#هردوبخوانیم 🧕🏻🧔🏻
📌 برای اینكه همسر خوبی باشید:
🔸 مؤدب باشید.
🔹 صادقانه تعریف و تمجید کنید.
🔸 نق نزنید و همسر خود را سرزنش نکنید.
🔹 همسر خود را همان گونه که هست بپذیرید.
🔹 خردهگیری نکنید و عیبجویی را کنار بگذارید.
🔸به امور کوچک زندگی زناشوئی بیشتر توجه کنید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#نکات_تربیتی_خانواده #قسمت70 💢 گاهی ممکنه خانم ها یه حرفی بزنن که واقعا انقدر بزرگ نبود. همین باعث
#نکات_تربیتی_خانواده
#قسمت71
#نکات_تربیتی_خانواده 71
🌹 تو نیکی میکن و در سفره انداز!
❣️ آقایون هم باید خیلی اهل بزرگواری باشن. گاهی دیده میشه که آقا به خانمش میگه : تو تا حالا چه خدمتی به من کردی؟!😤
🔺 عزیز دلم چرا اینطوری میگی به خانمت؟
❌ چرا دنبال این هستی که همه بهت خدمت کنن؟
شما فقط به فکر این باش که ببینی "چه خدمتی به همسرت کردی! "
✅ یه ضرب المثل معروف توی این زمینه هست که میگه: تو نیکی میکن و در .... انداز!
در چی؟ دجله؟😒
نه عزیزم در "سفره" انداز! 😊
چرا در سفره؟
⭕️ آخه بعضیا حاضرن توی دجله بندازن اما به خانوادشون خدمت نکنن!
✅ عزیزم تو نیکی میکن و در سفره انداز که ایزد در بیابانت دهد باز!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#نکات_تربیتی_خانواده
#قسمت72
#نکات_تربیتی_خانواده 72
🔸یه مقایسه مهم🔸
✅ البته تو کاری به این نداشته باش که ایزد در بیابانت میدهد باز یا نمیدهد باز!
✔️ نگران نباش! خدا توی بیابانت ندهد باز، توی خیابانت حتماً دهد باز!👌
🌺❣️ و حتی اگه توی خیابانت ندهد باز، توی "قیامت" حتماً میدهد باز.... 😊
✅ همیشه یادت باشه که «خدا به ظرفیت های آدما نگاه میکنه».
⭕️ اگه ببینه شما ظرفیتت پایینه توی همین دنیا بهت میده...
✔️✔️✔️ اما چقدر خوبه که خدا توی قیامت به آدم بده...
🔷آخه اونجا هزاران برابر محتاج تریم...☺️
🔸اگه خدا توی این دنیا مثلاً ده تا سکه طلا بده، توی قیامت هزاران میلیارد سکه طلا میده.
در حالی که ما توی قیامت هزاران برابر دنیا به ذره ای ثواب نیاز داریم...👌
✅ مقایسۀ مهمیه. گاهی خوبه که آدم این جور حساب و کتابا رو هم با خودش داشته باشه....
✔️ بیشتر مراقب خودش میشه.☺️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
سلام سلام 😍😍😍😍 صبح قشنگ و سرد دوشنبه تون پر از معنویت🌺🌺🌺🌺🌺🌺 انشالله روز خوبی روشروع کنیم💪💪💪💪 ثوا
#هرروز_باشهدا
#تجربه_اعضا
💥 حالمون ک خوبه کارام بهترانجام میشه منکه کلی وقت اضافه میارم واینکه تنبلی نمیکنم واسه انجام کارام
🌟🌟🌟🌟🌟
💥 سلام
من یه مدت بود میخواستم اینو انجام بدم هی نمیشد
یا وسط روز یادم میومد
اما یکی دوباری که اینکارو کردم مثلا وسط پختن غذا یادم میومد نیت میکردم غذام خیلی خوب میشد🙊
🌟🌟🌟🌟
💥 سلام،من کلا به غیر صبح ها که بعضی اوقات خواب میمونم نمازم اول وقته،ذکر روزانه هم دارم،صلوات هدیه به امام زمان،استغفار،و ذکر لا حول ولا قوه،تأثیرش هم در زندگی دیده میشه،ثواب کا های روزانم رو هر روز به شهید همان روز تقدیم میکنم باشد که قبول شود
🌟🌟🌟🌟🌟
💥 من به نوبه خودم وقت هام خیلی برکت پیدا میکنه 😍😍
از همون صبح ساعت ۷ که می زارم همه کارهام رو به نیت همون شهید بزرگوار می زارم
بعضی روزها کم میارم و از خودشون کمک میخوام
خیلی کمک میکنند 😭😭😭😭
ما باید قدر دانشون باشیم و این کمترین کاری هست که براشون میتونیم انجام بدیم👌👌👌
شهدا خودشون گفتن جبران میکنند😭
مطمئن باشید اون دنیا براتون جبران میکنند ✅
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
آن ماه که مهر عالم رهبری است
بر طلعت اوشمس وقمر مشتری است
تبریک بگوئید به مهدی کامشب
میلا د ابا محمد عسکری است . . .
