eitaa logo
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
24.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
88 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: _وحید مرد ایه،ایمان داره.وقتی اومد پیشم و درمورد تو باهام حرف زد، فهمیدم همون کسیه که مطمئن بودم خوشبختت میکنه.از کارش پرسیدم. جواب داد.بهش گفتم نمیخوام دخترم دوباره به کسی دل ببنده که امروز هست ولی معلوم نیست فردا باشه.گفت کار من ولی شما کی رو میشناسید که مطمئن باشید فردا هست.گفتم زندگی با شما سخته، نمیخوام دخترم بیشتر از این تو زندگیش بکشه.ناراحت شد ولی چیزی نگفت و رفت.میخواستم ببینم چقدر تو تصمیمش .☝️چند وقت بعد دوباره اومد... گفت من دختر شما رو فراموش کنم، نمیتونم بهش فکر نکنم ولی نمیتونم کارم هم تغییر بدم،این که خدا بهم داده.از پنج سال انتظارش گفت،از گفت. ازم خواست با خودت صحبت کنه.بهش گفتم به شرطی که از علاقه ش،از انتظارش و از خواب امین چیزی بهت نگه.من مطمئن بودم تو قبول میکنی باهاش ازدواج کنی ولی میخواستم به ،ایمان بیاره.اون یک سالی که منتظر بله ی تو بود دو هفته یکبار با من تماس میگرفت تا ببینه نظر تو تغییر کرده یا نه. میکشید وگرنه بیشتر تماس میگرفت. بعد ازدواجتون بهش گفتم زهرا همونی هست که فکرشو میکردی؟گفت زهرا خیلی از اونیه که من فکر میکردم...زهرا،وحید برای اینکه تو همسرش باشی خیلی کشیده. که اصلا براش راحت نبوده. که اصلا براش راحت نبوده.دور و برش خیلیها بودن که براش ناز و عشوه میومدن ولی وحید سعی میکرد بهشون توجه نکنه.وحید تو رو برای صبر و پاکدامنیش میدونه. برای وحید خیلی سخته که تو رو از دست بده.اونم الان که هنوز عمر باهم بودنتون به اندازه انتظاری که کشیده هم نیست.تو این قضیه تو خیلی کشیدی، شدی، شدی ولی این امتحان،امتحان وحیده. وحید بین ✨دل و ایمانش✨ گیر کرده.به نظر من اگه وحید به جدایی از تو حتی فکر کنه هم قبوله..تا خواست خدا چی باشه.مثل همیشه . وحید سرش میشه. وقتی مسئولیت تو رو قبول کرده یعنی نمیخواد تو ذره ای تو زندگیت اذیت بشی.میدونه هم باهم بودنتون برات سخته هم جدایی تون.وحید میخواد بین بد و بدتر یه راه خوب پیدا کنه.من فکر میکنم اینکه الان بهم ریخته و به امام رضا(ع) پناه برده بخاطر اینه که راهی پیدا کنه که هم رو داشته باشه،هم .😊😒 حاجی شماره کسی که مراقب وحید بود رو به ما داد.... بابا باهاش تماس گرفت و تونستیم وحید رو تو حرم پیدا کنیم.قسمت مردانه بود.بابا رفت و آوردش رواق امام خمینی(ره)... بابا خیلی باهاش صحبت کرد تا راضی شد منو ببینه. سرم پایین بود و با امام رضا(ع) صحبت میکردم، ازشون میخواستم به من و وحید کمک کنن.سرمو آوردم بالا... بابا و وحید نزدیک میشدن.بلند شدم.وحید ایستاد.رفتم سمتش.نصف شب بود.رواق خلوت بود.گفتم: _سلام😒 نگاهم نمیکرد.با لحن سردی گفت: _سلام. از لحن سردش دلم گرفت.بغض داشتم.گفتم: _وحید..خوبی؟😢 همونجا نشست.سرش پایین بود.رو به روش نشستم.گفت: _زهرا،من دنیا رو بدون تو نمیخوام.😔 -وحید😥 نگاهم کرد.گفتم: _منم مثل شما هستم.منم میدم برای ..شما باید ادامه بدی . -زهرا،من جونمو بدم برام راحت تره تا تو رو از دست بدم.😞 -میدونم،منم همینطور..