eitaa logo
🌍زندگی رنگی🎨
52 دنبال‌کننده
277 عکس
55 ویدیو
2 فایل
زندگی انگار طیفی است از رنگها؛گاهی سبز گاهی زرد گاهی سیاه و... تا دنیا دنیاست، بالا و پایین هم هست ، مهم اینست ماچه گونه می بینیم؟👓 @zendegi_rangiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
یعنی عاشق #استقامت این #پتوس شدم من 😍🌱 چه قدر بسازه این گل آخه ! بعد چندروز که شیشه اش شکسته بود و بدون آب افتاده بود زمین و ریشه اش خشک شده بود پیداش کردم ... گذاشتمش تو آب گفتم دوباره جون میگیره...دوباره ریشه تازه زد😍
#تحویل سال لحظه عجیست #دل آدم پر میشود از حسرت کارهایی که نکرده وغمگین است از برخی کارهایی که کرده اصلا دلگیر است از گذر سریع یک سال از عمرش...اما همین که یا مقلب القلوب میخوانی حال دلت عوض میشود ...تمام غصه هایت خالی میشود وجای آن را امید پر میکند ...چه حال خوبیست انگار #خدا درجا دعایت را مستجاب کرده و حال وهوایت بهاری میشود.... سال نو آغاز راهی جدید و حال #خوش #بهاری مبارک...
یادم نمیره روزایی رو که سر چیزای بیخودی کلی فکر وخیال میکردم و حرص میخوردم! تا اینکه یه روز یه استادِ خوب ودلسوز بهم گفت: _ باید ذهنت رو مشغول کنی مگر نه اون تو رو به هرچیزی بخواد مشغول میکنه هرچند خیلی مزخرف! وقتی که به #مطالعه عادتش بدی اونوقت رگ خوابش میاد دستت! _مطالعه با وجود یه #فندق که کلی سرمو شلوغ کرده؟ کی حوصله داره؟؟ خیلی وقته #کتاب دست نگرفتم! _نمیخوای بگی که اهل دیدن #فیلم نیستی و سرت تو #گوشی نیست درسته ؟؟خوب پس با کتابای داستانی شروع کن با #رمان خواری! دیگم بهونه نیار! همچین #معتادِ_کتاب شی که خودتم نفهمی ! واینچنین شد از اون روز تا حالا هر وقت الکی الکی ذهنم درگیر میشه یادم میاد کتاب خونم اومده پایین ! سریع یه شیرینشو میزنم به رگ حالم جا بیاد!!! خلاصه که ایشالله به این برکت معتاد شی ننه البته از نوعِِِ کتابیش!😉 @zendegi_rangiiii
خوش بینی😍 @zendegi_rangiiii
فیلم سینمایی اثر متفاوت آقای از دیدنش لذت بردم !😍 !👌 : ۳۹ هفته تو رفتی اگه اون بامرامه این یه بار اون بیاد ...عشق که یه طرفه نمیشه! @zendegi_rangiiii
فاصله یه #آدم با #قاتل بودن فقط یه لحظه عصبانیتِ که کنترل نشده! فاصله #عاشق بودن تا #خائن شدن گاهی فقط یه نگاهه! فاصله رسیدن به مقصد تا هرگز نرسیدن فقط یه لحظه سنگین شدن پلک های راننده اس! گاهی همین #لحظه_ها هستند که سرنوشت ما رو تغییر میدن !!! @zendegi_rangiiii
پرده اول : صبح زود با بوی نون سنگک تازه از خواب بیدارشد ...آروم آروم از رو تخت بلند شد، تو آینه نگاهی به خودش انداخت ورفت آشپزخونه. زیر کتری رو روشن کرد میز صبحانه رو چید ..صدای قلقل کتری انگار خونه رو آباد کرده بود وخبر شروع یه صبح تازه رو میداد.. پرده دوم : صبح شده.چشماشو باز کرد یه هفته اس حموم نرفته هوای چادر هم که با تابیدن خورشید حسابی گرم شده...از نون تازه و تنوری خبری نیست.نه گاز هست نه کتری تا چایی صبحونه دم کنه...بلند شد بره بیرون حداقل هوایی عوض کنه و از امداد گرا یه چیز برا صبحونه بگیره.بچه ها خیلی گشنه هستن ،دیشب که شام نخوردن آخه کنسرو دوست ندارن ... دمپایی هاشو پوشید با احتیاط چند قدم برداشت که یه دفه پاش فرو رفت تو گِل... اون تنها لباسی بود که براش مونده بود ... پ.ن : داشتن مثل همه ما زندگی میکردن حالشون خوب بود اما یه شبه همه چیزشون رو از دست دادن ...تنهاشون نذاریم...کنارشون باشیم تا دوباره زندگیشونو بسازن @zendegi_rangiiii
از پدری مهربان : ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم ویاد شما را از خاطر نبرده ایم،که اگر جز این بود گرفتاری ها به شما روی می آورد ودشمنان شمارا ریشه کن میساختند! ... وما😔 یعنی باز هم در کلاس انتظار رفوزه شدیم😓