فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هرشب_یک_شهید
#دفاع_مقدس
*#به_وقت_خاطره 📜
🌹مجید چنین آدمی بود؛ عجیب و غیر قابل پیشبینی .سال ۹۴ چندتا افغانی رو زیر مشت و لگد خرد و خمیر کرده بود ما دیدیم مجید دوتا افغانی را انداخته پشت ماشین دماغ هاشون خونین و مالینه. همه وحشت کرده بودیم._چی شده مجید؟اینا کی ین ؟ چیکار کردی روز عاشورا؟_هیچی! روز عاشورا ی امام حسین غلط اضافه کردن! چیکار کردن ؟ هیچی روزی که سنگ هم خون گریه میکنه اینا برا خودشون بزن و بکوب راه انداخته بودن !
🌹اون موقع به گردان رفت و آمد داشت و بهش دستبندوشوکر داده بودند. مجید هرچی بود و هر کاری که می کرد حرمت محرم و صفر رو ولی نگه میداشت محرم سال ۹۳ ، پابرهنه ، میدون دار دسته بود .روی سر و شونه هاش گل مالیده بود و محکم سینه می زد و می گفت :" بچهها! درست عزاداری کنید ،معلوم نیست سال بعد ، کی باشه ،کی نباشه ! پیش خودم می گفتم:" مگه میشه جوونهای ما، سال آینده نباشن که تو هیات حاج مسعود سینه بزنن!
•|خاطرهاے از شهید💔
مجید قربانخانے🕊|
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#حاج_قاسم
#به_وقت_خاطره📜
🌹سردار سلیمانی میگفت:
یک بار از ماموریت برمیگشتم منتظرنماندم که ماشین بیاد دنبالم از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود. یه نگاه معنا داری به من کرد بهش گفتم: چیه ؟آشنا بنظر میرسم؟
🌹بازم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارین؟ برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید؟
گفتم: من خود سردار هستم.
جوان خندید و گفت:
ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی؟
🌹خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو بخدا که سردار هستی!
گفتم: بخدا من سردار سلیمانی هستم.
سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت.
گفتم:چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد.
گفتم: چطوره زندگیت با گرونی چه میکنی؟ چه مشکلی داری؟
جوان نگاه معنا داری بهم کردو
گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی من هیچ مشکلی ندارم.
•|خاطرهای از شهید💔سردار حاج قاسم سلیمانی🕊|•
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══