زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست
ای بی خبر بکوش،زیارت گرفتنیست....
#اللهم_ارزقنا_زیارة_الڪربلا💚
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
#شب_جمعه🌙
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
✫⇠ رمان زیبای
#پسرک_فلافل_فروش
📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت18 #ویژگی_ها این سخنان را از خیلی ها شنیدم. اینکه هادی ویژگی های خاصی داشت.
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت19
#شاگرد_امام_صادق_ع
شهریور 1390 بود. توی مسجد نشسته بودیم و با هادی صحبت می کردم. می دانست من طلبه حوزه علمیه هستم. صحبت بر سر ادامه زندگی و کار و تحصیل بود.
گفتم: آقا هادی شما توی همان بازار آهن مشغول هستی؟ نگاه معنی داری به چهره من انداخت و بعد از کمی مکث گفت: می خوام بیام بیرون!
گفتم: چرا؟ شما تازه توی بازار آهن جا افتادی، چند وقته اونجا کار می کنی و همه قبولت دارن.
گفت: می دونم. الان صاحبکار من اینقدر به من اعتماد داره که بیشتر کارهای بانکی را به من واگذار کرده. اما...
سرش رو پایین انداخت و بعد ادامه داد: احساس می کنم عمر من داره اینطوری تلف می شه. من از بچگی کار کردم و همه شغلی رو هم تجربه کردم. همه کاری روبلدم و خوب می تونم پول در بیارم. اما همه ی زندگی پول نیست. دوست دارم تحصیلات خودم رو ادامه بدم.
نگاهی به صورت هادی انداختم و گفتم: تا جایی که یادم هست، دبیرستان شما تمام نشده و دیپلم نگرفتی.
هادی پرید تو حرف من و گفت: دارم تو دبیرستان دکتر حسابی غیر حضوری درس می خوانم. چند واحد از سال آخر دبیرستان مانده بود که به زودی دیپلم می گیرد
خیلی خوشحال شدم و گفتم: الحمدلله، خیلی خوبه، خُب برو دنبال دانشگاه. برو شرکت کن. مثل خیلی بچه های دیگه.
هادی گفت: اینکه اومدم با شما مشورت کنم به خاطر همین ادامه تحصیله، حقیقتش من نمی خوام برم دانشگاه به چند علت.
اولاً مگه ما چقدر دکتر و مهندس و متخصص می خوایم. این همه فارغ التحصیل داریم، پس بهتره یه درسی رو بخوانم که هم به درد من بخوره هم به درد جامعه.
در ثانی اگر ما دکتر و مهندس نداشته باشیم، می تونیم از خارج وارد کنیم. اما اگه امثال شهید مطهری نداشته باشیم باید چیکار کنیم.
تا آخر حرف هادی را خواندم. او خیلی جدی تصمیم گرفته بود وارد حوزه شود. برای همین با من مشورت می کرد.
هادی ادامه داد: ببین، من مدرک دانشگاهی برایم مهم نیست. اینکه به من بگن دکتر یا مهندس اصلاً برام ارزش نداره. من می خوام علمی رو به دست بیارم که لااقل برای اون دنیای من مفید باشه.
از طرفی ما داریم توی مسجد و بسیج فعالیت می کنیم، هر چقدر اطلاعات دینی ما کامل تر باشه بهتر می تونیم بچه ها و جوان ها رو ارشاد کنیم.
می دانستم که بیشتر این حرف ها را تحت تأثیر سید علی مصطفوی (همسفر شهدا) می زد. زمانی که سیدعلی زنده بود این حرف ها را شنیده بودم. هادی هم بارها در حوزه علمیه امام القائم(عج) به دیدن سیدعلی می رفت.
از وقتی سیدعلی از دنیا رفت، هادی انسان دیگری شد. علاقه به حوزه علمیه از همان زمان در هادی دیده شد.
حرفی نداشتم بزنم. گفتم: هادی، می دونی درس های حوزه به مراتب از دانشگاه سخت تره؟ می دونی بعدها گرفتاری مالی برات ایجاد می شه؟ اگه به فکر پول هستی از فکر حوزه بیا بیرون.
هادی لبخندی زد و گفت: من همه شغلی رو امتحان کردم. اهل کار هستم و از کار لذت می برم. اگر مشکل مالی پیدا کردم می رم کار می کنم. می رم یه فلافل فروشی وا می کنم.
خلاصه اون شب احساس کردم که هادی تحقیقاتش رو انجام داده و عزمش رو برای ورود به جمع شاگردان امام صادق(ع) جزم کرده.