😊❤️ولی با وجود اینکه خیلی دوست دارم،حاضرم بخاطر خدا از دست دادن شما رو هم تحمل کنم. -ولی من....😞 با عصبانیت گفتم: _وحید😠☝️ خیلی جا خورد.😳 -شما هم میتونی بخاطر خدا هر سختی ای رو تحمل کنی.میتونی، بتونی.😠 سکوت طولانی ای شد.خیلی گذشت.گفت: _یعنی میخوای به کارم ادامه بدم؟😒 -آره😠 -پس تو چی؟فاطمه سادات؟😔 -از این به بعد حواسمو بیشتر جمع میکنم.😠 -من نمیتونم ازت مراقبت کنم...با من بودنت خطرناکه برات...😣😞 چشمم به دهان وحید بود.چی میخواد بگه.. -..بهتره از هم جدا بشیم.😞💔 جونم دراومد.با ناله گفتم: _وحید😢😥 نگاهم کرد. اشکهام میریخت روی صورتم.😭خیلی گذشت. فقط با اشک به هم نگاه میکردیم.😭😢 خدایا خیلی سخته برام.جدایی از وحید از شهید شدنش سخت تره برام.درسته که خیلی وقتها نیست ولی یادش، همیشه با من هست. ولی اگه قرار باشه باشه..آخه چجوری بهش فکر نکنم؟! خدایا برام.😣😭 سرمو انداختم پایین.دلم میخواست چشمهامو باز کنم و بهم بگن همه اینا کابوس بوده.. خیلی گذشت.... خیلی با خودم فکر کردم. از هرچیزی برام بود.مطمئن بودم.گفتم خدایا 😭✨*هرچی تو بخوای*✨ سرمو آوردم بالا.تو چشمهاش نگاه کردم.بابغض گفتم: _فاطمه سادات چی؟😢 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#هرچی_توبخوای #قسمت126 باهم روبوسی کردن.🤗🤗 وحید احوالپرسی میکرد.حال خواهراش رو میپرسید.حرفهاش که ت
_خب تنهام نذار😉😁 _محمد راست میگفت،شما دیگه خیلی پررویی.😬😌 -راستی داداش خوبت چطوره؟😁 -خوبه.از کارهای جناب عالی فقط حرص میخوره.😬😅 بعد احوال باباومامان و بقیه رو پرسید. دیگه نمیتونستم پیشش بمونم... میرفتم، میخوندم و از خدا میکردم.گفتم: _من میرم بیرون یه هوایی بخورم.😇 یه جوری نگاهم کرد که یعنی من که میدونم کجا میخوای بری.گفت: _هواخوری طبقه پایینه..😁👇برو ولی زیاد تنهام نذارها.از من گفتن بود،دیگه خود دانی.😜 بالبخند نگاهش کردم و گفتم: _هی ی ی...محمد😫 بلند خندید.😂 از اتاق رفتم بیرون... وقتی درو بستم انگار یه رو گذاشتن روی شونه م. روی صندلی کنار در نشستم. آقاجون با یه لیوان آب اومد پیشم.به بلند شدم.😊☝️ بالبخند گفتم: _آقاجون..چشمتون روشن.😊 لبخندی زد و گفت: _چشم شما هم روشن دخترم.😊 -ممنون آقاجون.البته من کلا روشن هستم.(منظورم فامیلم بود)☺️😅 لبخندش عمیق تر شد😄 و چیزی نگفت. -مامان کجا هستن؟ -نمازخونه. -با اجازه تون من میرم پیششون.شما اینجا هستین؟😊 -آره دخترم برو.مراقب خودت باش.😊 -چشم.☺️ مامان رو به قبله نشسته بود و دعا میکرد.کنارش نشستم و نگاهش کردم. خیلی گریه کرده بود.😭این مدت خیلی اذیت شده بود... نگاهم کرد....👀😭 لبخند زدم.یه دفعه ته دلم خالی شد،نکنه خواب بوده؟!😳😱😰مامان گفت: _زهرا،چی شده؟😒 -مامان،فکر کنم...😧خواب دیدم...وحید..😱 برگشته... زخمی بود..😰 آروم و شمرده حرف میزدم... مامان لبخند زد و گفت: _نه دخترم.خواب نبود.😊واقعا خودش بود. زخمی بود.😒همونجاهایی که تو گفتی نور داره. بابغض گفت: _زهرا...پاش.😢 گفتم: _ولی خیالتون راحت،دیگه مأموریت نمیره.😒 -واقعا؟!!!😳 -خودش که اینجوری گفت.بخاطر پاش.😊 -قربون حکمت خدا برم.دیگه بره ولی هم مانعش بشم.😊🙏 حالش رو میفهمیدم... وحید یه پاشو از دست داد ولی دیگه پیش ما موندگار شد.😅 مادروحید رفت پیش پسرش... منم تنهایی خیلی دعا کردم✨ و شکر کردم✨ و نماز خوندم.