🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#واینک_شوکران3
#شهیدایوب_بلندی
#قسمت55
ولی خواندمشان نوشتی
"تا اخرین طلوع و غروب خورشید حیات،چشمانم جست و جو گر و دستانم نیازمند دستان تو خواهد بود....برای این همه عظمت،نمیدانم چه بگویم....فقط،زبانم ب یک حقیقت میچرخد و ان این ک همیشه همسفر من باشی خدا نگهدارت.....همسفر تو ....ایوب"
قاب را میبوسم و میگذارم روی تاقچه...
از ایوب هر کاری بر می اید...
هر وقت از او کمک میخواهم هست....حضورش فضای خانه را پر میکند....
مادرش امده بود خانه ما و چند روزی مانده بود...برای برگشتنش پول نداشت...،.توی اتاق ایوب سرم را بالا گرفتم"ابرویم را حفظ کن ،هیچ پولی در خانه ندارم"
دوستم امد جلوی در اتاق"شهلا بیا این اتاق...یک چیزی پیدا کردم..."
امده بود کمکم تا بخاری ها را جمع کنیم... شش ماهی بود ک بخاری را تکان نداده بودیم... زیر فرش یک دسته اسکناس پیدا کرده بود....ایوب ابرویم را حفظ کرد....
توی امتحان. های محمد حسین کمکش کرد....
برای خواستگارهایی ک هدا از همان نوجوانیش داشت ب خوابم میامد و راهنمایی میکرد.....
حتی حواسش ب محمد حسن هم بود....
یک سینی حلوا درست کرده بودم تا محمد حسین شب جمعه ای ببرد مسجد...یادش رفت....صبح سینی را دادم ب محمد حسن و گفتم بین همسایه ها بگرداند....
وقتی برگشت حلوا ها نصف هم نشده بود....
یک نگاهش ب حلوا بود و یک نگاهش ب من....
-مامان میگذاری همه اش را خودم بخورم؟
-نه مادر جان،این ها برای بابا است ک چهار تا نماز خوان بخورند و فاتحه اش را بفرستند...
شانه اش را بالا انداخت"خب مگر من چه م است؟خودم میخورم،خودم هم فاتحه اش را میخوانم....."
چهار زانو نشست وسط اتاق و همه حلوا ها را خورد....
سینی خالی را اورد توی اشپز خانه
"مامان فاتحه خیلی کم است....میروم برای بابا نماز بخوانم .....
شب ایوب توی خواب...
سیب ابداری را گاز میزد و میخندید.....
فاتحه و نماز های محمد حسن ب او رسیده بود......
از تهران تا تبریز خیلی راه است...
برای اینکه دلمان گرفت و هوایش را کردیم برویم سر مزارش....
سالی چند بار میرویم تبریز و همه روز را توی وادی رحمت میمانیم....
بچه ها جلوتر از من میروند،ولی من هر بار دست و پایم میلرزد.....
اول سر مزار حسن مینشینم تا کمی ارام شوم...
اما باز دلم شور میزند....
انگار باز ایوب امده باشد خواستگاریم و بخواهیم احتیاط کنیم ک نکند چشم توی چشم هم شویم.....
فکر میکنم چه جوری نگاهش کنم ؟
چه بگویم؟
از کجا شروع کنم؟
ایوبم.................................
پایان..
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
#سیاست_های_رفتاری
اگر میخواهید رابطهتان خراب نشود
هرگز از این عبارات استفاده نکنید:
✖️عباراتی مثل «ارزش ناراحتی نداره» یا «تا کی میخوای راجع به این موضوع ناراحت باشی؟» نهتنها به شریک زندگی ما احساس مثبت و خوبی نمیدهند، بلکه ارزش احساسات آنها را نادیده میگیرند.
⚖️ عباراتی که شریک زندگیتان را با دیگران مقایسه میکنند.
🔨 عباراتی که اعتماد بهنفس شریک زندگی شما را از بین میبرند. عباراتی مثل «به خودت میگی مرد؟»، «کی حاضر میشد تو رو بگیره؟» و «به جز من هیچکسی تو رو حساب نمیکرد».
😓 عباراتی که شما را از آشنایی و یا ملاقات با شریک زندگیتان پشیمان نشان میدهند. عباراتی مانند «کاش هیچوقت باهات آشنا نمیشدم» قدرت تخریب یک رابطه را دارند.
😑 عباراتی که احترام طرف مقابل را نگه نمیدارند و او را کم اهمیت جلوه میدهند؛ مانند «به تو هیچ ربطی نداره!»، «به خودم مربوطه» و «مجبور نیستم به تو جواب پس بدم».
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
✅ ازدواج رحمت است
▫️درهاى رحمت آسمانى در چهار وقت گشوده مى شود.
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹
🔷آیت الله موحدی کرمانی:
🔹مجلس هوشیار باشد FATF تصویب نشود؛ حتما چیز خطرناکی است
🔹اگر هم تصویب شود، مطمئنم شورای نگهبان آن را رد خواهد کرد
🔷آیتالله نوری همدانی:
🔹مبادا FATF مانند برجام شود ، وکلای مردم باید در خانه ملت مراقب باشند.
🔹حوزه علمیه با تمام قوا مخالف FATF است
🔷آیتالله علوی گرگانی:
🔹بنده نظرم این است که با توجه به اشارات مقام معظم رهبری و راهنمایی ایشان و بیانات مراجع عظام تقلید تصویب این قرارداد به مصلحت کشور و نظام نیست.
این حرف علما و مراجع تقلید و دغدغه اونها برای رد این لوایح در مجلس رو مقایسه کنید باصحبت های بعضی از نمایندگان مجلس
ما از این مواضع نیاز داریم.
#نه_به_FATF
💞 @zendegiasheghane_ma
💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹
✍️راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه
🌹به گوش دانشآموزان و نوجوانانتون برسانید
#متن_خاطره
نمیدونستم هر وقت میخواد بره مدرسه ، وضو میگیره . چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه... بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو میگیری؟ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه ، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه...
🌷خاطره ای از زندگی نوجوان شهید رضا عامری
📚منبع: کتاب دوران طلائی ، صفحه 54
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹
اربعین رفٺن هیـــچ ڪس معلوم نیست...🌱
نہ رفٺن اونے ڪہ قراره بره...👣
نہ نرفٺن اونے ڪہ قرار نیسٺ بره...♥
تا یار ڪہ را خواهد و میلش به که باشد
اربابم! میدانی که دوستت داریم پس بر این دلتنگیمان خاتمه بده🙏🙏
شبتون نورانی
یاعلی
💞 @zendegiasheghane_ma
❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️
یااباعبـدلله♥️●°
شوق رفٺـن دارم آقا
ازٺو میخـواهم مـدد💕
#اربعین ڪـــرببلایم
یـا ڪہ نه ! دق میڪنم😭💔
دیشب ازشوق وصال
ٺا سحر خوابم نبرد✨🌱
عڪس #گنبد ڪرده بیٺابم
ڪہ هق هق میڪنم😭
#آقا_اربعین_بطلب_مارو🍃
💞 @zendegiasheghane_ma
❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️
#سلام_امام_زمانم
ای شَه منتظر از منتظران چهره مپوش
که دگر جان به لب از مِحنت هجران آمد
همه گویند که مفتاح فرج صبر بود
صبر نَتْوان که دگر عمر به پایان آمد😔
#السلام_علیک_یاصاحب_الزمان
💞 @zendegiasheghane_ma