فردا صبح با هم به سراغ مسئول حوزه علمیه حاج ابوالفتح رفتیم. مسئول پذیرش حوزه سوالاتی را پرسید. هادی هم گفت: 23 سال دارم. پایان خدمت دارم و دیپلم هم به زودی می گیرم.
بعد از انجام مصاحبه به هادی گفتند: از فردا در کلاسها شرکت کنید تا ببینیم شرایط شما چطور است.
هادی با ناراحتی گفت: من فردا عازم کربلا هستم. خواهش می کنم اجازه بدهید که...
مسئول حوزه گفت: قرار نیست از روز اول غیبت کنید.
بعد از خواهش و تمنای هادی، با سفر کربلای او موافقت شد.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت20
#تحول_اساسی
از مدتها قبل شاهد بودم که کتاب خصائص الحسینیه را در دست دارد و مشغول مطالعه است. هادی مرتب مشغول مطالعه بود. عشق و شوری که از زیارت امام حسین(ع) در قلب ما پدید آمده بود، در او چند برابر بود.
به ما می گفت: امام صادق(ع) فرموده اند: هر کس به زیارت امام حسین(ع) نرود تا بمیرد، در حالیکه خود را هم شیعه ما بداند، هرگز شیعه ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتیان است.
در جای دیگری می فرمایند: زیارت حسین بن على(ع) بر هر کسى که (ایشان) را از سوى خداوند، (امام) مىداند لازم و واجب است. هر که تا هنگام مرگ، به زیارت حسین(ع) نرود، دینو ایمانش نقص دارد.
از طرفی کلام بزرگان را نیز به ما متذکر می شد که می فرمودند: برای اینکه دین شما کامل شود و نقایص ایمان و مشکلات اخلاقی شما برطرف شود حتماً به کربلا بروید.
خلاصه آنچنان در ما شور کربلا ایجاد کرد که برای حرکت کاروان لحظه شماری می کردیم.
شهریور 1390 بود. مقدمات کار فراهم شد. با تعدادی از بچه های کانون فرهنگی نوجوانان شهید آوینی از مسجد موسی ابن جعفر(ع) راهی کربلا شدیم.
نه تنها من، که بیشتر رفقا اعتقاد دارند که هادی هرچه می خواست در این سفر به دست آورد. به نظر من آن اتفاقی که باید برای هادی می افتاد، در همین سفر رخ داد.
در حرم ها که حضور می یافتیم حال او با بقیه فرق می کرد. این موضوع در سوز و صدا و حالات ایشان به خوبی مشخص بود.
در زیارت ها بسیار عجیب و غریب بود. اتفاقی که در آن سفر افتاد، تحول عظیم در شخصیت هادی بود که ایشان را زیر و رو کرد.
بالاخره همه ما که در آن سفر حضور داشتیم، اهل هیئت بودیم، اما همه احساس می کردیم که این هادی، با هادی قبل از سفر به کربلا خیلی تفاوت دارد.
دیگر از آن جوان شوخ و خنده رو خبری نبود! او در کربلا فهمید کجا آمده و به خوبی از این فرصت استفاده کرد.
پس از آن سفر بود که با یکی از دوستان طلبه آشنا شد. از او خواست تا در تحصیل علوم دینی یاریش کند.
بعد از سفر کربلا راهی حوزه علمیه حاج ابوالفتح شد. ما دیگر کمتر او را می دیدیم. یکبار من به دیدن او در محل حوزه علمیه رفتم. قرار شد با موتور هادی برگردیم.
در مسیر برگشت بودیم که چند خانم بدحجاب را دید. جلوتر که رفت با صدای بلند گفت: خواهرم حجابت رو حفظ کن. بعد حرکت کرد.
توی راه با حالتی دگرگون گفت: دیگه از اینجا خسته شدم. این حجاب ها بوی حضرت زهرا(س) نمی ده. اینجا مثلاً محله های مذهبی تهران هست و این وضعیت رو داره.
بعد با صدایی گرفته تر گفت: خسته ام، بعد از سفر کربلا دیگه دوست ندارم توی خیابون برم. من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست می ده. چشم گنهکار لایق شهادت نمی شه.
هادی حرف می زد و من دقت می کردم که بعد از گذشت چند ماه، دل و جان هادی هنوز در کربلا مانده. با خودم گفتم: خوش به حال هادی، چقدر خوب توانسته حال معنوی کربلا را حفظ کند.
هادی بعد از سفر کربلا، واقعاً کربلایی شد. خودش را در حرم جا گذاشته بود و هیچگاه به دنیای مادی ما برنگشت. آنقدر ذکر و فکرش در کربلا بود که آقا دعوتش کرد.