✨ وحید یک هفته بیمارستان بود... حال من خوب نبود و نمیتونستم پیشش بمونم. مادرش و آقاجون و بابا و محمد و علی به نوبت پیشش میموندن.😊منم هر روز میرفتم دیدنش. سه ساعتی پیشش میموندم و برمیگشتم.😍فاطمه سادات👧🏻 وقتی پدرشو دیداز خوشحالی داشت بال درمیاورد.🤗😍با باباش حرف میزد. وحید هم بادقت به حرفهاش گوش میداد و میخندید.😍😁 بعد یک هفته چهره ی وحید تقریبا مثل سابق شده بود.😍☺️اون موقع هم پرستارها و دکتر بالبخند و تعجب به ما نگاه میکردن.😅 تا مدت ها مهمان زیاد داشتیم.... میومدن عیادت وحید.همکاراش،دوستاش،اقوام، بچه های هیئت؛خیلی بودن.😇 یه روز حاجی و همسرش اومدن عیادت وحید. قبلا همسر حاجی رو دیده بودم.خانم خیلی بامحبتی بود.😊خودشون بچه نداشتن.وحید خیلی دوست داشتن.به منم خیلی محبت میکردن،مخصوصا بعد از قضیه ی بهار. حاجی اومده بود که بگه کار وحید تغییر کرده و مسئول جایی شده که من متوجه نشدم...😟 ولی وحید خیلی تعجب کرد.😳گفت: _آخه من،...با این درجه و سن که نمیشه!!!!😳😧 حاجی گفت: _ترفیع درجه گرفتی.😊سن هم که مهم نیست. مهم تجربه و پرونده ی کاریه که ماشاءالله تو پر و پیمونشم داری...👌کارت از چهار ماه دیگه👉 شروع میشه.تا اون موقع به خانواده ت برس. به وحید نگاه کردم...👀😟 ناراحت بود.حتما شده.. ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴 💠 بسیاری از پرخاشگری‌های زن و شوهر به دلیل تفکر و است. گاه همسران نسبت به یکدیگر انتظار بیش از حد دارند، و به این فکر می‌کنند که همسرم باید اینکار را انجام دهد و نباید اینکار را انجام دهد. 💠 تفکر باید و نباید را به👈 "بهتر بود و بهتر نبود" تبدیل کنید در طول هفته این تفکر باید و نباید را نسبت به همسرتان بشناسید و آن را بنویسید و به تفکر بهتر بود و بهتر نبود تبدیل کنید. 💠 وقتی از همسر علامه طباطبایی(ره) پرسیدند؛ که آیا علامه در منزل عصبانی هم می‌شدند؟ گفتند؛اوج عصبانیت علامه این بود که در کمال آرامش می‌فرمود؛ اگر این کار می‌شد بهتر بود یا اگر این کار نمی‌شد بهتر بود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#تربیت_فرزند #قسمت9 ✨بسم‌الله الرحمن الرحیم✨ با سلام و عرض ارادت🌹 🔹این‌ جلسه در تکمیل اصول رفتار
⚠️عدم رعایت این موارد هر کدام به تنهایی می تونه زمینه ساز مشکلات شخصیتی و بیماریهای مادرزادی باشه. ازجمله؛ 🔴جنون،صرع، مشکلات مغزی، زشت و بد چهره شدن فرزند،‌ کم هوشی و..‌. ریاکاری ،ظالم و یاریگر ظالمین‌‌‌ شدن ،کم خیر شدن،دنیا پرستی، بخل و کوردلی، منافق شدن،‌ فقر و بیچارگی و..... ⭕️که‌ متاسفانه‌ خیلی وقتا این بیماریها و اختلالات شخصیتی رو به حساب خواست خدا و امتحاناتش میزاریم‌ !! 👈در حالیکه گاهی خودمون باعث این مشکلات میشیم و اگر کمی دقت کنیم و اصول این رابطه رو رعایت‌ کنیم ان شاالله خیلی از این‌ مسائل بوجود نمیاد. ✅به طور کلی همسران‌ با در نظر گرفتن طبع و مزاج یکدیگر‌‌‌ با حفظ‌ آرامش و رعایت ادب ، در گفتار، رفتار، رنگ‌ و مدل لباس،‌عطر و ادکلن، چینش لوازم اتاق خواب و....تنوع در خودشون جذابیت ایجاد کنند، 🔚تا علاوه بر تامین سلامت جسم و روح‌‌ خودشون، دارای فرزندی سالم ، زیبا ، با هوش و بدون نقص شوند. 