#نکات_تربیتی_خانواده
#قسمت98
"تفاوت ها"
🔸 در زمینه ی غذا خوردن، کلی آداب و مستحبات توی دین هست که اگه کسی به این دستورات عمل کنه، توی 90 سالگی هم پرهیز غذایی نداره😊
و میتونه هر غذایی رو بخوره. 👌
✅ چون داره با برنامه لذت غذا خوردنِ خودش رو تأمین میکنه.
❌ اما فرهنگ غربی کاری میکنه که آدم مثل ببعی ها بو بکشه و هرچی خوشش اومد بخوره و هیچ آدابی رو رعایت نکنه!
🚫 الانم میبینید این فرهنگ حیوانی غرب باعث افزایش بیماری های مثل چاقی و دیابت و فشار خون و ... شده.
🔺اینا همش نتیجه این فرهنگ مسخره ای هست که متاسفانه خیلی از #بازیگران و #فوتبالیستا و #خواننده_ها و حتی برخی از #سیاستمداران ما باسرعت دارن به طرفش حرکت میکنن و مردم رو به سمتش هل میدن!😒
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
🔸وابستگی شدید خانم، باعث میشود که ایشون روزی 10 بار با همسرشان تماس داشته باشند.☎️
◾️بعد از دفعه چهارم دیگر مرد با جانم و عشقم پذیرای صدای ما نیست😡
تازه از همسرمان گله مند هستیم که چرا شما در طول روز با من تماس نمیگیری. 📞
✔️ اما غافل از اینکه، ما زمانی برای ایشان باقی نگذاشته ایم
که بخواهد احساس دلتنگی برای ما داشته باشد. 🤢
🔷 سعی کنید از کلمات زیبا و محبت آمیز زیاد استفاده نکنید، چون تکرار بیش از حد، شیرینی و جذابیت کلمات را کم میکند.
✴️ خلاقیت در گفتار و نوشتن متن های روزانه بسیار حائز اهمیت است.
*✨ تفاوت نظر همه را جلب میکند.*
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت45 💠 نمیدانست سعد به بوی غنیمت به #ترکیه میرود و دل سعد هم سختتر از سنگ شد
#دمشق_شهرعشق
#قسمت46
💠 با شانههای پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد.
زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای #جهاد کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و بیرحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن #ارتش_آزاد به داریا، ما باید ریشه #رافضیها رو تو این شهر خشک کنیم!»
💠 اصلاً نمیدید صورتم غرق اشک و #خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانهام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟»
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«#افغانیه! بلد نیس خیلی #عربی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهاییام قلقلکش میداد که به زخم پیشانیام اشاره کرد و بیمقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت میزنه؟»
💠 دندانهایم از #ترس به هم میخورد و خیال کرد از سرما لرز کردهام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت میکنه، میخوای #طلاق بگیری؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت47
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه257ازقرآن🌸
#جز_سیزده🌸
#سوره_ابراهیم🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_نوید_صفوی😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#مولاجانم
🌱ای سبزترین بهار ، کی می آیی؟
بیتابیم و بیقرار ، کی می آیی؟
🌱 آشفته ایم از فراق، ماندیم همه عمر
در حسرت و انتظار ، کی می آیی؟
#العجلمولایغریب
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
🌿🌾🌹🌿🌾🌹🌿🌾🌹🌿🌾🌹
🏴🏴🏴🏴🏴
یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست؟😭
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است😭
ایام سوگواری بانوی دوعالم
حضرت فاطمه زهرا (س)
تسلیت باد 🏴🏴🏴
#فاطمیه
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تلنگر
والدین عزیز ؛
تمام رفتارهای بین شما و همسرتان در ذهن و مغز فرزندتان حک میشود، و با آنها تا آخر عمر زندگی میکنند....
شما چه تصویری در ذهن فرزندتان حک کرده اید؟
#تربیت_فرزند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند 👧🏻 👦🏻
كودك بايد اجازه داشته باشد
باروش درست احساسات خود
را نشان بدهد بااين كار هوش
هيجاني او بالا ميرود
در غير اين صورت خشم خود را
سر خواهر و برادرش خالي ميكند
يا با لجبازی انتقام خواهد گرفت.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند 👧🏻👦🏻
🔴چیزی برای ترسیدن وجود نداره.
وقتی این حرف را به کودک مضطرب می زنید، باید به اولین های زندگی خودتان فکر کنید.