پنج ماه پس از بازگشت از کربلا، توسط یکی از دوستان، مقدمات سفر و اقامت در حوزه علمیه نجف را فراهم کرد.
بهمن ماه 1390 راهی شد. دیگر نتوانست اینجا بماند. برای تحصیل راهی نجف شد. یکی از دوستان که برادر شهید و ساکن نجف بود، شرایط حضور ایشان در نجف را فراهم کرد و هادی راهی نجف شد.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه338ازقرآن🌸
#جز_هفدهم🌸
#سوره_حج🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_غلامعلی_ذکاوتمند 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام اقای خوبم ، مهدی جان
بیچاره من که از دیدارت محرومم . روزهایم به بی کسی می گذرد و شب هایم به بیقراری والتهاب .
در خاطرم هزار قاصدکِ سپید با هزار سلام و دعا به سویت روانه می کنم و خودم همچون بوته خاری خشکیده اسیر بیابان تف زده ی انتظارم ...
✨✨✨✨
بیا ای باران رحمت ، ای منجیِ دلها ، ای آخرین امید ... بیا و سبزم کن ، جانم ببخش ، آرامم کن ...
اللهم عجل لولیک الفرج
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 **﷽ 🌸🍃
⭕️آیا منم با این همه گناه، میتونم یار امام* زمان(عج) باشم؟
#استاد_عالی
#جمعه_های_انتظار
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
گاهی برای همسـرتان لقمه بگــیرید!
🔸برخی کارها تنوع خوبی برای ایجاد علاقه و محبت جدید در قلب همسر است. گاهی سر سفره لقمه بگیرید و به همسرتان بگویید: این لقمهی محبت و عشق است لقمهای مخصوص همسر گلم.
🔸یا بگویید امروز دلم میخواد بهت نزدیکتر باشم. پس بیا داخل یک بشقاب غذا بخوریم. مهم این است که گاهی از تکراری های زندگی خارج شوید تا لذت جدید از همسرتان ببرید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕
بانوی عزیز..👱♀
☝️این رو بدونید که خانومی همیشه نگران شوهرش هست که براش کم گذاشته باشه..❗️
💢اگر توی خانه داری و رسیدن به غذای همسرش کم گذاشته باشه 🍝🔻
🔚همیشه نگران این هست که نکنه الان شوهرم گرسنه باشه..وااای نکنه مریض بشه 😟
💢اگر خانومی توی طنازانه صحبت کردن و باعشق صحبت کردن برای همسرش کم گذاشته باشه 👄🔻
🔚همیشه نگران این هست که نکنه الان یکی با شوهرم صحبت کنه و بهش عشق بورزه..😥
💢اگر توی رسیدن به شهوت همسرش کم گذاشته باشه💃🔻
🔚 همیشه نگران این هست که نکنه همسرم بره یه زن بگیره..😱
💢اگر توی آرایش کردن و زینت توی خونه کم گذاشته باشه 💄💅🔻
🔚همیشه نگران این هست که نکنه الان به خانومای آرایش کرده نگاه کنه و ازشون خوشش بیاد..؟!😧
♻️اما اگر در هیچ کدوم از این موارد کم نگذاشته باشه 👱♀👌
هیچ وقت نگران نیست و همسرش هم هیچوقت کار خطایی انجام نمیده😇
🌹پس خانوم عزیز برای اینکه هم خودت نگران نباشی و هم همسرت ازت راضی باشه 👈"هیچوقت براش کم نذار"
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
👌رازهایی در مورد مردان 👨🏻
💕مردان را کنترل نکنید!!
اگر همسر خود را خیلی کنترل کنید، از شما بیشتر فاصله میگیرد؛ مردان دوست دارند آزاد باشند.
🌸مردان در تنهایی باطریشان شارژ میشود ؛ پس بگذارید بعضی مواقع تنها باشند.
🌸مردها از رفتار مردانه زنان خوششان نمی آید؛ اگر رفتارتان مردانه است، رفتارتان را تغییر دهید.
🌸به او احترام بگزارید ؛ از او حرف شنوی داشته باشید ؛ نه اینکه رامش
باشید ؛ فقط خود رای و یک دنده نباشید.
🌸 مردها دوست دارند مدیریت داشته باشند.
🌸مردان دارای شخصیت آناناسی هستند. ظاهرشون خشک و زمخت است ولی در درون بچه و کوچولو و مهربانند ؛ مردان کودکی با سبیل و قامتی بزرگ هستند.
🌸 آقایون ظاهر بی احساسی دارند، ولی سرشار از احساسند؛ اما احساساتشان را بروز نمی دهند.
🌸با مردان خلاصه حرف بزنید،، مردان عاشق سکوتند.