👌اما به طور خاص همسران‌ می تونن با رعایت امور دیگه ای مثل زمان و مکان مناسب یا حال روحی و معنوی و مسایل‌جزئی‌تری مثل اینکه با وضو‌ باشند و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم و اعوذ باالله من الشیطان الرجیم نورانیت را وارد رابطه خودشون بکنند و ثمره‌ی بهتری داشته باشند، که یکی از این موارد خاص توجه به مورد زمان و مکان مناسب هست.👇 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴 💠 بسیاری از پرخاشگری‌های زن و شوهر به دلیل تفکر و است. گاه همسران نسبت به یکدیگر انتظار بیش از حد دارند، و به این فکر می‌کنند که همسرم باید اینکار را انجام دهد و نباید اینکار را انجام دهد. 💠 تفکر باید و نباید را به👈 "بهتر بود و بهتر نبود" تبدیل کنید در طول هفته این تفکر باید و نباید را نسبت به همسرتان بشناسید و آن را بنویسید و به تفکر بهتر بود و بهتر نبود تبدیل کنید. 💠 وقتی از همسر علامه طباطبایی(ره) پرسیدند؛ که آیا علامه در منزل عصبانی هم می‌شدند؟ گفتند؛اوج عصبانیت علامه این بود که در کمال آرامش می‌فرمود؛ اگر این کار می‌شد بهتر بود یا اگر این کار نمی‌شد بهتر بود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
♥️ 💫 ❓ 🏷توجه داشته باشید که کلّیت فضای سخن ما با باید به گونه ای باشد که بر دل همسر بنشیند. او نباید احساس کند که ما آمده ایم تا از همه ی محاسن او چشم پوشی کنیم و تنها دست بر نقطه ضعف او بگذاریم. فضایی که ایجاد می کنیم از فضای بدبینی، عیب جویی یا مچ گیری فاصله داشته باشد؛ فضای محبت و عشق و صفا و صمیمیمت باشد. مثلاً با به کار بردن چنین عباراتی: «تو چقدر خوبی! چقدر صبوری! من افتخار می کنم که خدا چنین همسری نصیب من کرده است!» 🏷یک فضای فراهم کنیم و در اثنایی که شخص سرمست از تعریف های ماست، نقد و تذکّراتمان را در میان سخنان دلنشین خود بگنجانیم، تا هم به همسرمان آسیب روحی وارد نکنیم و هم تذکّراتمان بیشترین تأثیر را داشته باشد. 🌱امام حسین (علیه السلام) در روایتی می فرماید: «از نشانه های انسان عالم آن است که خود را در معرض نقد دیگران قرار دهد» 🏷 شما، درخواست نقد شدن خود را از شما نمی کند، شما پیش قدم شوید و از او این درخواست را داشته باشید. بعد از تکرار چندین و چند باره ی چنین عملکردی از سوی شما، همسرتان ترغیب می شود که از شما بخواهد که معایبش را به او گوشزد کنید. اما مهمترین نکته این است که آینه گونه عمل کنیم؛  عیوب را در خلوت و تنهایی و نه کوچک تر و نه بزرگ تر از آنچه که هستند به نمایش بگذاریم. 🏷 شأن انسانی فرد؛ ذکر نعمت هایی که خدا به او داده است؛ بیان کمالاتی که او دارد، همه و همه مقدّماتی است که او را برای تحمّل انتقاد آماده می کند. «تو این نقاط مثبت را داری. ببین زندگی ما با چه شیرینی شروع شده است! یادت هست کمی تأخیر در مراحل خواستگاری، چقدر هر دویمان را نگران کرد؛ اما بالاخره خدا ما را به هم رساند و اکنون چقدر زندگی مان دلچسب است! حالا یک غده ی کوچکی هست که زندگی شادمان را تهدید می کند و این غده باید خارج شود. اگر این غده را زود خارج نکنیم، بزرگ و بزرگ تر می شود و به زندگی شیرنمان لطمه می زند.» به کار بردن چنین عبارات از مقدماتی است که همسرمان را آماده ی پذیرش انتقادهای ما می کند.
