eitaa logo
زندگی پس از زندگانی
80.1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
6هزار ویدیو
124 فایل
هدف از تشکیل این کانال انتقال پست های برنامه زندگی پس از زندگی هست و پست های مرتبط کانون تبلیغاتی پر بازده "اعتماد" در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/3574071380Ca1a252b0f9 مشاوره رایگان تبلیغاتی شما 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی پس از زندگانی
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت 🗒 #قـسمت هفتم عمل جراحی طولانی شد و برداشتنِ غدهٔ پشت چشم، با مشكل مواجه ش
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت 🗒 سمت چپم را نگاه كردم. ديدم عمو و پسر عمه ام و آقاجان سيد (پدربزرگم) و ... ايستاده‌اند. عمويم مدتی قبل از دنيا رفته بود. پسر عمه ام نيز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اينكه بعد از سالها آنها را ميديدم خيلی خوشحال شدم. زير چشمی به جوانِ زيبارويی كه در كنارم بود دوباره نگاه كردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره‌اش برايم آشناست. يكباره يادم آمد. حدود ۲۵ سال پيش... شبِ قبل از سفرِ مشهد... عالم خواب... حضرت عزرائيل... با ادب سلام كردم. حضرت عزرائيل جواب دادند. محوِ جمالِ ايشان بودم كه با لبخندی بر لب به من گفتند: برويم؟ با تعجب گفتم: كجا؟ بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دكترِ جراح، ماسکِ روی صورتش را درآورد و به اعضای تيمِ جراحی گفت: ديگه فايده نداره. مريض از دست رفت... بعد گفت: خسته نباشيد. شما تلاش خودتون رو كردين، اما بيمار نتونست تحمل كنه. يكی از پزشک‌ها گفت: دستگاه شوک رو بياريد ... نگاهی به دستگاه‌ها و مانيتورِ اتاق عمل كردم. همه از حركت ايستاده بودند! عجيب بود كه دكترِ جراحِ من، پشت به من قرار داشت، اما من ميتوانستم صورتش را ببينم! حتی ميفهميدم كه در فكرش چه ميگذرد! من افكارِ افرادی كه داخل اتاق بودند را هم ميفهميدم. همان لحظه نگاهم به بيرون از اتاق عمل افتاد. من پشتِ اتاق را ميديدم! برادرم با يک تسبيح در دست، نشسته بود و ذكر ميگفت.📿🤲🏼 ادامه دارد...‼️ 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4