🌸یکنواختی در زندگی را تغییر دهید؛ مردان از یکنواختی خسته می شوند. ظاهر خود،آرایش و یا حتی محیط اطرافتان را تغییر دهید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هردوببینیم
#همسرداری
#کلیپ
بدترین مدریت همسرداری
دو راهی خانواده و همسر...
حجت الاسلام #ماندگاری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══ ┄
baraks-sheytan - medium.mp3
1.1M
⚠️ برعکسِ شیطان کار کن!
#صوتی
استاد #پناهیان
🌸 در اخرین #جمعه ماه شعبان ما رو هم دعا کنید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
🔴 #بازگوکردن_حال_خوش_خود
💠 اگر همسرتان ابراز #محبت برایش سخت است و به راحتی اینکار را انجام نمیدهد و دوست دارید ابراز کردنش پررنگ شود بهتر است مواقع نادری که #ابراز محبت میکند یا رفتار #عاطفی نشان میدهد، شیرینی و #لذت آن را دائما برای همسرتان بازگو کنید تا غیر مستقیم متوجه شود که یک ابراز محبت کوچک چقدر میتواند #حال همسرش را دگرگون کرده و مدتها لذت ببرد.
💠 حال خوشتان را که با ابراز محبت همسرتان ایجاد شده در طول روز با #پیامکهای متنوع و نیز حضوری برایش #بازگو کنید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
✫⇠ رمان زیبای
#پسرک_فلافل_فروش
📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت20 #تحول_اساسی از مدتها قبل شاهد بودم که کتاب خصائص الحسینیه را در دست دارد
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت21
#احتیاط
سال اول طلبگی هادی بود. یک روز به او گفتم: می دانی شهریه ای که یک طلبه می گیرد، از سهم امام زمان(عج) است.
باتعجب نگاهم کرد و گفت: خُب شنیدم، منظورت چیه؟!
گفتم: بزرگان دین می گویند اگر طلبه ای درس نخواند، گرفتن پول امام زمان(عج) برای او اشکال پیدا می کند.
کمی فکر کرد. بعد از آن دیگر از حوزه علمیه شهریه نگرفت! با موتور کار می کرد و هزینه های خودش را تأمین می کرد، اما دیگر به سراغ سهم امام زمان(عج) نرفت.
هادی طلبه ای سخت کوش بود. در کنار طلبگی فعالیت های مختلف انجام می داد. اما از مهمترین ویژگی های او دقت در حلال و حرام بود. او بسیار احتیاط می کرد. چرا که بزرگان، راه رسیدن به کمال را دقت در حرام و حلال می دانند.
او به نوعی راه نفوذ شیطان را بسته بود. همیشه دقت می کرد که کارهایش مشکل شرعی نداشته باشد.
به بیت المال بسیار حساس بود، حتی قبل از اینکه ساکن نجف شود.
یادم هست گاهی در پایگاه بسیج درس می خواند، هنگامی که در آخر شب، کار بسیج تمام می شد از دفتر پایگاه بسیج بیرون می آمد! در راهرو، که بیرون از پایگاه بود مشغول مطالعه می شد.
شرایط خانه به گونه ای نبود که بتواند در آنجا درس بخواند. برای همین این کار را می کرد.
داخل راهرو لامپ هایی داریم که شب نیز روشن است. هادی آنجا در سرما می نشست و درس می خواند!
یکبار به هادی گفتم: چرا اینجا درس می خوانی؟ تو حق گردن این پایگاه داری، تمام در و دیوار اینجا را خود تو بدون گرفتن مُزد گچکاری کردی. تمام تزئینات اینجا کار شماست. خُب بمون توی پایگاه و درس بخوان. تو که کار خلافی انجام نمی دی.
هادی گفت: من این درس رو برای خودم می خوانم. درست نیست نوری که هزینه اش از بیت المال پرداخت می شه را استفاده کنم. از طرفی چون می دانم این لامپ ها تا صبح روش است اینجا می مانم.
اما بیشترین احتیاط او در مورد غذا بود. هر غذایی را نمی خورد. البته دستور دین نیز همین است. برخی از بزرگان، به غذایی که تهیه می شد دقت می کردند.
در قرآن نیز با این عبارت به این موضوع تأکید شده: پس انسان باید به غذای خودش(و اینکه از چه راهی به دست آمده) بنگرد.1- سوره عبس 24
در تهران وقتی غذایی تهیه می کردیم می گفت: از کجا آمده؟ چه کسی پخته؟
وقتی می گفتیم پخت مادر است خوشحال می شد، اما غذاهای دیگر را خیلی تمایل به خوردنش نداشت.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══