اولین روز کاری، روز خواستگاری، اولین تصادف و ... .
آن روزها هم اطرافیان شما می دانستند که چیزی برای ترس و اضطراب وجود ندارد اما شما به این موضوع توجهی نداشتید.
شما در تمام این موقعیت ها ترس واقعی را تجربه کردید؛ ترس کودک تان هم واقعی است.
بجای یادآوری به کودک، به احساساتش اهمیت بدهید و آنها را حائز اهمیت بدانید.
به کودک بگویید که می دانید ترسیده است و خودتان هم قبلاً این ترس را تجربه کرده اید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
ما والدین متاسفانه فراموش می کنیم که فرزند ما موجودی است که امروز هم وجود دارد....
و فقط نگرانیم که فرزنمان در آینده چه سرنوشتی پیدا می کند.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند 👧🏻👦🏼
*یک نکته مهم تربیتی*
به فرزندان خود یاد دهیم به رفتار دیگران «پاسخ» دهند نه «واکنش»
واکنش یعنی: زد تو هم بزن!
پاسخ یعنی: از عقل خود استفاده کن و بهترین روش را انتخاب کن.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#مشاوره
#پرسش_پاسخ
#تربیت_فرزند
تعریف مرگ برای بچه ها
#به_بچه_هام_میگم_کسی_که_مرده_داره_ما_رو_میبینه
سلام علیکم ،تقریبا دو هفته هست که مادر شوهرم فوت کرده است خیلی خانم خوب و مومنه ای بود. در این مدت دختر من که ۶سال وپسرم ۹ساله هستند. دخترم خیلی سوال میپرسه،من بهش میگم عزیز توی بهشت هست جاش خوبه ،ما هم اگه کارای خوب بکنیم میرویم پیشش. من بهش گفتم عزیز الان داره ما رو میبینه ولی ما نمیتونیم ببینیمش اگه کارخوب بکنیم خوشحال میشه ، راجع به اینه موضوع،میخواستم بپرسم چه جوری جواب سوال هاشو بدم؟واینکه این مواردی که جواب دادم درست بوده؟ ،اجرتون با حضرت زهرا س
🥀⭐🥀
🍀سلام عزیزم،،
خدا مادرشوهرتون رو بیامرزه و همنشین اهل بیت علیهم السلام قرار شون بده ان شا الله...
احسنت به شما عروس خوب و مهربان.. عاقبت به خیر و سعادتمند باشید.
جواب هایی که دادید درسته اما سعی کنید غلو نکنید. ❌
ایشون معصوم نبودند که هر وقت بخوان بتونند بچه ها رو ببینند.
مرگ رو براشون طوری تعریف کنید که انگار ادامه زندگی هست.
👈که هست.
مثل زندگی در شکم مادر،،
👈مرگ در دنیای رحم و تولد به دنیا،،
نوزادی،، کودکی، نوجوانی،،
جوانی،، بزرگسالی،، کهنسالی،
👈مرگ در دنیای کنونی و تولد در دنیای جدید و بزرگتر،،
زندگی و گذراندن مراحل زندگی برزخی...
_اونجا چطوریه مامان؟!
_اطلاعات زیادی ازش نداریم توی روایات و قرآن در موردش هست،،
اما خیلی جالب تر و بهتر از این جاست.
مثل اینکه اینجا خییییلی بزرگتر و بهتر از شکم مادره...
میتونی قرآن بخونی یا در موردش کتاب بخونی و مطالعه کنی..
🖤مفهوم مرگ را برای کودک به صورت مثبت بیان کنید.
مثلا بهش بگین *مرگ یک میهمانی بزرگ و با شکوه نزد خداست*.
✅اینطوری مرگ برای بچهها هیجان انگیز و اسرار آمیز میشه
👈 که هست.
و ترس از مرگ در او کاهش پیدا می کنه ان شا الله..
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت47 💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم
#دمشق_شهرعشق
#قسمت48
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت49
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه259ازقرآن🌸
#جز_سیزده🌸
#سوره_ابراهیم🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_امین_کریمی_چنبلو 😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃
#سلام_امام_زمانم❣
🌴ای یوسف زهرا
سفرٺ کی به سر آید با دستت
کی نخل#عدالت ثمرمی اید✨
از پیک صبا کی شنوم امدنت را
کی بانگ انا #المهدیٺ ازکعبه براید⁉️
🥀السلام علیک یا #بقیَّةَ الله
چشم به راهیم آقا بیا😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══