائل دیگر از مهمترین موضوعات چالشی بودند. در خلال بحثها انگار بزرگترها داغ دلشان تازهتر شده بود و داشتند تجربههای زیستهشان را برونریزی میکردند؛ اگر استاد بزرگ حواسش نبود سهم تقسیمبندی زمان از آن چیزی که دبیر راهبر تالار آیینه به دختران دهه هشتادی داده بود کمترتر میشد.
سهم پازلی من در این حضور، شنیدن دغدغهها و دیدن این جمع بود، حرکت خودجوش و جهادی و خالصانه این اساتید که شاید هر کدام برای خودشان مجموعهای را اداره میکردند!
آمده بودند تا در میان دختران قرار بگیرند و حرف دلشان را بشنوند تا گرهی باز کنند تا آنان را آماده کنند برای مادرانگی، برای تربیت نسل مهدوی، برای یکی شدن در مسیر بندگی و اطاعت.
پ.ن:فیلمبرداری تصاویر همینطوری بود که در عکس مشاهده میکنید و این برایم جالب بود! به نظرم باید بیشتر و بیشتر با دختران صحبت کرد، گفتگو در پارک و کافه و فضای صمیمیتر را ترجیح میدادم.
#اساتید_جامعهالزهرا
#تالارآیینه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60