🔴 بدون کوچکترین تردیدی، تمام کسانی که دارن مردم توی دل مردم رو خالی میکنن، مسئولین رو تخریب میکنن، سمّ ناامیدی رو در جان مردم تزریق میکنن، شعله های خشم و نارضایتی رو در قلب مردم پمپاژ میکنن و ... فارغ از اینکه اصلاح طلب هستن یا انقلابی، مزدور و نفوذی هستن یا دغدغه مندِ ولایتمدارِ انقلابی... دانسته یا نادانسته، آگاهانه یا غافلانه و جاهلانه دارن پازل صهیونیستها را در مسیر سوریه سازی ایران تکمیل میکنن 👈 کار دستِ صهیونیستها بیفته نفوذی آگاه و دغدغه مندِ غافل رو با هم میسوزونه 👈 کار دستِ تروریستها بیفته ناموس انقلابی و اصلاح طلب سرش نمیره 👈 کار دست انگلیسی ها بیفته مثل گرگ ایران رو تکه پاره میکنه 🔻 رفقای انقلابیِ دغدغه مند و ولایتمدار، فکر نکنید اگه دولت پزشکیان سقوط کرد، پزشکیان استعفا داد و ... کار دست شماها می افته؛ نه، تازه اول بحرانهای سیاسی کشور در شرایط پیچیده و حساس کنونی منطقه و جهان هست. یقین داشته باشید استیضاح یا استعفای پزشکیان در شرایط فعلی مهمترین خواسته و آرزوی صهیونیستها و آمریکایی هاست. 🔻 اگه واقعا و حقیقتا ولایتمدار و انقلابی هستید پس و و امرِ ولایت رو آویزه گوش کنید که پس از انتخاب آقای پزشکیان به ریاست جمهوری فرمودند: "همگان را به و برای پیشرفت و عزت روزافزون کشور توصیه میکنم. شایسته است رفتارهای رقابتی دوران انتخابات به هنجارهای رفاقتی تبدیل شود و هر کس در خود برای آبادانی مادی و معنوی کشور تلاش کند." و همچنین فرمودند: "باید همه به رئیس‌جمهور منتخب در ادای وظایف کمک کنیم و از بُن دندان باور کنیم که موفقیت ایشان، پیروزی همه ماست. لذا ما هم با تمام وجود موفقیت آقای پزشکیان را خواستاریم." ✍️ سید احمد رضوی
🔴 عادت کردن به کتابخوانی 🔻 مقام معظم رهبری میفرمایند: "مسئله‌ی مطالعه و کتابخوانی مهم است. در جامعه‌ی ما بی‌اعتنائی به کتاب وجود دارد. گاهی آدم می‌بیند در تلویزیون از این و آن سؤال میکنند: آقا شما چند ساعت در شبانه‌روز مطالعه میکنید، یا چقدر وقت کتابخوانی دارید؟ یکی میگوید پنج دقیقه، یکی میگوید نیم ساعت! انسان تعجب میکند. باید جوانان را به کتابخوانی ، کودکان را به کتابخوانی ؛ که این تا آخر عمر همراهشان خواهد بود. کتابخوانی در سنین بنده - که البته بنده چندین برابر جوانها کتاب میخوانم - غالباً تأثیرش بمراتب کمتر است از کتابخوانی در سنین جوانها و شما عزیزانی که اینجا حضور دارید. آنچه که همیشه برای انسان میماند، کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان ، کودکان هرچه میتوانند، کتاب بخوانند؛ در فنون مختلف، در راههای مختلف، مطلبی یاد بگیرند. البته از هرزه‌گردی در محیط کتاب هم باید پرهیز کرد"۱۳۹۱/۰۷/۲۰ 👈 مخاطب ما و شما در جملات: " باید جوانان را به کتابخوانی ، کودکان را به کتابخوانی " و "جوانان ، کودکان هرچه میتوانند، کتاب بخوانند" عمدتا پدر و مادرها هستند. 👈 پدر و مادرها همانطور که به فکر تامین غذای جسم کودکان و جوانانشون هستن، همانطور که به فکر تهیه لباس و کفش و درس و شغل و ... برای فرزندانشون هستند... به فکر تامین غذای فکرشون هم باشند. 👈 اگه کودک و نوجوان و جوان شما اهل مطالعه بود، اهل کتاب بود، میتواند نیازهای خودش را بر اساس عقلانیت، تدبر، آینده نگری و صراط مستقیمِ الهی تامین کند. اما اگر عادت به کتابخوانی نداشت، چه تضمینی برای عاقبت به خیری او هست؟! باید جوانان را به کتابخوانی ، کودکان را به کتابخوانی