eitaa logo
زندگی شهیدانه
950 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
40 فایل
ا﷽ا 🌷شهادت یک لباس تک‌سایز است. هر وقت و هر زمان اندازه‌ات را به لباس شهادت رساندی، هر جا که باشی با شهادت از دنیا می‌روی... 🌱 🌷اینجا زندگی بوی عطر شهداء رو داره ادمین 👈 @Life_until_martyrdom
مشاهده در ایتا
دانلود
"سيره رفتارى شهدا با همسرانشان" ✅ همسر شهید زین الدین درباره اهتمام این شهید به یاری دادن همسر در امور منزل می‏گوید: ظرف‏های شام معمولاً دو تا بشقاب و یك لیوان بود و یك قابلمه. وقتی می‏رفتم آنها را بشویم، می‏دیدم همانجا در آشپزخانه ایستاده، به من می‏گفت: «انتخاب كن، یا بشور یا آب بكش». به او می‏گفتم: مگر چقدر ظرف است؟ در جواب می‏گفت: هر چه هست، با هم می‏شوییم. یك روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خورده‏اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم.[یادگاران، كتاب زین الدین، ص 19] 🌹🌹🌹 ✅ شهید منوچهر مدق «مسئول پشتیبانی لشکر 27 محمد رسول الله(ص)» در قالب بیان و گفتار، علاقه‌اش را به همسرش ابراز می‌کرد. همسرش می‌گوید: منوچهر خیلی به من و زندگی‌مان ابراز علاقه می‌کرد، با رفتارهایش و با کلماتش، به من می‌گفت: «فرشته! هیچ‌کس برای من بهتر از تو در این دنیا نیست. می‌خواهم این عشق را به عشق خدا برسانم». کنار قلب منوچهر چند تا ترکش بود که نتوانستند آنها را بیرون بیاورند. وقتی به ترکش‌هایی که نزدیک قلبش بود، غبطه می‌خوردم و می گفتم: «ای کاش من جای آن ترکش‌ها بودم»، می‌گفت: «اینها کنار قلب من هستند؛ تو که توی قلب من هستی». 🌹🌹🌹 ✅ همسر شهید محمدابراهیم همت از کمک و همکاری شهید در امور منزل، به عنوان اخلاق نیکوی همیشگی او یاد می‌کند و می‌گوید: نزدیک عملیات خیبر بود. زمستان بود و ما در اسلام‌آباد غرب بودیم. وقتی به خانه آمد، چشم‌های سرخ و خسته‌اش گویای این بود که چند شب است که نخوابیده است. می‌خواستم مقدمات غذا را آماده کنم، اما اجازه نداد. دستم را گرفت و مرا روی زمین نشاند و گفت: «امشب نوبت من است که از خجالت تو بیرون بیاییم»، گفتم: «ولی تو بعد از این همه وقت، خسته و کوفته آمده‌ای ...». نگذاشت حرفم تمام شود. خودش سفره را انداخت. غذا را کشید و آورد. غذای مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای آورد و گفت: «بفرما، بخور» 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @zendegi_ta_shahadat