ولادت با سعادت #امام_حسن_عسکری (ع) مبارک 🌹🌹🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
مداحی آنلاین - تو خونه ی آسمون دوباره خورشید اومد - سلحشور.mp3
4.2M
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
💐تو خونه ی آسمون دوباره خورشید اومد
💐عاشقای صاحب الزمان عید اومد
🎤 #مهدی_سلحشور
👏 #سرود
💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت83 یه هفته از اون اتفاق میگذشت و من جرأت نداشتم از خونه برم بیرون ، فقط فاطمه
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت84
مامان_ حانیه بیا این میوه هارو بزار رو میز. الان میان دیگه.
داشتم از استرس میمردم ، وای اصلا نمیدونستم چرا. وای خدا.
مامان به فاطمه هم گفته بود بیاد که هم کمک کنه هم پیش آقاشون باشه😂
یعنی چقدر جالب و شیرین بود عشق این دوتا .
میوه هارو از مامان گرفتم گذاشتم رو میز و بعد هم رفتم از پشت پنجره خیره شدم به حیاط. با نشستن دستی روی شونم. جیغ کشیدم و برگشتم عقب.
فاطمه_ چته دیوونه؟ عه
_ عه خب ترسیدم.
فاطمه_ چرا انقدر بی قراری؟ خبریه؟
_ چه خبری؟
فاطمه_ چمدونم والا. گفتم شاید خبر لیلی و مجنونی چیزی باشه.
_ مسخره
فاطمه_ نه جدا.
واقعا احتیاج داشتم با یکی حرف بزنم. دسته فاطمه رو گرفتم و کشیدمش تو اتاق.
_ خب. قول بده به کسی نگی.
فاطمه_ همین الان میرم میگم
_ عه توام.
کل ماجرا رو براش تعریف کردم. از دربند گرفته تا ماجرای مسجد و اون شب رو که خودش میدونست.
فاطمه_ خب؟
_ خب به جمالت بالام جان.
فاطمه_ این چیش بده؟
_ بابا من روم نمیشه دیگه به این بگم سلام.
با صدای زنگ در که خبر از اومدنشون داد استرس منم بیشتر شد . عادت نداشتم تو مهمونیا چادر سرم کنم. یه تونیک آبی تا زیر زانو با شال و شلوار مشکی.
با فاطمه رفتیم دم در کنار مامان و بابا و امیرعلی برای استقبال.
بعد از سلام و علیک و آشنایی خانواده ها که با اب شدن من همراه بود، با مامان رفتیم تو آشپزخونه برای پذیرایی.
مامان_ بیا این چایی ها رو ببر.
_ نه.
مامان_ چی نه؟
_ من نمیبرم.
مامان _ حرف نزن بدو.
بعدم سریع سینی چای رو داد به من و خودش از آشپزخونه رفت بیرون
امیر علی هم طبق معمول شد فرشته نجات منو اومد سینی چای رو از من گرفت و رفت . منم شالمو مرتب کردم و رفتم بیرون.
همه مشغول بودن و خیلی زود باهم صمیمی شده بودن. مامان با خانوم حسینی (مامان امیرحسین ) بابا هم با اقای حسینی. فاطمه و پرنیان هم با هم. پرنیان دخترخوبی بود ولی من ازش خجالت میکشیدم چون فکر میکردم الان اونم همه چیزو میدونه. امیرعلی چایی هارو تعارف کرد و رفت نشست پیش امیرحسین.
فاطمه و پرنیان داشتن حرف میزدن اما اصلا متوجه صحبتاشون نمیشدم چون اصلا تو حال و هوای اونجا نبودم همش نگران بودم دوباره یه سوتی بدم و ابروم بره. چندبار هم منو به بحثشون دعوت کردن اما هربار تشکر کردم و گفتم نظر خاصی ندارم و ترجیح میدم شنونده باشم.......
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه207ازقرآن💐
#جز_یازده💐
#سوره_توبه💐
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به#شهیده_زینب_کمایی💐
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══